eitaa logo
جلسه قرآن مسجد امام رضا(علیه السلام)
143 دنبال‌کننده
242 عکس
1.5هزار ویدیو
45 فایل
کانال اطلاع رسانی جلسه قرآن مسجد امام رضا(ع) «مدرس: استاد رضاجانی پور ،قاری و حافظ کل قرآن کریم» شنبه ها بعد از نماز مغرب و عشاء لاهیجان، میدان تربیت ، یوسف آباد لوکیشن👇 https://nshn.ir/0b2bWuiXeBnGCB
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سوره ، آیه ۶۵ وَلَقَدْ عَلِمْتُمُ الَّذِينَ اعْتَدَوْاْ مِنْكُم فِى السَّبْتِ فَقُلْنَا لَهُمْ كُونُواْ قِرَدَةً خَسِئِينَ‏ قطعاً شما از (سرنوشت) كسانى از خودتان كه در روز شنبه، نافرمانى كردند (و به جاى تعطیل كردن كار در این روز، دنبال كار رفتند) آگاهید، ما (به خاطر این نافرمانى) به آنان گفتیم: به شكل بوزینه هاى مطرود در آیید. یكى از احكام تورات، وجوب تعطیل كردن شنبه بود كه حرص و آز، گروهى از بنى اسرائیل را به كار واداشت و با حیله اى كه بعداً خواهیم گفت، روزهاى شنبه، كار مى كردند. لذا خداوند، افراد حیله گر را به صورت بوزینه در آورد تا درس عبرتى براى دیگران باشد. این ماجرا علاوه بر این آیه در سوره اعراف [اعراف، 163 تا 166]نیز آمده است. و اصولاً مسخ چهره، یكى از عذاب هاى الهى و تحقّق قهر خداوندى است. گروهى از نصارى نیز بعد از نزول مائده آسمانى، كفر ورزیدند كه به شكل بوزینه و خوك در آمدند. «وجعل منهم القردة و الخنازیر» [مائده، 60] كلمه ى «سَبت» به معناى قطع و دست كشیدن از كار است. چنانكه در آیه اى دیگر، درباره ى نقش خواب فرموده است: «وجعلنا نومكم سباتاً» [ نبأ، 9] و لذا شنبه، روز تعطیلى یهود، «یوم السبّت» نامیده شده است. «خاسئین» از ماده «خسأ» به معنى «طرد نمودن» است. این واژه ابتدا براى طرد سگ بكار رفته، ولى سپس به طور عام استعمال شده است. در آیه بجاى «قردة خاسئة»، «خاسئین» فرموده كه صفت براى جمع مذكّر عاقل است، شاید این استعمال براى آن است كه جسم آنان تبدیل به بوزینه شده، نه روح و عقل انسانى آنان. زیرا در این صورت، عذابِ بیشترى مى كشند. هر چند كه برخى، همانند مراغى در تفسیر خود، مراد از بوزینه شدن را یك تشبیه دانسته و گفته اند: این آیه نیز نظیر آیه ى «كمثل الحمار» و یا «كالاَنعام» است. یعنى مسخ معنوى آنان منظور است، نه مسخ صورى و ظاهرى. ولى در تفسیر اطیب البیان روایتى از پیامبر صلى الله علیه وآله نقل شده است كه فرمودند: خداوند هفتصد امّت را در تاریخ به خاطر كفرشان، تغییر چهره داده و به سیزده نوع حیوان، تبدیل شده اند. [بحار، ج 14، ص 787] همانگونه كه در روایات مى خوانیم دامنه مسخ در قیامت با توجّه به خصوصیّات روحى افراد، گسترده تر خواهد بود. در قیامت مردم ده گونه محشور مى شوند: 1- شایعه سازان، به صورت میمون. 2- حرام خواران، به صورت خوك. 3- رباخواران، واژگونه. 4- قاضى ناحقّ، كور. 5 - خودخواهان مغرور، كر و لال. 6- عالم بى عمل، در حال جویدن زبان خود. 7- همسایه آزار، دست و پا بریده. 8 - خبرچین، آویخته به شاخه هاى آتش. 9- عیّاشان، بد بوتر از مردار. 10- مستكبران، در پوششى از آتش. (تفسیر مجمع البیان و نورالثقلین و صافى، ذیل آیه 18 سوره نبأ ) http://Gharaati.ir https://eitaa.com/jalaseqoranyosefabad
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سوره ، آیه ۱۵۸ إِنَّ الصَّفَا وَالْمَرْوَةَ مِنْ شَعَآئِرِ اللَّهِ فَمَنْ حَجَّ الْبَيْتَ أَوِ اعْتَمَرَ فَلَا جُنَاحَ عَلَيْهِ أَنْ يَطَّوَّفَ بِهِمَا وَمَنْ تَطَوَّعَ خَيْراً فَإِنَّ اللَّهَ شَاكِرٌ عَلِيمٌ همانا صفا ومروه، از شعائر خداست. پس هر كه حج خانه ى خدا ویا عمره به جاى آورد، مانعى ندارد كه بین صفا ومروه طواف كند. و (علاوه بر واجبات،) هر كس داوطلبانه كار خیرى انجام دهد، همانا خداوند سپاسگزار داناست «شعائر» جمع «شعیرة» به نشانه هایى كه براى اعمال خاصّى قرار مى دهند، گفته مى شود و «شعائراللَّه» علامت هایى است كه خدا