eitaa logo
صبح حسینی
475 دنبال‌کننده
37 عکس
21 ویدیو
1 فایل
صبحتان را با #اشک_بر_اباعبدالله علیه السلام آغاز کنید ارتباط با مدیر کانال 👇 @Alamdar1404
مشاهده در ایتا
دانلود
بلند مرتبه شاهی و پیکرت افتاد همینکه پیکرت افتاد خواهرت افتاد تو نیزه خوردي و یکمرتبه زمین خوردي هزار مرتبه زینب، برابرت افتاد همینکه از طرف جمعیت دوتا چکمه رسید اول گودال، مادرت افتاد تو را به خاطر دِرهم چه درهمت کردند چنانکه شرح تن تو به آخرت افتاد ولی به جان خودت خواهرت مقصر نیست درآن شلوغی اگر بارها سرت افتاد خبر رسید که انگشتر تو را بردند میان راه، النگوي دخترت افتاد کنارخیمه رسیده است لشگرکوفه و خواهرتو به یاد برادرت افتاد علي اكبر لطيفيان علیه السلام http://eitaa.com/joinchat/541982734C2fc5617872  
در قتلگاهت آمدم و سر نداشتی یک جای سالمی تو به پیکر نداشتی دیدم تو را چه دیدنی ای پاره ی دلم حتی لباس کهنه ای در بر نداشتی  جز روی حنجری که همه بوسه اش زدند جایی برای بوسه ی خنجر نداشتی؟ زینب بمیرد این همه خونی نبیندت خواهر شود فدای تو یاور نداشتی؟ ته مانده های پیرهنت هم ربوده شد چیزی برای غارت لشکر نداشتی ای وای سینه ی تو پر از جای پا شده یکی دو تا که ارث ز مادر نداشتی بی کس شدی ز پشت سرت نیزه خورده ای حق می دهم حسین، برادر نداشتی رضا رسول زاده   علیه السلام http://eitaa.com/joinchat/541982734C2fc5617872  
با نيزه روي زخم تو مرهم گذاشتند جسم تو را به خاك چه در هم گذاشتند من مانده ام چگونه ببوسم تن تو را بس نيزه پشت نيزه و بر هم گذاشتند بر سينه ات نمونه ي هرچه سلاح هست ! شمشير و سنگ و تير سه پر هم گذاشتند هم داغ اكبر تو و هم سوز تشنگي اصلا مگر برات جگر هم گذاشتند آمد ز من رقيه سراغ تو را گرفت پرسيد كه : براي تو سر هم گذاشتند ؟ در كيسه هايشان پر سر بود و روسري هر آنچه بود زيور و زر هم گذاشتند رضا رسول زاده علیه السلام http://eitaa.com/joinchat/541982734C2fc5617872  
 تو زیر پا رفتی ولی بیچاره زینب از این به بعد و بعد از این آواره زینب باید خودت یاری کنی ورنه محال است بوسه بگیرد از گلوی پاره زینب ** خون گلویت را کسی تا آسمان برد پیراهن و عمامه ات را این و آن برد آیا نگفتم در بیاور خاتمت را راضی شدی انگشترت را ساربان برد ** گفتند که پیراهنت را می کشیدند تصویر غارت کردنت را می کشیدند نه اینکه نیزه بر تنت می ریخت دشمن بلکه به نیزه ها تنت را می کشیدند ** رفتی و دستم بر ضریح دامنی بود رفتی ز دستم رفتنت چه رفتنی بود؟ تا آن زمانی که به یادم هست داداش وقتی که می رفتی تنت پیراهنی بود ** رفتی که اشک خواهرت را در بیاری بغض گلوی دخترت را در بیاری آیا نمی شد ای سلیمان زمانه قبل از سفر انگشترت را در بیاری؟ علی اکبر لطیفیان علیه السلام http://eitaa.com/joinchat/541982734C2fc5617872
زقعر گودی مقتل به عرش تابیدی رضا شدی به رضای خدا و خندیدی  عزیز من چه لباسی است بر تنت کردی؟  به جای گل پر نیزه است اینکه پوشیدی تمام هستیِمان را عدو به غارت برد  مرا به دست که دادی که تخت خوابیدی؟ سرت که رفت تنت ماند و نعل این اسبان کبود مثل شبی، چون جدا ز خورشیدی  شدی تجلی حق و حکایت موسی خدا به جسم تو تابید و بعد پاشیدی زمین کِنِس شد و یک قطره هم نزد بالا چقدر پا به زمین زیر تیغ کوبیدی! تمام دشت تنش را به جسم تو مالید  به دست نعل خودت را به دشت بخشیدی و تیغ هم ادبش کار دستمان داده مصیبتی شده این حنجری که بوسیدی! داود رحیمی   علیه السلام http://eitaa.com/joinchat/541982734C2fc5617872
