📿همش مادرم بهم میگفت چطور دلت میاد #پدرتو ول کنی بری قم ؟!😔 میترسیدم #آهشون بگیره💔 پدرم #بیمار بود😔 دوریشون برام عذاب بود... اما از وقتی رفتم #حوزه دیگه جایی جز چند قدمی #حضرت_معصومه رو نمیتونستم تحمل کنم 😔
تقریبا بیخیال شده بودم واسه #اسباب_کشی از #تبریز_به_قم ، تا اینکه مادرم یه شب زنگ زد و با گریه گفت اسبابتو ببند چون ... ادامه🥺💚👇
🔥https://eitaa.com/joinchat/3339714822C0c1fb188a6