هدایت شده از شبهای با شهدا
یاد شهید #رضا_انصاری بخیر؛
در جنگ ایران و عراق،دو پسرم داوطلبانه به جبهه رفتند و به شهادت رسیدند،اولی سال۶۱شهید شد. یک سال بعد رضا خواست به جبهه برود که من و پدرش مخالفت کردیم. آن زمان پانزده سال داشت، اعلامیه ای نشان داد که حاوی فتوای امام خمینی بود که نوشته بود تازمانی که جبهه نیاز به نیرو دارد اجازه والدین شرط نیست. آن اعلامیه را هنوز نگه داشته ام.
رضا مهربان و دلرحم بود و نمیخواست بدون اجازه ما و نارضایتی ما برود،برای همین #مثل_پروانه_دور_ما_می_چرخید تا رضایت نامه اش را گرفت و تابستان۶۳راهی جبهه شد. شهادت برادرش بر اخلاق و رفتارش بسیار تاثیر گذاشت.
درس رضا معمولی بود،به درسش میرسید ولی از وقتی جبهه رفت معلوم بود نمیتواند مثل گذشته به درسش برسد،بار دوم که به جبهه رفت سال۶۴بود، هم در جبهه بود و هم همانجا #در_جبهه_درس_میخواند، آن سال در عملیات والفجر هشت شرکت کرد و امتحانات درسی را با نمرات بالا گذراند.
شادی روحش #صلوات
@shabhayeshahid
هدایت شده از صبح حسینی
#اول_صبح_بگویید_حسین_جان_رخصت
تا که رزق از کرم سفره ارباب رسد
http://eitaa.com/joinchat/541982734C2fc5617872
#کلاس_نظم_و_هدف2
#جلسه3_قسمت5
#خانم_محمدی
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
اولین کار برای نشون دادن بلوغ عاطفی🌱❤️🌱 توی خونه ⬅️ #ارتباط_کلامی داشته باشید.👇
#هیجانی صحبت بکنید، #بامحبت صحبت بکنید #ارتباط برقرار کنید.
بعضی ها میان می گن اخلاق من این طوریه اصلاً من زیاد حرف نمی زنم. من اصلاً بلد نیستم حرف بزنم،اصلاً زیاد ارتباط نمی گیرم. اینطوری خونه سرد میشه😔. در روایت آمده توی خانواده حتی الکی با هم حرف بزنید اشکالی نداره چون ما داریم که حرف بی خود نزنید،حرف لغو نزنید حرف بیهوده نزنید، شوخی بیخود نکنید. همه این ها رو داریم ولی توی خانواده اگر برای برقراری ارتباط حرف الکی هم بزنید اشکالی نداره😁😁 از در بگو، از دیوار بگو،از هوا بگو،از لباس بگو،از فیلمی که دیدی بگو😋😝😱😃😚 تاارتباط برقرار بشه. حالا بعضی خانمها می گن من اصلاً بلد نیستم و خودشو راحت می کنه با یه جمله. خب بلد نیستی📢 برو #تلاش_کن یاد بگیر.
یک بچه می یاد با ما حرف بزنه بچه، الکی چرت و پرت برای خودش بافته و میگه. تو متوجه نمی شی چی می گه ولی اون بچه است داره با هیجان با اون کودک درونش حرف می زنه شما موظف هستی ارتباط بلوغ عاطفی رو رشد بدی و اون جا بکار بندازی.😘💋😳❤️ تمام وجودت بشه گوش. گوش بدی بعد با هیجان جوابشو بدی. اون بچه وقتی بزرگ می شه، یاد می گیره هم با هیجان حرف بزنه هم گوش بده و در مقابل دیگران هم همین عکس العمل رو داشته باشه. شما داری به یک نسل محبت میکنی نه یه بچه 🎈💕🌱
@jalasaaat
ارسال مطلب✅
کپی⛔️
هدایت شده از پیوند آسمانی (همسرداری بانوان)
کلاسهای #مهارتهای_زندگی
همراه با دعای توسل
✅ #بیت_آسمانی "
خانم #محمدی (جلسه آخر)
✅#گام_به_گام_تاظهور
#خانم_ذبیح_نیا
#آموزش_هنری
#ترنس و #وِرنی_کردن وسایل
زمان: سه شنبه #۲۵_دی
ساعت۱۰ الی ۱۱:۳۰
مکان: خیابان اسکندری جنوبی، بالاتر از خیابان امام خمینی رحمةالله علیه، خیابان بوستان سعدی غربی، پلاک ۴۹ حسینیه منتظران شهادت (نزدیک ترین ایستگاه مترو، شهید نواب صفوی)
هدایت شده از شبهای با شهدا
یاد شهید #حسین_امیدواری بخیر؛
در کودکی هنگامی که بچهها میخواستند به مدرسه بروند برایشان #آیةالکرسی را میخواندم و پشت سرشان فوت میکردم. حسین همیشه میگفت: من این آیةالکرسی مادر را همیشه کنارم احساس میکنم و هنگام لغزشها و حتی هنگامی که کسی قصد آزار و اذیت من را در مدرسه دارد آیةالکرسی مادر به دادم میرسد.