دیگر چه زینبی ؟ چه عزیزی؟ چه خواهری؟ وقتی نمانده است برایش برادری  تا نیزه ات زدند زمین خورد خواهرت با تو چه کرده اند در این روز آخری؟  از صبح یکسره به همین فکر می کنم وقت غروب می شود اینجا چه محشری  اینجا همه به فکر غنیمت گرفتن اند از گوشواره ها بگیر تو تا کهنه معجری  اصلا کجا نوشته اند که در روز معرکه در قتلگاه باز شود پای مادری؟  اصلا کجا نوشته اند که هنگامه غروب در خیمه گاه باز شود پای لشکری؟  اصلا کجا نوشته اند که در پیش خواهری باید جدا کنند گلوی برادری؟  من مانده ام چطور تو را غسل می دهند اصلا چه غسل دادنی ؟ اصلا چه پیکری؟ در زیر سم اسب چه می کردی ای حسین؟ از تو نمانده است برایم بجز سری از روی نیزه سایه ات افتاده بر سرم ممنونم ای حسین که در فکر خواهری در کوفه ، زینب از تو چه پنهان ، تمام کرد ای کاش رفته بود سرت جای دیگری مهدي صفي ياري علیه السلام http://eitaa.com/joinchat/541982734C2fc5617872
کی دیده در یم خون، آیات بی شماره؟ قرآنِ سوره سوره، اوراقِ پاره پاره؟ افتاده بر روی خاک یک ماه خون گرفته خوابیده در کنارش هفتاد و دو ستاره پاشیده اشک زهرا بر حنجر بریده گه می کند زیارت، گه می کند نظاره سر آفتاب مطبخ، تن لاله زاری از خون کز زخم سینه دارد گل های بی شماره از گوشِ گوشواری دو گوشواره بردند دارد به گوش خونین خون جای گوشواره یک کودک سه ساله خفته کنار گودال ترسم که شمر آید، در قتلگه دوباره درخیمه آب بردند، بهر رباب بردند سینه شده پر از شیر، کو طفل شیر خواره مادرعجب دلی داشت، ذکر علی علی داشت آب فرات می زد بر حنجرش شراره چون سینه ها نسوزند؟! چون اشک ها نریزند؟! جایی که ناله خیزد از قلبِ سنگ خاره یاس سفید و نیلی، طفل یتیم و سیلی میثم در این مصیبت، خون گریه کن هماره غلامرضا سازگار علیه السلام http://eitaa.com/joinchat/541982734C2fc5617872
عاقبت بر سينۀ تو جا گرفت آنكه آخرسر تو را از ما گرفت همره خود دشنه ای آورده بود در همان دم ماجرا بالا گرفت پنجه بر گيسوی تو انداخت و از همان پشت سرت سر را گرفت چشمهايت چون دهانت باز شد گردنت را با دو دستش تا گرفت تا صدای ناله ات را نشنود گوش خود را زينب كبری گرفت هستی و دار و ندارش بودی و خنجری از او تو را يكجا گرفت لابلای آن شلوغيها ، بگو چشم زهرا را كسی آيا گرفت محسن مهدوی   علیه السلام http://eitaa.com/joinchat/541982734C2fc5617872
بعد از رسول حرمت آل عبا شکست دست قضا ، شیشه ی شرم و حیا شکست آتش گرفت باب نزول ملائکه در سست شد به ضرب لگد از جفا شکست یا ایهاالرسول بخوان واقعه که چون مسمار در ، سینه ی خیرالنسا شکست سنگی که حرمت رخ آیینه را نداشت با سیلی ای که زد رخ آیینه را شکست گوشواره ای که بود ضریح طواف حور یا رب به ضرب سیلی ِ یک بیحیا شکست افتاد از نفس ، پر پروانه هم که سوخت روح غرور و غیرت شیر خدا شکست وقتی که قلب حضرت خاتم زغم شکست عیسی صلیب و موسی عمران عصا شکست دست قضا قدر همه را جمع کرد بعد این غصه را به روی سر کربلا شکست یاایهالرسول کجایی قیامت است سر نیزه پهلوی پسر مرتضا شکست آه از دمی که گودی گودال خون گرفت با نعل تازه سم ستور سینه را شکست با سنگ و تیر و نیزه همه “زائر”ش شدند یک پیرمرد گونه ی او با عصا شکست رامین برومند سلام الله علیها http://eitaa.com/joinchat/541982734C2fc5617872
