eitaa logo
جلسات معرفتی
423 دنبال‌کننده
2.5هزار عکس
2.4هزار ویدیو
315 فایل
صفحه نشر بیانات و سلسله مباحث اخلاقی، عرفانی و تربیتی حجت‌الاسلام والمسلمین حاج آقا یوسفی. کلاس اخلاق : روز های دوشنبه و جمعه بعد از نماز مغرب و عشاء، پیرامون بیان احادیث و قرآن کریم و مطالب معنوی توسط حجت‌الاسلام والمسلمین حاج آقا یوسفی.
مشاهده در ایتا
دانلود
🔰تشرف به محضر امام زمان (عج) 💢آقای سید هاشم حداد رحمةالله‌علیه می‌فرماید: 🔅حضرت آقای خیلی در رفتارشان و در قیام و قعود نشاند و به‌طورکلی در مواقع تغییر از حالتی به حالت دیگر، کلمه «یا صاحب الزمان» را بر زبان جاری می‌کردند. 💠 یک روز شخصی از ایشان پرسید: «آیا شما خدمت حضرت ولی عصر ارواحنافداه مشرف شده‌اید؟!» 🌀فرمودند: «کور است هر چشمی که صبح از خواب بیدار شود و در اولین نظر، نگاهش به عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف نیفتد» . 📚کتاب کرامات معنوی نوشته؛ سید عباس موسوی مطلق، صفحه ۳۱ و ۳۲.
‌ 🔴 راه های پاک شدن مؤمنان از گناه یونس ابن یعقوب از امام صادق علیه السلام نقل کرده است: درخصوص مومنان، هر بدنی که چهل روز آسیبی به آن وارد نشود، ملعون است و دور از رحمت خداوند. گفتم: واقعا ملعون است؟ فرمودند: بله. گفتم: واقعا؟ باز فرمودند: بله. پس چون امام علیه السلام سنگینی مطلب برای من را مشاهده کردند، فرمودند: ای یونس! از جمله ی بلا و آسیب به بدن همین خراش پوست و ضربه خوردن و لغزیدن و یک سختی و خطا کردن و پاره شدن بند کفش و چشم درد و مانند اینها است، نه لزوما مصیبتهای بزرگ. مومن نزد خداوند بافضیلت تر و گرامی تر از آن است که بگذارد چهل روز بر او بگذرد و گناهان او را پاک ننماید؛ ولو به یک غم پنهان در دلی ، که او نفهمد این غم از کجا حاصل شده است. به خدا قسم، وقتی یکی از شما سکه های درهم را در کف دست وزن میکند و متوجه نقصان آن شده و غصه دار میشود، سپس دوباره وزن میکند و متوجه میشود که وزنش درست بوده، همین غصه کوتاه و گذرا موجب آمرزش برخی از گناهان اوست... 📚 الوسائل: 11 / 518 ج 21 البحار: 76 / 354 ج عن کنز الکراجکی: ص 63 بإسناده عن یونس بن یعقوب @sheikh_kafi | شیخ احمد ڪـافی
🔰تشرف >گلپایگانی محضر آقا (عج) 🔺فرزند آقا سید جمال الدین گلپایگانی به نقل از پدرش: ☄« در صحن امام حسین ع یک جائی را پیدا کرده و نشسته بودم. حرم خیلی شلوغ بود. دیدم که سیدی خیلی خوش سیما کنارم ایستادند. به من سلام کرده، فرمودند: سید جمال الدین دوست داری بروی داخل حرم ؟ ◾️گفتم: آقا دوست دارم، اما نمی شود. ◽️فرمودند: دنبالم بیا. 🔹 دنبال آن بزرگوار راه افتادم. کوچه باز شد، گویا که اصلا جمعیت و فشاری نیست. رسیدیم درب حرم، حضرت اذن دخول خواندند و مرا پای ضریح آورده، زیارت خواندند. سپس حضرت دست کردند در جیبشان و یک سکه ای به من دادند، سکه را در دست گرفتم و متوجه شدم که ایشان نیستند و فشار جمعیت به حدی شد که به بیرون پرت شدم به طوری هیئت لباسم به هم ریخت اما سکه را محکم در مشتم نگه داشته بودم. 🔸وقتی جای آرام تری پیدا کردم سکه را نگاه کردم. روی آن نوشته بود یا صاحب الزمان. فهمیدم که ایشان امام زمان بودند. 🔹فرزند معظم له فرمودند: پدرم به این سکه خیلی علاقه داشت و کیسه ای برای آن درست کرده بود و همیشه همراهش بود و بعد از هر وضو آن را باز کرده و سکه را به چشمانش می مالید. 🔸 در یکی از این سفرها که از نجف با پای پیاده عازم کربلا بودند، طلبه ای همراه قافله بود. این طلبه مبتلا به دل درد شدیدی می شود و هر چه قرص و دارو دادند موثر واقع نشد. 