اولین باری که حسین در جلسه قرآن استاد زکیلو تلاوت کرده بود استاد به وی گفته بود شما از سبک هر قاری یک خط گرفته و میخوانید. حسین هم به استاد گفته بود : #مادرم هر روز از رادیو تلاوتهایی را #گوش_میدهد و #به _ما_یاد_میدهد. استاد زکیلو حسین را به تقلید از سبک عبدالواسط تشویق کرده بود.
شادی روحش #صلوات
@shabhayeshahid
هدایت شده از صبح حسینی
#اول_صبح_بگویید_حسین_جان_رخصت
تا که رزق از کرم سفره ارباب رسد
http://eitaa.com/joinchat/541982734C2fc5617872
#کلاس_نظم_و_هدف2
#جلسه3_قسمت6
#خانم_محمدی
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
گفته بودیم بچه ها با تادیب ادب میشن.
ما می گیم بچمون بزرگ شد همسر خوبی باشه، حرف زنشو گوش بده. پس باید خودمون عمل داشته باشیم خودمون باید حرفشو گوش بدیم خودمون باید هیجان نشون بدیم و با هیجان جوابشو بدیم مثلاً مامان عزیز نقاشی کشیدم ببین حالا دوتا چشم کشیده اندازه دوتا گردو، اندازه پرتقال می گه این آدمه.
سوال :اگر به مطلبی یقین نداری ولی اونو با یقین بیان کنی دروغ حساب میشه⁉️
توی دروغ ما روایت داریم پیامبر تعارف کردند و عایشه گفت: اشتها ندارم. پیامبر گفت: اگر اشتها داشته باشی و بگی اشتها ندارم، دروغ حساب می شه.
مممکنه خیلی جا ها به شما چیزی تعارف کنن بگی ممنون دست شما درد نکنه. من میل ندارم. در حالی که میل داری یا مثلاً چیز دیگه ای بگی. باید واقعیت رو گفت بگو ⬅️الان نمی خورم، الان نمی تونم بخورم یا الان نمی خوام بخورم یا الان می خوای بخوری موردی هستش که نمی تونی بخوری یه حرف دیگه بزن. آقای قرائتی می گه اگه دروغ نمی خوای بگی راستشم نگو دیگه راه حل بهتر اینه،راستشو نگو کلمات به موقع بتونیم بگید. خلاقیت داشته باشید و استفاده کنید توی رابطه ها خیلی موثر هستش بعضی موقع یک کلمه یک رابطه رو داغون می کنه. یه کلمه یک رابطه رو محکم می کنه.
اونا توی موارد صدق و کذب است و خودتون باید مواردش رو پیدا بکنید این ها رو دنبالش باشید چرا که هر دفعه که روی این ۶ تا مراحل رشد کار بکنید براتون موارد جدید پیش می یاد و باب هدایت بیشتر بازمی شه.
@jalasaaat
ارسال مطلب✅
کپی⛔️
هدایت شده از شبهای با شهدا
یاد شهید #علی_تجلایی بخیر؛
تازه زندگی مشترکمان را شروع کرده بودیم که رفت پادگان و نیامد. هیچ خبری هم نداد. خیلی نگران شدم. چشمم به در مانده بود. میرفتم دم در، میآمدم از مادرش میپرسیدم «پس چرا نیومد؟» مادرش میگفت: «عزیزم من که عادت کردم. نگران نباش. حتماً مونده پادگان.» تا صبح خوابم نبرد. بعد از دو روز آمد. مادرش تا علی را دید شروع کرد به داد و بیداد که هنوز نفهمیدهای زن گرفته ای. این دختر تا صبح نخوابیده. علی هم مدام قربان صدقهی مادرش میرفت و عذرخواهی می کرد.