هم برای من به انصار و مهاجر رو زدی هم صبوری کردی و در خانه ام سوسو زدی چند ماهی درد پهلو را تحمل کرده‌ای خواستی برخیزی از جا تکیه بر زانو زدی رو به بهبودی ست حالت یا برای دلخوشی بسترت را جمع کردی خانه را جارو زدی اینقدر زحمت به خود دادی برای مرتضی کودکان را با چه حالی شانه بر گیسو زدی یک کلام از درد خود با من نگفتی هیچ وقت مخفی از چشمان حیدر دست بر پهلو زدی گر چه این همسایه‌ها از پشت خنجر میزنند با دعایت زخم آن‌ها را سحر دارو زدی از تمام غصه‌ها این غم علی را میکشد تو برای من به انصار و مهاجر رو زدی محسن صرامی سلام الله علیها http://eitaa.com/joinchat/541982734C2fc5617872
در شلوغی گذرها غالبا سخت خواهد بود تنها رد شدن وای اگر دعوا نباشد تن به تن مانده باشد بین سیصد مرد!زن.. جنگ جنگ عصمت و بی عصمتی ست فاطمه بر اسم حیدر غیرتی ست شعله بالا رفت زهرا جا نزد حرفی از سازش به کافرها نزد پشت پا بر غربت مولا نزد جز به خون این حکم را امضا نزد حکم صادر کرد با خون اینچنین هست علی تنها امیرالمومنین اهرمن هیزم بدست آمد اگر فاطمه بسته است چادر بر کمر گر گرفته بین آتش میخ در باز اما میکند سینه سپر صدهزاران میخ پیش او کم است فاطمه در راه حیدر محکم است تا که دود شعله شد از در بلند گشت دیگر ناله ی کوثر بلند از زمین دیگر نشد پیکر بلند زیر پا افتاده اما سربلند نیمه جان هم باز او صاحب لواست چادر خاکی او مشکل گشاست گرچه هرروضه مکرر میرسد روضه روضه حرف دیگر میرسد این حماسه کی به آخر میرسد ارث مادر تا به دختر میرسد کربلا زهرای خیمه زینب است روز دشمن از وقار او شب است گوشه گودال تنها میشود گرچه می افتد زمین پا میشود زینب کرار دنیا میشود دین زصبرش باز احیا میشود در اسیری سرفرازی میکند صبر او با مرگ بازی میکند سید پوریا هاشمی سلام الله علیها http://eitaa.com/joinchat/541982734C2fc5617872
ای کشتی شکسته که پهلو گرفته‌ای بر گو چرا تو دست به پهلو گرفته‌ای گل را خدا برای سرور آفریده است ای گل چرا به غصه و غم خو گرفته‌ای گاهی ز درد شانه ز دل آه می‌کشی گاهی ز درد دست به بازو گرفته‌ای از ماجرای کوچه نگفتی به من بگو اکنون چرا ز محرم خود رو گرفته‌ای دیوار گشته است عصای تو باز هم بینم که دست بر سر زانو گرفته‌ای دیشب نماز نافله تو نشسته بود دیدم که دست خویش به پهلو گرفته‌ای هر گه که در به روی علی باز می‌کنی خوشحال می‌شوم که تو نیرو گرفته‌ای رنگی زداغ گر که «وفائی» به شعر توست چون لاله‌ها زباغ ولا بو گرفته‌ای سید‌هاشم وفائی سلام الله علیها http://eitaa.com/joinchat/541982734C2fc5617872
بس که دل بی ماه رویت در دلِ شب‌ها گریست آسمان دیده ام زین غصّه یک دریا گریست باغبان عشق، در سوگت نه تنها ناله کرد ای گل پرپر به حالت بلبل شیدا گریست بارالها! بین دیوار و دری، آن شب چه شد؟ کآسمان بر حال زار زُهره زهرا گریست گشت خون آلوده چشم اختران آسمان بس که زهرا تا سحر بر غربت مولا گریست شد کویر تشنه سیراب ای فلک از بس علی داغ بر دل، لاله آسا، در دل صحرا گریست تا نبینند اشک او را، تا سحر هر شب علی یا حدیث دل به چَهْ گفت از غریبی، یا گریست شیر میدان شجاعت بود و یک دنیای صبر من ندانم ای فلک با او چه کردی تا گریست سوخت همچون شمع و از او غیر خاکستر نماند بس که از داغ تو خورشید «جهان آرا» گریست جواد جهان‌آرایی سلام الله علیها http://eitaa.com/joinchat/541982734C2fc5617872
