#تغییر
🌱 برای شام کوکو مرغ گذاشته بودم وقتی شوهرم گفتم سس رو بده برام با سس تو بشقابم قلب کشید. من هم برای او چندتا قلب کشیدم،
اول سس رو ریختم، وسطش یه خط کشیدم، شد چندتا قلب
البته منظورم قلب کشیدن نبود ولی به شکل قلب دراومد😊
@jalasaaat
هدایت شده از شبهای با شهدا
🌴یاد سردار شهید #حاج_حسن_مداحی بخیر؛
تعارف توی کارش نبود،وقتی توی منزلشان جلسه به درازا می کشید و وقت نماز می شد جلسه را قطع می کرد و می گفت:« #بلند_شوید_نماز_بخوانیم، ادامه جلسه باشد برای بعد.»
وقتی نماز خوانده می شد خیلی خودمانی #غذای_ساده ای را می آورد تا دور هم چیزی بخوریم، بی اراده تسلیم سادگی و تصمیمش می شدیم و غذا می خوردیم،بعد جلسه ادامه پیدا میکرد.
یک بار پنج نفر بیشتر توی جهاد نبودیم،دیر وقت بود،همه رفته بودند.آماده رفتن شدیم، پایمان را که توی محوطه جهاد گذاشتیم تریلی سیمان نظر حاج حسن را جلب کرد.پرسید:«بار این تریلی چرا خالی نشده؟»
بچه ها گفتند:آخر وقت آمد،کارگر نبود خالی اش کند.
همه می دانستیم اگر تریلی یک شب در آن جا بماند کرایه ی بیشتری می خواهد.
نگاهی به ما انداخت و گفت:«خب، #کارگر_نیست_ما_که_هستیم، باور کنید من می توانم به اندازه ی یک کارگر کار کنم.»
بعد بدون اینکه منتظر نظری باشد به طرف تریلی حرکت کرد و دست به کار شد.
از کتاب #چشم_های_بیدار
شادی روحش #صلوات
@shabhayeshahid
هدایت شده از صبح حسینی
#اول_صبح_بگویید_حسین_جان_رخصت
تا که رزق از کرم سفره ارباب رسد
https://eitaa.com/sobhehoseyni
#کلاس_نظم_و_هدف2
#جلسه2_قسمت21
#خانم_محمدی
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸
بیشترین تاثیر پذیری بچه از خونه هست و تاثیر گذاری جامعه براش پنج درصده.
توی مرحله ادب، بچه مراقب قواعد رعایت اجتماعی هستش مثلا کفشاشو جفت کردن، یواش توپ بازی کن همسایه پایینی خوابه. هفت سال بعدی اینو متوجه میشه، یا مثلا از جامدادی دوستت اگه پاک کنش افتاد بهش بده شما برنداری. مثلا این پاک کن مال خودته، پاک کن دوستتو بشناس اگه شبیه هم دیگه باشه شما پاک کنشو اشتباهی برنداری. پاک کن دوستتو برداری دزدیه ها.ببینید گفتن چقدرفرق میکنه. مامان پاک کنه خودتو نگاه کن 👀 به بچه یاد میدی به وسایلت دقت داشته باش. وسیله شخصیت رو بشناس. بچه امروز اومده خونه میگه مامان مداد رنگیم عوض شده. میگی اِ تو مگه وسیله خودتو نمیشناسی؟ یعنی این بچه چی رشدش انقدری نبوده که وسیله خودشو بشناسه. مثلا خانومه رفته مسافرت میگه من کیفمو اشتباهی برداشتم. حالا یه موقع ها خیلی شباهت زیاده. بچه ها تو بازی کردنها مثلا تو اتاق بازی کنند باهمدیگه ولی ناخودآگاه میاد بیرون. چون همه جای خونه رو میخواد تجربه کنه که چه جوری بازی کنه. توی بازی، بازی جمع کردن داشته باشید. مثلا یه جایی رفته بودیم من به خانومه گفتم این که بگید جمع کن منظم باشه خونه بچه مفهوم انتزاعی نظمو نمیدونه. با بچه اسباب بازیهاش رو جمع کردیم گفتیم که این عروسکا اینجا بخوابن تا من بعدا باز دوباره بیام پیششون. همه عروسکا رو گذاشت تو سبد که بخوابن تا فردا که میخواد باهاشون بازی کنه این مفهوم این که عروسک میخواد بخوابه رو میفهمه چون خودشم میخوابه واستراحت میکنه و بعد بلند میشه اینو میدونه. کلماتی که خودش باهاش درگیر هستش رو بایداستفاده بکنید.
