eitaa logo
جلسات سبک زندگی ویژه بانوان
13.8هزار دنبال‌کننده
2.4هزار عکس
130 ویدیو
23 فایل
🌹آموزش سبک زندگی بر اساس ایمان🌹 نذر امام زمان عجل الله فرجه الشریف ارتباط با ما 👇👇 @assabeghoon313 ✅ لطفاً مطالب را با #آدرس_کانال ارسال نمایید
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃 اولین کار برای نشون دادن بلوغ عاطفی🌱❤️🌱 توی خونه ⬅️ داشته باشید.👇 صحبت بکنید، صحبت بکنید برقرار کنید. بعضی ها میان می گن اخلاق من این طوریه اصلاً من زیاد حرف نمی زنم. من اصلاً بلد نیستم حرف بزنم،اصلاً زیاد ارتباط نمی گیرم. اینطوری خونه سرد میشه😔. در روایت آمده توی خانواده حتی الکی با هم حرف بزنید اشکالی نداره چون ما داریم که حرف بی خود نزنید،حرف لغو نزنید حرف بیهوده نزنید، شوخی بیخود نکنید. همه این ها رو داریم ولی توی خانواده اگر برای برقراری ارتباط حرف الکی هم بزنید اشکالی نداره😁😁 از در بگو، از دیوار بگو،از هوا بگو،از لباس بگو،از فیلمی که دیدی بگو😋😝😱😃😚 تاارتباط برقرار بشه. حالا بعضی خانمها می گن من اصلاً بلد نیستم و خودشو راحت می کنه با یه جمله. خب بلد نیستی📢 برو یاد بگیر. یک بچه می یاد با ما حرف بزنه بچه، الکی چرت و پرت برای خودش بافته و میگه. تو متوجه نمی شی چی می گه ولی اون بچه است داره با هیجان با اون کودک درونش حرف می زنه شما موظف هستی ارتباط بلوغ عاطفی رو رشد بدی و اون جا بکار بندازی.😘💋😳❤️ تمام وجودت بشه گوش. گوش بدی بعد با هیجان جوابشو بدی. اون بچه وقتی بزرگ می شه، یاد می گیره هم با هیجان حرف بزنه هم گوش بده و در مقابل دیگران هم همین عکس العمل رو داشته باشه. شما داری به یک نسل محبت میکنی نه یه بچه 🎈💕🌱 @jalasaaat ارسال مطلب✅ کپی⛔️
کلاسهای #مهارتهای_زندگی همراه با دعای توسل ✅ #بیت_آسمانی " خانم #محمدی (جلسه آخر) ✅#گام_به_گام_تاظهور #خانم_ذبیح_نیا #آموزش_هنری #ترنس و #وِرنی_کردن وسایل زمان: سه شنبه #۲۵_دی ساعت۱۰ الی ۱۱:۳۰ مکان: خیابان اسکندری جنوبی، بالاتر از خیابان امام خمینی رحمةالله علیه، خیابان بوستان سعدی غربی، پلاک ۴۹ حسینیه منتظران شهادت (نزدیک ترین ایستگاه مترو، شهید نواب صفوی)
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از شبهای با شهدا
یاد شهید #حسین_امیدواری بخیر؛ در کودکی هنگامی که بچه‌ها می‌خواستند به مدرسه بروند برای‌شان #آیة‌الکرسی را می‌خواندم و پشت سرشان فوت می‌کردم. حسین همیشه می‌گفت: من این آیةالکرسی مادر را همیشه کنارم احساس می‌کنم و هنگام لغزش‌ها و حتی هنگامی که کسی قصد آزار و اذیت من را در مدرسه دارد آیةالکرسی مادر به دادم می‌رسد. اولین باری که حسین در جلسه قرآن استاد زکی‌لو تلاوت کرده بود استاد به وی گفته بود شما از سبک هر قاری یک خط گرفته و می‌خوانید. حسین هم به استاد گفته بود : #مادرم هر روز از رادیو تلاوت‌هایی را #گوش_می‌دهد و #به _ما_یاد_می‌دهد. استاد زکی‌لو حسین را به تقلید از سبک عبدالواسط تشویق کرده بود. شادی روحش #صلوات @shabhayeshahid