براى عبادت قرار داده است. [ تفسیر مجمع البیان] صفا و مروه نام دو كوه در كنار مسجدالحرام است كه با فاصله تقریبى 428 متر، روبروى یكدیگر قرار دارند و امروزه به صورت خیابانى سرپوشیده در آمده است. زائران خانه خدا، وظیفه دارند هفت مرتبه فاصله میان این دو كوه را طى كنند. این كار یادآور خاطره ى هاجر، همسر فداكار حضرت ابراهیم است كه براى پیدا كردن جرعه آبى براى كودك خود اسماعیل، هفت بار فاصله این دو كوه را با اضطراب و نگرانى و بدون داشتن هیچگونه یاور و همدمى طى كرد. امام صادق علیه السلام فرمود: در روى زمین، مكانى بهتر از میان این دو كوه وجود ندارد، زیرا هر متكبّرى در آنجا سر برهنه و پابرهنه و كفن پوشیده بدون هیچ امتیاز و نشانه اى باید مسافت بین دو كوه را طى كند، گاهى با دویدن و گاهى با راه رفتن. كوه صفا علاوه بر اینها خاطره هایى از دعوت پیامبر اسلام دارد كه چگونه كفّار مكّه را به توحید فرامى خواند و آنها گوش نمى دادند. [ تفسیر نورالثقلین، ج 1، ص ۱۴۵] در عصر جاهلیّت، مشركان در بالاى كوه صفا، بتى بنام «اُساف» و بر كوه مروه، بت دیگرى بنام «نائله» نصب كرده بودند و به هنگام سعى، آن دو بت را به عنوان تبرّك، با دست مسح مى كردند. مسلمانان به همین جهت از سعى میان صفا ومروه كراهت داشته وفكر مى كردند با توجّه به سابقه قرار داشتن بت بر بالاى دو كوه، نباید سعى كنند. آیه فوق نازل شد كه صفا و مروه از شعائر الهى است و اگر مردم نادان آنها را آلوده كرده اند، دلیل بر این نیست كه مسلمانان آن را رها كنند. [تفسیر تبیان، ج 1، ص 44] حج وعمره، گاهى در كنار هم، مانند اذان واقامه بجا آورده مى شوند، و گاهى اعمال عمره، جداگانه وبه تنهایى انجام مى شود. در عمره پنج عمل واجب است: 1- احرام. 2- طواف. 3- نماز طواف. 4- سعى بین صفا ومروه. 5 - كوتاه كردن مو یا ناخن. حج علاوه بر اینها، چند عمل دیگر دارد كه در جاى خود بدان اشاره شده است. به هر حال سعى بین صفا و مروه، هم در عمره مطرح است و هم در حج. دیدن صفا ومروه، حضور در صحنه تاریخ است تا اینكه تصدیق به جاى تصور، و عینیّت به جاى ذهنیّت قرار گیرد. در صفا ومروه، كلاس خداشناسى است كه چگونه اراده او این همه انسان را با آن همه اختلاف، در یك لباس و یك جهت جمع مى كند. كلاس پیامبر شناسى است كه چگونه ابراهیم، آن پیامبر الهى، براى انجام فرمان خداوند، زن و فرزند خویش را در آن بیابان تنها گذاشت. و هم كلاس انسان شناسى است كه مى آموزد چگونه انسان مى تواند در لحظاتى اعمالى را انجام دهد كه تا ابد آثار آن باقى بماند. سعى صفا ومروه، یاد مى دهد اگر همه با هم حركت كنیم، روح الهى را در جامعه خود مى بینیم. سعى صفا ومروه، یاد مى دهد كه باید تكبّر را به دور انداخته وهمراه دیگران حركت كنیم. سعى صفا و مروه، به ما مى آموزد كه در راه احیاى نام خداوند، زن و كودك هم سهم دارند. در آیات قبل، سخن از بلا و آزمایش بود، در این آیه نمونه اى از آزمایش هاجر، كودك، پدر او و سایر مسلمانان مطرح است. اثر كار خدایى و اخلاص تا آنجا پیش مى رود كه همه ى انبیا و اولیا، موظّف مى شوند به تقلید از هاجر همسر ابراهیم و با قیافه اى مضطرب و هروله كنان همچون او، این مسافت را هفت بار طى كنند. و این فرمان، تشكر خداوند از رنجهاى حضرت هاجر است. «فانّ اللّه شاكر علیم» با اینكه سعى صفا ومروه واجب است، لكن مى فرماید: «فلاجناح علیه»، این لحن بخاطر همان نگرانى از وضع پیشین است كه جایگاه بت ومحلّ عبور مشركان بود. طواف، به معناى گردش دائره اى نیست، بلكه به هر حركتى كه انسان دوباره به جایگاه اوّلیّه برگردد، خواه به صورت دورى باشد یا طولى، طواف گفته مى شود. لذا كلمه طواف، هم در مورد طوافِ دور كعبه كه حركت دایره اى است گفته شده؛ «و لیَطّوَّفوا بالبیت العتیق» [، 29] و هم درباره حركت طولى بین صفا ومروه آمده است. http://Gharaati.ir https://eitaa.com/jalaseqoranyosefabad