بریم عروسکا رو مثلا بهشون غذا بدیم. این محدوده رو میگه عروسک باید بره اونجا غذا بخوره. مثلا مهمون خونه ما میاد اسباب بازیها رو جمع نمیکنه. عروسکا رو ببریم اونجا با هم بازی بکنند تا ما اینجا مثلا بریم اونطرفتر. این طوری میفهمه ولی مفهوم، نمیفهمه. عمل رو میفهمه.
مشاور خوب کسی که روش رو یاد میده مشاور بد کسی که مصداقی هی میخواد بگه مصداقش اینطوریه.
در مقابل کار خوب باید واکنش ما بالا باشه و برای کار بد واکنش پایین باشه. ولی ماها برعکس انجام میدیم.
باید کار بد بدون واکنش باشه تا محلش نذاریم کم کم از سرش بیفته.
@jalasaaat
ارسال مطلب✅
کپی⛔️
هدایت شده از شبهای با شهدا
🌴یاد پدر و ۴ فرزندش ؛ شهیدان
#سید_حمزه_سجادیان
#سید_داوود_سجادیان
#سید_کاظم_سجادیان
#سید_ابوالقاسم_سجادیان
#سید_کریم_سجادیان
بخیر؛
مادر شهیدان می گفت ؛ پدر شهدا، کشاورز و باغبان بود؛ گندم، جو، سیبزمینی آلوچه و ... میکاشت. من هم برای لحافدوزی و ... میرفتم تا زندگی بچرخد. حاج آقا خیلی به حساب و کتاب #خمس و #زکات حساس بود.
بعد از شهادتش جعبهای از کاغذهای این محاسبات مانده بود.
حاج آقا از قبل ازدواج #اهل_نمازشب بود. گاهی فکر میکردم نکند بچهها نماز یا روزهای به گردنشان مانده باشد و با این حساب برایشان #نمازقضا میخواندم.
مادر می گفت ؛ هیچ انتظاری از کسی ندارم! مگر شهید دادهام که چیزی بخواهم؟ #هیچ_انتظاری_ندارم. حتی توقع احترام بیشتر هم ندارم."
بعد از شهادت 4 پسرم، یکی از مسئولین دفتر حضرت امام به حاج آقا گفت "شما 4 پسرت را دادهای، چه میخواهی به شما بدهیم؟" حاج آقا گفته بود "من #طلبی_از_انقلاب_ندارم..."میروم به رزمندهها #روحیه بدهم
پدر آنقدر به اموال دیگران حساس بود که حتی به بچهها میگفت به باغ و درختهای مردم نگاه نکنید، که مبادا هوس کنید آنها را بچینید.
بعد از شهادت برادرها هرچه به پدر گفتیم که جبهه نرود، قبول نکرد. گفتیم تو زانو درد داری، معدهات مشکل دارد، تازه 4 پسرت را هم از دست داهای؛ میگفت "میروم به رزمندهها روحیه بدهم."
شادی روحشان #5صلوات
@shabhayeshahid
هدایت شده از صبح حسینی
#اول_صبح_بگویید_حسین_جان_رخصت
تا که رزق از کرم سفره ارباب رسد
https://eitaa.com/sobhehoseyni
هدایت شده از صبح حسینی
#اول_صبح_بگویید_حسین_جان_رخصت
تا که رزق از کرم سفره ارباب رسد
http://eitaa.com/joinchat/541982734C2fc5617872
#کلاس_نظم_و_هدف2
#جلسه2_قسمت22
#خانم_محمدی
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
ما می تونیم از تمثیل استفاده کنیم. 🌐خداوند تو قرآن گفته حق مثل اب میمونه 💦وباطل مثل کف روی اب🌊. خب برای بچه ها هم ما میتونیم همچین چیزهایی رو مثال بزنیم. مثلا بگیم دیدی کرم اگه دندون ادمو بخوره سیاه میشه🌚 خراب میشه. آدم اگر حرف بد بزنه دندونش سیاه میشه. بچه این رو میتونه بفهمه.✅ ولی اگر بگیم حرف بد بزنی⬅️ میری جهنم،🔥 نمیدونه جهنم چیه. دهانت بوی بد میگیره 😷هم مثال خوبیه ولی زود متوجه میشه دهنش بو نمیده. داریم میگیم مثله، اگر حرف بد بزنی مثل کرم که دندون ادمو میخوره خراب میشه سیاه میشه حرف بدم دندون ادمو سیاه میکنه سیاه بودنو میفهمه. اینکه بگی حرف بد بزنی کرم میاد دندونتو میخوره خوب اون میفهمه بعد میگه این که نشد که.
توی مثال باید خیلی دقت بکنید🔔 چون بعدا حواسش جمع میشه عقلش رشد پیدا میکنه دچار مشکل میشه.
