eitaa logo
💕 نبض زندگی 💕
23هزار دنبال‌کننده
593 عکس
123 ویدیو
0 فایل
برنامه هفتگی کانال👇👇 شنبه : میکاپ و استایل یکشنبه : والپیپر دوشنبه : همسرداری سه‌شنبه: متن های انگیزشی چهارشنبه: عاشقانه پنج شنبه: عکس نوشته جمعه: پروفایل شیک
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از دانستنی های جالب
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔰 افزایش وزن داری ؟؟؟ این کلیپ مخصوص توعه😎👆🏻 📌این پودر جلبک گیاهی جوری وزنتو کم میکنه که همه فکر میکنن عمل کردی😐 📌درضمن عضله سازی هم میکنه 😳 دریافت اطلاعات بیشتر و سفارش با تخفیف ویژه👇🏻👇🏻👇🏻 https://landing.saamim.com/as1xJ https://landing.saamim.com/as1xJ 🟡اگه تا پایان امشب سفارش بدی 40درصد تخفیف بهت میدن
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
باعشق تکرار کن:تاابد سپاسگزار توهستم ای پروردگارم که همیشه هوامو داری 🧡🫂 😍 شکرنعمت نعمتت افزون کند🌾 خدایاشکرت واسه همه نعمت هات ♥️
🍃🍃🌸🍃 فرشته 🍃 با سوال او یک لحظه گمان کردم که مرا شناخته ، ولی من او را به خاطر نمی آورم . بنابراین قید همه چیز یعنی نقشه هایی که در سر داشتم تا پولی از او بگیرم را زدم و پاسخ دادم : اومده بودم درمانگاه چون حالم یه کمی خوب نبود . البته ببخشید که شمارو بجا نیاوردم . او لبخند تلخی زد و گفت : توام منو نمیشناسی !!!عیبی نداره مهمم نیست . من بیخودی توقع دارم منو بشناسن ، مگه رتبه آوردن تو کنکور هنر ، چقدر مهمه که مردم عکسمو دیده باشن ؟ یا چاپ شدن عکس یه دختر سیزده ساله تو روزنامه بخاطر گرفتن جایزه برتر اسکار چه اهمیتی داره که مردم از قدیم منو یادشون باشه؟ یا یه مصاحبه ی تلوزیونی ... او همچنان در حالی که ، کج روی صندلی ماشین نشسته بود مشغول گفتن این مطالب بود و من ناخودآگاه نگاهم به طرف همان پسر جوان رفت که ادعا میکرد این زن ، رییس اوست و دیدم که با اشاره ی چشم و ابرو از من می خواهد صبور باشم و چیزی نگویم . خانم جوان که همچنان در حال گفتن مطالب عجیب و مهمی درباره خودش بود و با همان حرفها ، نشان میداد که اوضاع روحی بهم ریخته ای دارد یکباره از جا برخاست و گفت : من حالم خوبه میخوام برم کمی قدم بزنم . و پسر جوان که گویا او را خوب میشناخت در حالیکه با حرکات دستش از من میخواست تا او را تایید کنم فورا گفت : خب ما برای همین اینجاییم اومدیم که با دوستتون لیلا خانوم بریم پارک و شما دو ساعت پیاده روی کنین ، بعدشم بریم همون سفره خونه ای که گفتین تخت رزرو کنم . این داستان ادامه دارد ...