قصد داری بروی و بدنم می‌لرزد مادر آینه‌ها بی تو تنم می‌لرزد گر چه سخت است ولی خوب تماشایم کن به خدا بازوی خیبر شکنم می‌لرزد بلبل زخمی باغم تو بگو علت چیست؟ چه شده غنچه ناز چمنم می‌لرزد از همان روز که از کوچه غم برگشتی تا بدین ساعت غربت،حسنم می‌لرزد آن قدر لرزه به اندام علی افتاده گوئیا بر تن من پیرهنم می‌لرزد تا به امروز ندیدند بلرزد کوهی کوه بودم ولی امروز تنم می‌لرزد سیدمحمد جوادی سلام الله علیها http://eitaa.com/joinchat/541982734C2fc5617872
دیگر بس است زحمت عمه نمیدهم حتی شده است منت دیوار می کشم بابا تحمل نفسم مشکلم شده از پهلویی که خورده زمین کار می کشم با چوب خیزران پدرهای خود-درست پیشِ خرابه دخترکان گرم بازی اند گهوارۀ علی، گلِ سر، کفشهای من بابا برایشان فقط اسباب بازی اند   از مجلسی که حرف کنیزی ما شنید احوال خواهرت چقدر ریخته بهم باید مرتبت کنم که نیزه نیست رگهای حنجرت چقدر ریخته بهم یک سنگ از میان دو نیزه عبور کرد شکر خدا بجای سرت خورد بر سرم جان رباب، شکر خدا سنگ دومی جای سرِ پسرت خورد بر سرم یک چند بار را که خود من شمرده ام افتاده ای ز نیزه به روی زمینشان جز نیزه دار همسفری داشتی مگر؟ بوی تو می دهد چقدر خورجینشان پیشانی تو را که مداوا نکرده اند قدری چکید خونِ جبینت به روی من انگشتر تو داشت و زد روی گونه ام افتاد نقشِ رویِ نگینت به روی من دندان شیری ام که شکست و سرم شکست هر کس که دید روی مرا اشتباه کرد عمه به معجرم دو گره زد،کشیدنش روی مرا کشیدن معجر سیاه کرد ته مانده های گیسوی نازم تمام شد در بین مشت پیر زنی گیر کرده است لقمه به دست، حرمله می خورد نان ولی با پشت دست، طفل تو را سیر کرده است (حسن لطفی) سلام الله علیها http://eitaa.com/joinchat/541982734C2fc5617872
غیر اِحیا نمی کنم امشب جز خدایا نمی کنم امشب قُرب دختر به بوسه ی پدر است جز تمنّا نمی کنم امشب باید امشب کنار من باشی بی تو فردا نمی کنم امشب چند بوسه به من بدهکاری صبر از آنها نمی کنم امشب نوبتی هم بُود زمان من است پس تماشا نمی کنم امشب ناز طفل مریض بیشتر است بی تو لالا نمی کنم امشب *** خواب، بی بوسه ی پدر تا کی؟ دور از آن کام، در به در تا کی؟ الله الله عجب سحر دارم سحری در بر پدر دارم آنچه دیشب به طشت زر دیدم حالیا در طَبق به بر دارم دست افکنده ام به گردن او عمه جان عمه جان پدر دارم لیک چشمی نمانده بنگرمش لیک دستی نمانده بردارم آمده همرهش مرا ببرد من از این ماجرا خبر دارم تو مپندار ای پدر که کنون سُرمه بر دیدگان تر دارم لخته ی خون گرفته چشم مرا لخته خونی که از سفر دارم گِرِه در موی من چو ابروی توست تو ز سنگ و من از شرر دارم *** شمع هرجا که انجمن دارد پر پروانه سوختن دارد (محمد سهرابی) سلام الله علیها http://eitaa.com/joinchat/541982734C2fc5617872
حرف دارم گلایه لازم نیست تو ببین… آیه آیه لازم نیست فقط اینجاکه سایه لازم نیست با محبت بگو کجا بودی؟ وسط ماجرا چرا رفتی بی هوا بی صدا چرا رفتی بر روی نیزه‌ها چرا رفتی بعد از آن بین شعله‌ها بودی؟ بین خورجین سر تو را بردند چادر خواهر ترا بردند با لگد دختر ترا بردند کوفه بودی؟ نه کربلا بودی دیده‌ای بی پناهمان کردند؟ آمدند و سیاهمان کردند جور دیگر نگاهمان کردند تو نپرسی زمن، کجا بودی؟ عمه را با طناب آوردند بی حساب و کتاب آوردند بین بزم شراب آوردند پای آن چوب بی حیا بودی نحوه صحبتم عوض نشده؟ حالت صورتم عوض نشده؟ آن قد و قامتم عوض نشده؟‌ می‌شناسی؟ تو آشنا بودی! این منم این منم پریشانت‌ ای فدایت! شکسته دندانت؟ آمدی جان من به قربانت هر شب اینجا دعای ما بودی … علیرضا لک سلام الله علیها http://eitaa.com/joinchat/541982734C2fc5617872