خیلی ناراحت بودم. رفتم توی اتاق. آمد دنبالم. یک چیز روزنامه پیچ داد دستم. عذرخواهی کرد. گفت از ماشین پیاده شده و مسافت طولانی ترمینال تبریز تا خانه را پیاده آمده که برایم هدیه بخرد. دنبال لباس نیلی میگشته. نیلی رنگ مورد علاقه ام بود. چیزی پیدا نکرده بود و دست آخر از مغازه پدرش یک قواره پارچه برایم برداشته بود. گفت باور کن اصلاً نمیتوانستم تماس بگیرم."
"گفت: «خب قول دادیم که به هم تذکر بدهیم. تذکر بدم ناراحت نمیشی؟» گفتم: «نه.» گفت: «مشکلِ تو جنوب یا کردستانِ من نیست. مشکلت اینه که #از_خدا_خیلی_دور_شدی. وقتی با تو ازدواج کردم، برای خودت برنامه داشتی. بعد از نماز صبح، دعا میخوندی، آرامش میگرفتی. ظهر قرآن میخوندی. شب صحیفه دستت بود. منم خیلی به خودم میبالیدم که همچین همسری دارم. الان بعد از نماز، سریع چادرت رو میاندازی زمین و میدویی آشپزخونه.» گفتم «میخوام منتظر نباشی، اذیت نشی، گرسنه نمونی.» گفت: «من حاضرم غذا نخورم. حاضرم یک ساعت دیرتر بخورم، ولی تو همون روحیه رو داشته باشی.
از کتاب #نیمه_پنهان_ماه
@shabhayeshahid
هدایت شده از صبح حسینی
#اول_صبح_بگویید_حسین_جان_رخصت
تا که رزق از کرم سفره ارباب رسد
http://eitaa.com/joinchat/541982734C2fc5617872
#کلاس_نظم_و_هدف2
#جلسه3_قسمت7
#خانم_محمدی
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
الان تمرین می کنید که موظف باشید با همدیگه #حرف_بزنید
خانم ها پیام داده بودن که من هر کاری می کنم با شوهرم نمی تونم حرف بزنم یعنی حرفی نداریم با هم بزنیم تا حرف برنیم🙈 دعوامون میشه
خب ما جلسات قبلی گفتیم که باید #گفت_و_گو کنید. ❤️💚
بگید، بشنوید.
⛔️ جدل نکنید.
⛔️عصبانی نشید.
⛔️حق من، حق تو نکنید.
👈 ما به عنوان دو تا مسلمان داریم حرف می زنیم نه دو نفر که در مقابل همدیگر هستن نه به عنوان زن و مردی
❌موقع هایی میشه می گیم اون زنه یا اون مردِ، حقشو باید بزارم کف دستش. این مرد باید بفهمه زن ها کم نمی یارن.🙊 این مرد باید بفهمه من که زنم من بلدم😳...
😔 آخر سر یک عمری گذشته می فهمیم این هنوز مرد و من هنوز زنم و داریم با هم دعوا می کنیم.
⭐️ثابت کردن وجود خودتون اگر که بگیم من مسلمان هستم و اون هم مسلمان هستش حکم ،حکم خداوند هستش خدا چی گفت،من بگم چشم.😍
👌👌یکی از تمرینات هشتکی عملیتون توی زندگیتون👈 #چٓشم_گفتن بود
👈همسرت چیزی می گه بگو چشم.تموم شد ، برو دنبال بقیه کارهات
❌ نگو این چشم می خواد چه جوری باشه چه جوری نباشه چند مرتبه می خوای چشم رو انجام بدی.
👌بگو چشم و برو. این کلمه به قدری کار راه انداز هست که خدا می دونه. منیت و منم منم ها رو کم می کنه.
❌ بعضی ها می گن که ما این طوری هستیم یا مثلاً من زنم یا مثلاً ما تهرانی ها این اخلاق رو داریم.
🔔ما بعضی از کارامون رو منوط می کنیم به شهرمون بعضی ها را منوط می کنیم به زن بودنمون، بعضیهامون منوط می کنیم که من فلان کلاس رو می رم این طوریه
🤔 شاید اشتباه می کنیم یه درصدی رو بذاریم برای اینکه این راه و این روشو تا الان رفتم راهشو رفتم پس دیگه ادامهش ندم
😱 ما الی ماشاءالله...ادامه می دیم تا سرمون یه جایی بخوره به سنگ بعد می گیم اِ، بعد برمی گردیم.
✅ ما گفتیم👇
#راه_خدا_بن_بست_نداره ، دور برگردون می تونیم برگردیم. خب حالا وقتی ما داریم می بینم این همه مسير، دوربرگردون داره. یه امتحانی بکنم.
میگه تا آخرش وایستادم تا روی اینو کم کنم،استقامت در حد عالی، اونم منفی.📛
📢 ما باید به اقتضای فطرتمون و به اقتضای انسانیتمون عمل بکنیم و لا غیر.