نعناء راهرچه بچینی جایش سبز میشود کم که نمی شودهیچ، زیاد هم میشود بخشش مثل نعنا چیدن است نترس خدا جایش را ده برابر پر میکند قانون خلا میگه توحفره خودت روایجادکن کائنات پر میکنه.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
این جمله باعث تغییرت میشه😇                          
🍃🍃🌸🍃 فرشته 🍃 و من که از هر موقعیتی میخواستم کره بگیرم از خدا خواسته گفتم آره عزیزم من برای همین اینجام . خانم جوان ابرویی درهم کشید و روی صندلی ماشین درست نشست و گفت : چه روز خوبی !!! زودتر بریم . پسر جوان که بسمت صندلی راننده میرفت دستهایش را به هم چسباند و با اشاره التماس کرد که سوار شوم و من هم مشتاقانه کنار خانم جوان روی صندلی عقب نشستم و لبخند زنان گفتم بریم . پسر جوان که خوشحال به نظر میرسید از آینه ی جلوی ماشین نگاهی به من انداخت و لبخندزنان ماشین را روشن و حرکت کرد . زن جوان چند دقیقه بعد از حرکت خوابید و پسر جوان ترمز گرفت و گفت : ببخشید شما تشریف بیارین جلو تا من جای خانومو درست کنم . بعد ، از صندوق عقب وسیله ی عجیبی شبیه به (( متکا )) آورد و فاصله ی صندلیهای عقب و جلو را با آنها پر کرد طوری که اگر خانم جوان هنگام حرکت ماشین جابجا شد نیوفتد و زیر سرش هم بالش گذاشت و رویش نیز پتویی نازک کشید و به طرف من که هنوز بیرون ماشین ایستاده بودم آمد و گفت : اسم این خانوم فرشته ست دختر یک خانواده بسیار ثروتمنده که الان برای تفریح رفتن اروپا و من و یک خانم پرستار مراقب ایشون بودیم که متاسفانه خانم پرستار به علت بدخلقی های فرشته خانوم رفتن و از کارشون انصراف دادن و الان یک هفته ست منتظرم پرستار جدیدی پیدا بشه تا کمک دستم باشه . واقعا من نمیتونم تنهایی به کارای این خانوم برسم . این داستان ادامه دارد ...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
از تو عبور می کنم چنان که تُندری از شب می درخشم و فرو می ریزم. - احمد شاملو💛 ‌
ﺑﻪ ﻛﺴﻲ ﻛﻴﻨﻪ ﻧﮕﻴﺮﻳﺪ ﺩﻝ ﺑﻲ ﻛﻴﻨﻪ ﻗﺸﻨﮓ ﺍﺳﺖ ﺑﻪ ﻫﻤﻪ ﻣﻬﺮ ﺑﻮﺭﺯﻳﺪ ﺑﻪ ﺧﺪﺍ ﻣﻬﺮ ﻗﺸﻨﮓ ﺍﺳﺖ
خدایا شکرت من به طرز عجیبی هی به وجودت ،بیشتر ایمان میارم🥺🤲🏻🤍
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بعضی روزها انسان فقط خسته ست نه تنهاست و نه غمگین و نه عاشق فقط خسته ست :)🥺
روزی اگر بَناست «فَــــدای» کَسی شَوَم، سوگند میخورم که فدای «تُـــــو» میشَوَم😌♥️✨ ‌‌
خیر برسانید تا خیر ببینید🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
هر چی که لایقش باشی... برا تو میشه... صبور باش... تلاش کن... بسپار به خدا...🥰❤️
🍃🍃🌸🍃 فرشته 🍃 با تمسخر خندیدم و گفتم : آره دیدم واقعا سخته که آدم با ماشین مدل بالا بره تنهایی معجون بخوره و کنارشم به این بیچاره داروی خواب بده . حالا چش بود که بردیش درمانگاه ؟ پسر جوان که خودش را سپهر معرفی کرده بود گفت : در مورد معجون باید گفت ؛ واقعا حق داشتم تا زیر سرم بود خودمو تقویت کنم و در مورد درمانگاهم باید بگم هیچیش نبود خودش گیر داد که منو ببر درمانگاه باید سرم بزنم . داشتم می بردمش پارک که قدم بزنه ، ولی یهو گفت بریم درمانگاه . پرسیدم : حالا کدوم پارک میرفتین ؟ سپهر : وقتی از خونه میارمشون بیرون دیگه اختیار با من نیست هر کوچه یا خیابونی که بگن باید ببرمشون ، وگرنه خونشون چسبیده به پارک جمشیدیه ، ما کجا اینجا کجا ، انقد از این کوچه اون کوچه منو برد که رسیدیم به اونجا . پرسیدم : حالا داری با این حرفات به من پیشنهاد کار میدی ؟ سپهر یک لحظه به سمت من برگشت و در چشمهایم نگاه کرد و دوباره نگاهش را به جلو دوخت و حین رانندگی پرسید : اگه ناراحت نمیشی آره گفتم : چه جالب چون داشتم میرفتم برای بستن قرارداد کار جدیدم ( و در دل به این حرف خودم خندیدم ) که شمارو دیدم . سپهر لبهایش را به هم فشرد و سرش را به علامت تعجب توام با تایید تکان داد و گفت : بی حکمت نیست شاید این کار برات بهتر باشه . پرسیدم : چقدر حقوق میدن ؟ سپهر : ده دوازده تومنی میدن . این داستان ادامه دارد ...
❤️✨ حالا هی اذیتـﻣ کن هی بی محلی کن اگه فک کࢪدی از ‹‌‹‌ دوست داشتنت ›› ‹‌‹‌ دست بࢪ میداࢪﻣ ›› سخت دࢪ اشتباهی عزیز دلـﻣ ‹‌‹‌ دوࢪت بگࢪدم ›› ، من بدون تو نمیتونم نفس بکشـﻣ ♡😌♥️🌱 ‌  ‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‎‌‌‎‎‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌❤️❤️
‌❤️✨ دلبر..! ‌تُــــو بَرگي از تَقدیر مَني . .  ⃟🧡 ‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‎‌‌‎‎‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌••♥️