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃 گفته بودیم بچه ها با تادیب ادب میشن. ما می گیم بچمون بزرگ شد همسر خوبی باشه، حرف زنشو گوش بده. پس باید خودمون عمل داشته باشیم خودمون باید حرفشو گوش بدیم خودمون باید هیجان نشون بدیم و با هیجان جوابشو بدیم مثلاً مامان عزیز نقاشی کشیدم ببین حالا دوتا چشم کشیده اندازه دوتا گردو، اندازه پرتقال می گه این آدمه. سوال :اگر به مطلبی یقین نداری ولی اونو با یقین بیان کنی دروغ حساب میشه⁉️ توی دروغ ما روایت داریم پیامبر تعارف کردند و عایشه گفت: اشتها ندارم. پیامبر گفت: اگر اشتها داشته باشی و بگی اشتها ندارم، دروغ حساب می شه. مممکنه خیلی جا ها به شما چیزی تعارف کنن بگی ممنون دست شما درد نکنه. من میل ندارم. در حالی که میل داری یا مثلاً چیز دیگه ای بگی. باید واقعیت رو گفت بگو ⬅️الان نمی خورم، الان نمی تونم بخورم یا الان نمی خوام بخورم یا الان می خوای بخوری موردی هستش که نمی تونی بخوری یه حرف دیگه بزن. آقای قرائتی می گه اگه دروغ نمی خوای بگی راستشم نگو دیگه راه حل بهتر اینه،راستشو نگو کلمات به موقع بتونیم بگید. خلاقیت داشته باشید و استفاده کنید توی رابطه ها خیلی موثر هستش بعضی موقع یک کلمه یک رابطه رو داغون می کنه. یه کلمه یک رابطه رو محکم می کنه. اونا توی موارد صدق و کذب است و خودتون باید مواردش رو پیدا بکنید این ها رو دنبالش باشید چرا که هر دفعه که روی این ۶ تا مراحل رشد کار بکنید براتون موارد جدید پیش می یاد و باب هدایت بیشتر بازمی شه. @jalasaaat ارسال مطلب✅ کپی⛔️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از شبهای با شهدا
یاد شهید بخیر؛ تازه زندگی مشترکمان را شروع کرده بودیم که رفت پادگان و نیامد. هیچ خبری هم نداد. خیلی نگران شدم. چشمم به در مانده بود. میرفتم دم در، میآمدم از مادرش میپرسیدم «پس چرا نیومد؟» مادرش میگفت: «عزیزم من که عادت کردم. نگران نباش. حتماً مونده پادگان.» تا صبح خوابم نبرد. بعد از دو روز آمد. مادرش تا علی را دید شروع کرد به داد و بیداد که هنوز نفهمیده‌ای زن گرفته ای. این دختر تا صبح نخوابیده. علی هم مدام قربان صدقه‌ی مادرش میرفت و عذرخواهی می کرد. خیلی ناراحت بودم. رفتم توی اتاق. آمد دنبالم. یک چیز روزنامه پیچ داد دستم. عذرخواهی کرد. گفت از ماشین پیاده شده و مسافت طولانی ترمینال تبریز تا خانه را پیاده آمده که برایم هدیه بخرد. دنبال لباس نیلی میگشته. نیلی رنگ مورد علاقه ام بود. چیزی پیدا نکرده بود و دست آخر از مغازه پدرش یک قواره پارچه برایم برداشته بود. گفت باور کن اصلاً نمیتوانستم تماس بگیرم." "گفت: «خب قول دادیم که به هم تذکر بدهیم. تذکر بدم ناراحت نمیشی؟» گفتم: «نه.» گفت: «مشکلِ تو جنوب یا کردستانِ من نیست. مشکلت اینه که . وقتی با تو ازدواج کردم، برای خودت برنامه داشتی. بعد از نماز صبح، دعا میخوندی، آرامش میگرفتی. ظهر قرآن میخوندی. شب صحیفه دستت بود. منم خیلی به خودم میبالیدم که همچین همسری دارم. الان بعد از نماز، سریع چادرت رو میاندازی زمین و میدویی آشپزخونه.» گفتم «میخوام منتظر نباشی، اذیت نشی، گرسنه نمونی.» گفت: «من حاضرم غذا نخورم. حاضرم یک ساعت دیرتر بخورم، ولی تو همون روحیه رو داشته باشی. از کتاب @shabhayeshahid
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا