eitaa logo
صبح حسینی
474 دنبال‌کننده
37 عکس
21 ویدیو
1 فایل
صبحتان را با #اشک_بر_اباعبدالله علیه السلام آغاز کنید ارتباط با مدیر کانال 👇 @Alamdar1404
مشاهده در ایتا
دانلود
پدر آرامش دنیا، پدر فرزند أعطینا  پدر خون خدا اما، پسر مجنون پسر لیلا  به کم قانع نبود اکبر، لبالب گشت از دلبر  به یکدیگر رسید آخر، لب رود و لب دریا  پسر دور از پدر می‌شد، مهیّای خطر می‌شد  پدر هی پیرتر می‌شد، پسر می‌بُرد دلها را  در اين آشوب طوفانی، مسلمانان مسلمانی  مبادا اینکه قرآنی بیفتد زیر دست و پا  پسر زخمی، پدر افتاد، پسر در خون، پدر جان داد  پسر ناله، پدر فریاد، میان هلهله، غوغا  پسر از زخم آکنده، پسر هر سو پراکنده  پدر چون مرغ پرکنده،  از این صحرا به آن صحرا  که دیده این‌چنین گیسو چنین زخمی شود پهلو؟  و خاک‌آلوده‌تر از او به غیر از چادر زهرا  (سيد حميد رضا برقعی)  علیه السلام https://eitaa.com/sobhehoseyni
تا که رزق از کرم سفره ارباب رسد https://eitaa.com/sobhehoseyni
درحنجره ی زخم زمین علقمه می سوخت  یک کرببلا خاک چه بی واهمه می سوخت  می ریخت نمک، زخم به داغ دل مردی  از مرثیه ی سرخ گلو زمزمه می سوخت  یک سو تن ساقی به روی دشت پر از تیر  مشک وعلم و آب به یک سو -همه می سوخت  دیوان بلا مهلکه را تبرئه می کرد  پرونده احساس در این محکمه می سوخت  وقتی که علمدار چو شمعی شده بود آب  انگار که یک باردگر فاطمه می سوخت  زنجیر نگاهی گره می خورد به خیمه  هر ضربه که می خورد به فرقی، قمه می سوخت  درخیمه غم دلهره می کشت زنی را  آنگاه که کردند پراز خون بدنی را  برچشم گلی، هاله ای از خار نشسته  یا خار تنی بین نمکزار نشسته  نه، اشک شفق نیست از این منظره شاید  خون دل زهراست که بربار نشسته  قدری کمکم کن که شوم راست ببینم  سقای حرم نیست، نه ...انگار نشسته  رخساره ی ماهم  چقدر خاک گرفته  تصویر به چشمم چقَدَر تار نشسته  ای کاش که می شد سر آن تیر درآید  تیری که به چشمان علمدار نشسته  سردار سلحشور سپاه حرم من  پای سر تو چند خریدار نشسته   حالا که شکستی زفراقت کمرم را  بی تو چه بگویم تو بگو اهل حرم را  (رضا دین پرور)  علیه السلام https://eitaa.com/sobhehoseyni
ای لشکر حق را سر و سردار اباالفضل  وی دست علی در صف پیکار اباالفضل  هم خون حسین بن علی در تن پاکت  هم روح تو در پیکر ایثار اباالفضل  ریحانۀ دو فاطمه، ماه سه خورشید  آرام دل حیدر کرار اباالفضل  مانند تو در ارتش اسلام که دیده  فرمانده و سقا و علمدار اباالفضل  تو ماه بنی هاشمی و ما شب تاریک  تو لالة عباسی و ما خار اباالفضل  هم کاشف کرب پسر فاطمه  هستی  هم خیل بنی فاطمه را یار اباالفضل  بر حاجت خود کرده صد و سی و سه نوبت  هر خسته دلی نام تو تکرار اباالفضل  در مصر ولایت شده بر یوسف زهرا  تو مشتری و علقمه بازار اباالفضل  عشق و ادب و غیرت و ایثار و شهادت  کردند به آقایی ات اقرار اباالفضل  تو رسته ای از خویش و گرفتار حسینی  خلقند به عشق تو گرفتار اباالفضل  ما بهر تو گریان و زند زخم تو خنده  پیوسته به شمشیر شرربار اباالفضل  برخیز سکینه به حرم منتظر توست  جامش به کف و اشک به رخسار اباالفضل  از سوز عطش آب شده طفل سه ساله  مگذار بگرید به حرم زار اباالفضل  تا آن که ببینند به تن دست نداری  یک لحظه سر از علقمه بردار اباالفضل  مگذار رود زینب کبری به اسیری  ای دست علی، دست برون آر اباالفضل  تو چشم حسینی که زده تیر به چشمت  ای دور حرم چشم تو بیدار اباالفضل  کی گفته تن پاک تو در علقمه تنهاست  گردیده تو را فاطمه زوار اباالفضل  خون دل ما را که شده اشک عزایت  زهرا و حسین اند خریدار اباالفضل  مگذار شود خشک دمی دیدة "میثم"  چشمی که بگریم به تو بسیار اباالفضل  (غلامرضا سازگار)  علیه السلام https://eitaa.com/sobhehoseyni
تیری که از تجلّی تو پر درآوَرد  پس می‌رود ز پشت سرت سر درآوَرد  با تکه تکه کردن جسم تو؛ کوفه خواست  از پا مرا ز داغ برادر درآورد  او قصد آب داشت؛ وگرنه برادرم  با حمله‌ای دمار ز لشگر درآوَرد  تیری که خورده‌است به چشم تو عاقبت  سر از گلوی تشنه‌ی اصغر درآورد  این هلهله ز کشتنت اصلاً عجیب نیست  لشگر جلوتر آمده؛ معجر درآورد  زینب دوید قبل هجوم حرامیان  از پای بانوان؛ همه زیور درآورد  پاشیده‌تر شوی چو بخواهد حسین؛ اگر  حتی همین که تیر ز پیکر درآورد  (احسان محسنی فر) علیه السلام http://eitaa.com/joinchat/541982734C2fc5617872
جمعه ها برای دلتان هر روضه ای دوست داشتید بخوانید👆👆
هر نی فغان نای تو را در می آورد آوای ربنای تو را در می آورد   با اینکه زنده ای! چه حریصانه نیزه دار دارد لباس های تو را در می آورد   پا بر زمین مکش،که کمان دار ِسنگ دل می خندد و ادای تو را در می آورد   دارد نگاه مات من از متن تیغ ها تفسیر بوریای تو را در می آورد   در حیرتم که سنگ به من می خورد ولی بالای نی صدای تو را در می آورد   زخم لبت هم اشک مرا در می آورد هم گریه ی خدای تو را در می آورد   وقت نماز افسری از خورجین خویش عمامه و عبای تو را در می آورد (وحيد قاسمي) علیه السلام http://eitaa.com/joinchat/541982734C2fc5617872
میزند آتش به قلبم ماجرای نیزه ها  دیده میشد محشری از لا به لای نیزه ها  مصحفی که جای آن بر شانه های عرش بود  عاقبت تقطیع شد در کربلای نیزه ها  نه، مکن باور اگر چه گفت عصر واقعه  دیده میشد پشت خیمه رد پای نیزه ها  میشود سرها به نی منظومه ای دنباله دار  میرود تا آسمانها ناله های نیزه ها  میشود فهمید از خون گریه های محفلی  پر گرفته قلبهایی در هوای نیزه ها  از چه رو خورشید، بین کوچه های کوفیان  گاه بالا بود و گاهی زیر پای نیزه ها  دختری میگفت با حسرت چه میشد می زدم  بوسه ای بر حنجرت بابا به جای نیزه ها  با ردیف نیزه ها شاعر غزل خوانی نکن  آه میسوزد دلم از های های نیزه ها  (مجید قاسمی)  علیه السلام http://eitaa.com/joinchat/541982734C2fc5617872
 بعد من کار تو خواهر سخت است  دیدن داغ برادر سخت است  آخرین لحظه به هنگام وداع  آه بوسیدن دختر سخت است  بوسۀ زیر گلو قبل وداع  بعد از آن بوسه حنجر سخت است  دیدن گریۀ یک طفل صغیر  پیشِ گهوارۀ اصغر سخت است  خواهرم روز دگر وقت سفر  دیدن پیکر بی سر سخت است  معجر خود گِره محکم بزنید  حملۀ دشمن کافر سخت است  بی علمدار شدن در صف جنگ  غصۀ میر دلاور سخت است  به اسیریِ تو و کشتنِ من  خندۀ این همه لشگر سخت است  مضطرب بر سَرِ تلّی از خاک  دیدن نیزه و خنجر سخت است  پیش چشم نگرانت، دعوا  بر سر پیکر پرپر سخت است  بعد من خیمه که غارت بشود  غربت آل پیمبر سخت است  پیش چشم همۀ اهل حرم  غارت چادر مادر سخت است  کعب نی خوردن تو جای همه  دیدن زخم مکرر سخت است  پشت دروازه در آن مرکز کفر  خطبۀ دختر حیدر سخت است  (محمود ژولیده) علیه السلام http://eitaa.com/joinchat/541982734C2fc5617872
گفتم اگر سرت نبود پیکر تو هست مادر اگر که نیست ولی خواهر تو هست اما چه پیکری که چه راحت بلند شد دیدم که عضوهات به یک نقطه بند شد روی زمین به فاصله افتاده پیکرت حتما به دست حرمله افتاده پیکرت صحبت به سمت نیزه کنم یا به قتله گاه رویم کدام سوی کنم شاه بی سپاه تا صبح روی خاک پر از رد پا شوی ترسم که با نسیم سحر جا به جا شوی حلق تو را همینکه سر نیزه دوختند قیمت گذاشتند و پس از ان فروختند دعوا سر تو شدت سختی گرفته است ما بینشان رقابت سختی گرفته است معلوم میشود چقدر بد شکسته ای از نیزه ای به نیزه دیگر نشسته ای آواز سنگ هر چقدر رنج اور است اما صدای نعلِ نویِ اسب بدتر است ترکیب عضوهای تو را بخش میکنند این اسب ها حسینِ مرا پخش میکنند حسن کردی   http://eitaa.com/joinchat/541982734C2fc5617872
آه از آن روز که جان از تن خواهر می رفت سنگ ها بال زنان سوی برادر می رفت آسمان ها و زمین داشت به هم می پیچید سمت گودال کسی دست به خنجر می رفت ساعتی بعد که آتش به حرم بر پا شد همه سر ها به روی نیزه ي لشگر می رفت خیمه تاراج شد و هر طرفی دست به دست بین گهواره ی خالی دل مادر می رفت از یتیمان حرم نیز غنیمت بردند گوشواره که نه گیسو پی معجر می رفت نیمه شب با عجله داشت خبر را میبرد یک نفر در طمع جایزه با سر می رفت علي صالحي   http://eitaa.com/joinchat/541982734C2fc5617872
انگار که ختم غائله می کردند با حکم امیر ولوله می کردند با چکمه و یا که اسب تازه نفسی بر روی تن تو هروله می کردند یک عده ی هرزه ، لاابالی ، رقاص بالای سر تو هلهله می کردند یک عده که از فرات بر میگشتند آب تعارف شمر و حرمله می کردند یک عده ی بی شرف ، لجن ، بی ناموس ناموس تو را به سلسله می کردند کعب نی و تازیانه و سر نیزه آماده برای قافله می کردند ای کاش برای حفظ حرمت ها هم تعیین حدود فاصله می کردند در شام کسانیکه سرت چرخاندند از شمر تقاضای صله می کردند علیرضا خاکساری   http://eitaa.com/joinchat/541982734C2fc5617872
خبری نیست از تو و کفنت یوسف من کجاست پیرُهنت  یادگاری ز جنگ حک شده است مُهری از سمِّ اسب روی تنت  تا خود حشر بر سنان لعنت که فرو کرده نیزه در دهنت پیرمردان ناتوان حتّی با عصا می زدند بر بدنت  همه جا را سیاه می دیدی به فدای نفس نفس زدنت استخوان های سینه ی تو شکست شمر وقتی که روی سینه نشست آینه بودی و ترک خوردی از همه بی هوا کتک خوردی قتلگاهت نگو که غوغا بود سر پیراهن تو دعوا بود کاش مادر نبود در گودال از بد روزگار امّا بود مهدی پورپاک http://eitaa.com/joinchat/541982734C2fc5617872
اي آيه هاي فجرِ من از آسمان بگو از زخمِ بي شماره ات اي بي نشان بگو  معراجِ ارجعي تو در خون چه سان گذشت در ازدحامِ آن همه تيغ و سنان بگو من شرح مي دهم غمِ تاراجِ خيمه را از خنجرِ شقاوت و اين ساربان بگو  سرداده اند قهقه وقتي كه خواندمت از حنجرِ شكسته ات اين بار جان بگو  دارند مي برند در اين عصرِ بدرقه پشتِ سرِ مسافرِ كوفه اذان بگو  اوّل زنِ اسيرِ بني هاشمي شدم تا انتهاي رفتنِ در ريسمان بگو عباسِ غيرتي من از نيزه پاسخي بر طعنه هاي حرمله ي بد دهان بگو  قامت ببند و ماهِ شب تارِ من بمان در كوچه هاي زجر هوادارِ من بمان  اشكِ فراق چشمِ ترم را گرفته است خنجر كشيده غم جگرم را گرفته است  از تو بگو چگونه خداحافظي كنم؟ بُغضي گلويِ نوحه گرم را گرفته است  ترسم كه پاي دختر تو لِه شود در اين زنجيرها كه پاي حرم را گرفته است  از خيمه هاي سوخته هر قدر مانده است چادر كه رفته روي سرم را گرفته است تا چشمِ پاسبانِ وِقارم ز حدقه ريخت هر چشمِ هَرزه دوو و برم را گرفته است  نيزه ز نبشِ قبرِ كسي حرف مي زند ناله وجودِ شعله ورم را گرفته است هفده سرِ به نيزه مرا اوج مي دهد حالا كه كعبِ نيزه پَرم را گرفته است اينان كه دورِ آينه ديوار مي كِشند از تازيانه ها چقدر كار مي كِشند عليرضا شريف    http://eitaa.com/joinchat/541982734C2fc5617872
به تاخت می رود و از خزان خبر دارد به تاخت می رود انگار بار سر دارد گمان کنم که ز نعش پرنده آمده است و پای مرکب او را ببین که پر دارد تمام شادی دنیاست در دلش انگار میان کیسه ی خود تکّه های زر دارد  مسیر کوفه و یک خانه و تنوری داغ تنور خانه ی او روضه اش خطر دارد دعا کنیم که زهرا ندیده باشد و بعد کسی بیاید و درب از تنور بر دارد   سید محمد حسینی   http://eitaa.com/joinchat/541982734C2fc5617872
ای در تنور افتاده تنها یا بُنَیَّ دورت بگردد مادرت زهرا  بُنَیَّ  من که وصیت کرده بودم با تو باشد هر جا که رفتی زینب کبری بُنَیَّ  باور نمی کردم تو را اینجا ببینم کنج تنور خانه ی اینها  بُنَیَّ  هر قدر هم خاکستری باشد دوباره من می شناسم گیسوانت را  بُنَیَّ با گوشه ی این چادر خاکی بشویم خون لبت را با نوای یا  بُنَیَّ آخر چرا از پشت سر ذبحت نمودند ای کشته ی افتاده در صحرا  بُنَیَّ شیب الخضیبت را بنازم ای عزیزم با این حنا شد صورتت زیبا بُنَیَّ آبت ندادند و به حرفت خنده کردند گفتی که باشد مادرت زهرا  بُنَیَّ ؟ گفتی زن خولی برایت گریه کرده حتی به او هم می کنم اعطا  بُنَیَّ  جواد حیدری علیه السلام http://eitaa.com/joinchat/541982734C2fc5617872  
بنا نبود کسی پیکر تو را ببرد عبای کهنه ی پیغمبر تو را ببرد بنا نبود کسی نیزه بی هوا بزند بنا نبود که بال و پر تو را ببرد بنا نبود که در روز آخر عمرت اجل بیاید علی اکبر تو را ببرد بنا نبود برای دو قطره آب فرات سه شعبه حنجره ی اصغر تو را ببرد بنا نبود اگر در غروب کشتندت شبانه جانب کوفه سر تو را ببرد تمام جسم تو گیرم مقطع الاعضا بنا نبود که انگشتر تو را ببرد مهدی صفی یاری علیه السلام http://eitaa.com/joinchat/541982734C2fc5617872  
وای من خیمه ها به غارت رفت گیسویی روی نی پریشان شد وسط چند خیمه ی سوزان خواهری دل شکسته حیران شد ** وای من چادری به یغما رفت بانویی معجرش در آتش سوخت مرد بیمار این حرم تنهاست نیمه ای از بسترش در آتش سوخت ** شعله و دود تا فلک می رفت کربلا هم سقیفه ای دارد به لب کُند تیغ خرده نگیر! هرکه اینجا وظیفه ای دارد ** عاقبت هرچه بود، با سختی سرخورشید را جدا کردند مرد خورجین به دستی آوردند صحبت از درهم وطلا کردند ** مرد خورجین به دست با سرعت سمت دارالعماره می تازد مرد خوش قول ِ کوفه با جیبی مملو ازگوشواره می تازد ** باد تند خزان چه سوزی داشت! چند برگی ز لاله ای گم شد در هیاهوی زیور زینب گوشوارِ سه ساله ای گم شد ** وای از هق هق النگوها آسمان هم به گریه افتاده درشلوغی ِ عصرعاشورا حرمله یاد هدیه افتاده ** حرف خلخال را دگر نزنید درد ِسرسازمی شود به خدا دختران تازه یادشان رفته زخم ها باز می شود به خدا ** سرعباس را به نیزه زدند تا ببیند چه بر حرم رفته تا ببیند نگاه یک لشگر سمت بانویی محترم رفته  وحید قاسمی http://eitaa.com/joinchat/541982734C2fc5617872
 آنقدر تشنه ماند كه آب از سرش گذشت با چكمه يك نفر ز روي پيكرش گذشت وقتي برادرم به زمين خورد اي خدا افتادم و سرم به زمين خورد اي خدا  ناله زدم كه اي پسر مادرم بيا هفتاد و دومين تلفات حرم بيا  پاشو بيا حسين كه دارند ميرسند از دور چند اسب سوارند ميرسند اصلاً چرا غم علي اكبر تو را نكشت؟ تير آنقدر زدند شدي مثل خارپشت  از هولِ جايزه چقدر دستپاچه بود سر را بريد و جاي سرت خنجرش گذاشت  حامد خاکی علیه السلام http://eitaa.com/joinchat/541982734C2fc5617872