گفتیم کارهای بچه ها خیلی هاش تو هفت سال اول تقلیدیه ♦️🔷🔶و تشخیصی نیست. یعنی تشخیص نمیده خوب رو از بد.
رسول اکرم (صلی الله علیه وآله) فرمودند که من را خدا ادب کرده و علی بدست من ادب شده. ⬅️بحث ولایت.✳️
میگن بهترین ارثی که میذارید ادبه.💙💕 پدر و مادر باید ادب رو به بچه یاد بدن که ولایت هم درش هستش.💠
ما صفتهای درونی رو میتونیم ادب بکنیم ❤️✨ولی مقدمه اش صفتهای اجتماعی💚✨ هستند.
یه عده ای میومدن پیش اهل بیت که رفع مشکلی بکنن. اهل بیت همیشه اون رذیله اجتماعی رو اول درست می کردند مثلا حسد. 🙈
ما بیایم باب "اذا حسد" رو پیدا بکنیم. ببینیم حسد بروزش به چیه ⁉️ مثلا من یه کارمندم دارم به یه کارمند دیگه حسودی میکنم؛ میرم زیر اب زنی میکنم. وقتی من با این فعل زیر آب زنی مقابله بکنم، اذا حسد رو از بین بردم. میتونم در مقابل حسد که درونی هستش مقاومت کنم. اینجا حسن و سوء را ابراز کردش.💚 میتونه از کارش تعریف کنه. میتونه در موفقیت هاش به او تبریک بگه و...
ما #هرچیزی_که_نماد_بیرونی داره رو بتونیم #خوب_بکنیم😍 #درونی_ها_خوب_میشه❤️
حالا توی رابطه همسرتون، توی رابطه فرزندتون، بگردید پیدا بکنید ⬅️ تو رابطه با همسرم چه چیز درونی دارم⁉️بخل دارم،تکبر دارم، لجبازی دارم، حسد دارم، منیت دارم، عصبانیت دارم، چی دارم پیدا کنم. مثلا عصبانیت دارم بد حرف میزنم. وقتی عصبانی میشم محبت کلامی بهش نمیکنم. بیام اینا رو باهاش مبارزه کنم.
@jalasaaat
ارسال مطلب✅
کپی⛔️
هدایت شده از شبهای با شهدا
یاد شهید #محمودرضا_بیضایی بخیر؛
قبل از ازدواجش همیشه دوست داشت که در آینده دختری داشته باشه و اسمشو بذاره کوثر
بعد ازدواجش هم خدا بهش دختری داد و اسمشو کوثر گذاشت.
شب یکی از عملیات ها بهش گفتند که امکان تماس با خانواده هست نمیخوای صدای کوثر کوچولوت رو بشنوی؟؟؟
گفت: #از_کوثرم_گــــــــــذشتم...
میگفت شهادت مزد کسانی است که #در_راه_خدا_پُرکارند، میگفت شهادت هرکسی دست خودش است. هرکسی خودش انتخاب می کند که شهید بشود. میگفت باید به خودمان بقبولانیم که در این زمان به دنیا آمدهایم و شیعه هم به دنیا آمدهایم که مؤثر در تحقق ظهور مولا باشیم و این همراه با تحمل مشکلات، مصائب، سختیها، غربتها و دوریهاست و جز با فدا شدن محقق نمیشود حقیقتاً.
این جمله آخر را شب قدر گفته بود و گفته بود امشب باید انتخاب کنیم به صف عاشوراییان بپیوندیم یا از معرکه جهاد بگریزیم و در خون ولی خدا شریک باشیم.
آقا محمودرضا، وقتی خواست برای خودش اسم انتخاب کند گفت حسین نصرتی. تنش را در راه خدا فرسوده کرد، چشمهایش گواه بیخوابی همیشگیاش بود. در شب تاسوعا، در آزادسازی زینبیه عباس بیبی بودن را به رخ دنیا کشید. شب قدر انتخاب کرد که شهید بشود.
از کوثرش که بُرید، روز میلاد رحمت للعالمین، در فوران رحمت الهی غرق شد، به راه رضای محمود الهی رفت، به معراج رفت، شهید شد.
شادی روحش #صلوات
@shabhayeshahid
هدایت شده از صبح حسینی
#اول_صبح_بگویید_حسین_جان_رخصت
تا که رزق از کرم سفره ارباب رسد
http://eitaa.com/joinchat/541982734C2fc5617872
#کلاس_نظم_و_هدف2
#جلسه2_قسمت23
#خانم_محمدی
🌸 🍃 🌸 🍃 🌸 🍃 🌸
یادتونه تو جلسه نظم یک گفتیم وقتی نسبت به یکی حسودی میکنیم بیاید چیری بگیریم بهش هدیه بدیم.🎁این روش مبارزه بودش.