✅ ببین کاری که داری می کنی حرفی که داری می زنی رفتاری که داری،⬅️ ملاک انسانیتت هست یا نیست.
😏من خوشم نمی یاد، سلیقه من نیست،اخلاقم اینه...اینا با ملاک انسانیت جور در نمی یاد
@jalasaaat
ارسال مطلب✅
کپی⛔️
هدایت شده از صبح حسینی
#اول_صبح_بگویید_حسین_جان_رخصت
تا که رزق از کرم سفره ارباب رسد
http://eitaa.com/joinchat/541982734C2fc5617872
#کلاس_نظم_و_هدف2
#جلسه3_قسمت8
#خانم_محمدی
🌸 🍃 🌸 🍃 🌸 🍃
توی کربلا امام حسین(علیهالسلام) خیلی چیزا سلیقه اش بود خیلی چیزا رو دوست داشتن⬅️ دوست داشتن که ناموسشون توی حریم خودشون باقی بمونه💚 دوست داشتن جووناشون باشن❤️.دوست داشتن که هیچ کس هیچ آسیبی نبینه🌷.دوست داشتن اسلام وارد شهرکوفه بشه💠.حکومت اسلام برقرار بشه ✳️خیلی چیزا دوست داشتن مگه هر چیزی که دوست داشتن حتی ناموسشون در حرمت و امنیت باقی موند.‼️ اما چی گفتن⬅️ الهی رضاً به رضاک.
حضرت زینب(سلام الله عليها ) در این مصیبت عاشورا چقدر تازیانه خوردن 😔چقدر غم دیدن،😭حرمت مادریشون نگه داشته شد حرمت خواهریشون نگه داشته شد حرمت عمه بودنشون‼️ هیچ حرمتشون نگه داشته نشد😞 ولی در آخر سر گفتن و ما رایت الاّ جمیلا یعنی چی⬅️ خدایا من تسلیم هر چیزی شدم چون تو خواستی، زیبا می بینم. حالا خانمه زندگیشو شروع کرده می گه چی از اولش همه چیز خراب شد چون هیچ چیزی رو زیبا نمی بینه🙈 چون می گه اون چیزی که می خواستم نشد🙊 اون چیزی که می خواستم یعنی چی❓
یعنی خواسته من ،تدابیر من نه چیزی که خدا گفته.
می گه خیلی خب این شوهر اونی نیست که من می خواستم. طلاق می گیرم
شوهر دومی اون چیزی که می خوام بازم چی کار می کنه بازم معیارش رو قضا و قدر الهی،تقدیر نمی دونه باز همش دنبال سلیقه خودشه.میگه اون دفعه پول دار نبود،این دفعه یه شوهر پول دار میکنم که همه آرزوهام برطرف بشه. ماحالا میاییم میگیم بلوغ عاطفی یک طرفه هست؛ خانمه میگه من انقدر دارم بهش محبت میکنم،💜💙💚💛❤️هرچی بهش محبت میکنم اصلاً توجهی نمیکنه.یکی دیگه میگه من محبت میکنم شوهرم به ازای محبتم فلان چیز رو برام میخره، آنقدر اخلاقش خوبه . این میشه رابطه محبتی،رابطه معامله ای؛اگر محبت بکنی، محبت بکنه،شما ادامه میدی؛بلوغ عاطفه نیست دیگه.
@jalasaaat
ارسال مطلب ✅
کپی ممنوع ⛔
هدایت شده از شبهای با شهدا
🌴یاد شهید #مسعودعلی_محمدپور_اهر بخیر؛
بعد از شهادتش،معلم دبستان مسعود به دیدن ما آمد،او گفت مسعود شیرهایی را که در کلاس به او میدادند را نمیخورد و #به_فقرا_هدیه_میکرد.
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃
برای دوستش تعریف کرده بود:
یک روز سرد زمستانی بود،همه جا پر از برف و یخ بود، ده سال داشتم، مادرم مرا برای خرید نان فرستاد، وقت برگشت توله سگ لاغری را دیدم که با گوش های آویزان گوشه ای کز کرده بود،سرما زیر صفر بود، حیوان میلرزید، ترسیدم بمیرد، دلم سوخت #با_شال_گردنم_گرمش_کردم و به خانه بردم.
چند روزی در حیاط و زیر زمین نگه داشتم،حالش که بهتر شد رفت،اما هر وقت مرا در کوچه میدید می افتاد دنبالم.
از کتاب #دسته_یک
شادی روحش #صلوات
@shabhayeshahid