#روشهای_مبارزه رو پیدا بکنید، چکار کنید تا رشد پیدا بکنید. 〽️
چیزهایی که درونی هست، صفات رذیله درونی رو پیدا بکنید برای اینکه میخوایم ادب رو رعایت بکنیم. رعایت عملکرد بیرونی راحت تر از کنترل صفت درونیه. اینو قشنگ بنویسید. #رعایت_عملکرد_بیرونی
#راحتتر_از_کنترل_صفت_درونیه.
ذکر رو هم که میگیم چون اینا کمک میکنه و بیرونی هست.💠
کلا انسان موجود رفتار گرا هستش. چون ما جلسه قبل گفتیم ما میخوایم ارتباطمون با خودمون یعنی با انسان ، با خدا، با گیاه، با جامعه رشد بکنه. وقتی میخواد این ارتباط رشد بکنه باید چی باشه⁉️⬅️ #رفتارمون_درست باشه. وقتی میخواد رفتارمون درست باشه باید اون عملکردمون درست باشه. عملکرد #بر_مبنای_شناخت هست.⬅️ هر چقدر معرفتمون بیشتر بشه محبتمونم زیادتر میشه. محبتمونم زیاد بشه عملکردی داری که مودت بوجود بیاد.
اینا همش زنجیره وار بهم دیگه متصل هستش و بچه گفتیم از مفاهیم انتزاعی درکی نداره.
از امير المومنين (علیهالسلام) پرسيدند ، فرزندی پدرش از دنيا رفته بهش چی بگن؟ حضرت گفتن بهش بگيد رفته مسافرت، کار واجبی داشته رفته مسافرت اينکه بگيم رفته پيش خدا بچه مفهوم خدا رو که متوجه نميشه بعد خدا براش جلوه بدی پيدا ميکنه. جداکننده ميشه، دوری ميشه يعنی ما دين خودمون رو با دقت بهش نگاه بکنيم همه چيز رو حتی از مثالهاش در روايات داره بهمون ميگه.
ما در مورد بچه ها که بايد از قاعده تمثيل استفاده کنيم که بيان موضوعات عقلی رو با محسوس بهشون بگيم مثل موردهايی که گفتيم ازحواس بچه استفاده بکنيد
مثلا الان به حلما بچه برادر همسرم بگم عمو رفته پيش خدا. خب خدا کجاست که اين رفته پيشش⁉️ ⬅️رفته ماموريت مثل هميشه. من خودم خودمو گول ميزنم ميگم حاجی رفته ماموريت، اينکه دیگه بچه هست.
@jalasaaat
ارسال مطلب ✅
کپی ممنوع ⛔
هدایت شده از شبهای با شهدا
یاد شهید #محمود_کاوه بخیر؛
18 سال بیشتر نداشت که فرمانده حفاظت از بیتامام(ره) در جماران شد و حیرت بزرگان ارتش را در آن زمان به خود واداشت. به گونهای که به سرهنگ صیاد شیرازی گفتند یک نوجوان 18ساله در جبهه کردستان پیدا شده که وقتی در اتاق جنگ شرح عملیات میدهد، آدم مات و مبهوت میماند و سرا پا گوش است.همان که در 19 سالگی برای زنده یا مرده سرش دو میلیون جایزه گذاشتند و تا سال 65 قیمت سرش به رکورد دست نیافتنی هفت میلیون رسید.
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃
یکی از بچه ها به شوخی پتویش را پرت کرد طرفم. اسلحه از دوشم افتاد و خورد توی سر کاوه. کم مانده بود سکته کنم؛ سر محمود شکسته بود و داشت خون می آمد. با خودم گفتم: الان است که یک برخورد ناجوری با من بکند. چون خودم را بی تقصیر می دانستم، آماده شدم که اگر حرفی، چیزی گفت، جوابش را بدهم.
او یک دستمال از تو جیبش در آورد، گذاشت رو زخم سرشو بعد از سالن رفت بیرون. این برخورد از صد تا توگوشی برایم سخت تر بود. در حالی که دلم می سوخت، با ناراحتی گفتم: آخه یه حرفی بزن، همانطور که می خندید گفت: مگه چی شده؟ گفتم: من زدم سرت رو شکستم، #تو_حتی_نگاه_نکردی ببینی کار کی بوده همان طور که خون ها را پاک می کرد، گفت: این جا کردستانه، از این خون ها باید ریخته بشه، این که چیزی نیست. چنان مرا شیفته خودش کرد که بعدها اگر می گفت: بمیر، می مردم.
شادی روحش #صلوات
@shabhayeshahid
هدایت شده از صبح حسینی
#اول_صبح_بگویید_حسین_جان_رخصت
تا که رزق از کرم سفره ارباب رسد
http://eitaa.com/joinchat/541982734C2fc5617872