🍁پدرم فرمودند: برای رفع مزاحمت از کاروان، یک کاسه آب آوردم و به سکه متبرکش کردم. دادم به طلبه و شفا گرفت؛ اما بعد از شفا اسرار کرد که این سکه چیست؟ من هم در محظور قرار گرفته، داستان را گفتم. 🌀آن بنده خدا که اهل معنویت نبود، در مقام انکار برآمد و با دستش اشاره کرد و گفت برو بابا! سید این حرفها چیست می زنی؟! ⚡️ منزل بعدی که رسیدیم. وضو گرفتم مثل همیشه کیسه را از جیبم درآوردم. مثل همیشه کیسه گره خورده بود. اما وقتی بازش کردم سکه یا صاحب الزمان علیه السلام نبود. ♨️ ؛ کُنجی برای انس با گَنج خاطرات علما @sireyeolama
༻﷽༺ ‍ داستانی عبرت انگیز در مورد (اثر بداخلاقی) یکی از بزرگان اصفهان خدا رحمتش کند معلم علم اخلاق بود و همه رویش حساب می کردند. وی در میان مردم زود عصبانی می شد، ولی در خانه اش را نمی دانم... یادم نمی رود با وجود این که به من لطف داشت، یک وقت چرایی گفتم که به من برگشت و زود هم پشیمان شد! مقداری عصبانی منش و بداخلاق بود، خودش مثل باران گریه می کرد.. می گفت: "شبی در خواب دیدم که مُردم و مرا در قبر گذاشتند، ناگهان سگ سیاهی آمد و بنا بود که همیشه با من باشد!! در همان خواب حس کردم که این سگ سیاه، بداخلاقی های دنیای من است که به این صورت در آمده و تمثُّل پیدا کرده است..." مثل باران گریه می کرد و می گفت: "خیلی ناراحت بودم که حالا چطور می شود...که یک دفعه دیدم آقا امام حسین (علیه السلام) آمدند..." البته بگویم که این آقا با آن که از علمای بزرگ اصفهان بود، اما ارادت خاصی به اهل بیت (علیهم السلام) داشت و در جلسات خصوصی روضه شرکت می کرد و به منبر می رفت و می گفت: "برای این که از روضه خوان های امام حسین محسوب شوم منبر میروم و روضه می‌خوانم" می فرمود: "فهمیدم که برای آن نوکری که به این خاندان داشتم، آقا امام حسین (علیه السلام)به فریادم رسیده، به آقا امام حسین عرض کردم که این سگ چطور می شود؟ فرمودند: من تو را از دستش نجات میدهم...و با اشاره‌ای که به او کردند، رفت. از خواب بیدار شدم. نظیر این قضیه را زیاد داریم..! جهاد_با_نفس (استاد مظاهری) @sheikh_kafi | شیخ احمد ڪـافی
🔺سؤالات از (عج) 🔹در سال 337 هجری قرار بر این بود حکومت قرامطه که بر عربستان مسلط بود، سنگ حجرالاسود را در سرجای اصلی خود نصب کنند. ابن قولویه در مطالعاتش دریافته بود که «حجرالاسود را می ربایند و بار دیگر امام آن عصر، آن را در جای خود نصب می کند». به همین خاطر می خواست به سفر عمره برود و امام زمان (عج) را در موقع نصب سنگ حجرالاسود ببیند. 🔸در همان سال ایشان عازم بغداد شد و در آنجا به شدت بیمار گردید. به همین خاطر شخصی را به نام «ابن هشام» نائب گرفت و از طرف خود به حج فرستاد و نامه ای را به او داد و گفت: مهم تر از حج، پاسخ این نامه است که باید از کسی که سنگ حجرالاسود را نصب می کند بگیری و بیاوری. ایشان در نامه دو سؤال پرسیده بود: آیا من از این بیماری شفا می یابم و دیگر اینکه سر رسید عمرم چه زمانی است؟ 🌀ابن هشام بعد از برگشت از سفر حج تعریف کرد که من به خدام حرم مقداری پول داده بودم که اجازه دهند من نزدیک حجرالاسود باشم و مرا از فشار جمعیت محافظت نمایند. موقع نصب حجر الاسود هر کس اقدام به نصب سنگ می کرد، سنگ در جای خود قرار نمی گرفت تا اینکه جوانی زیبا و گندم گون آن را برداشت و در جایش قرار داد و سپس از مسجد الحرام خارج شد و من هم به دنبالش روان شدم. 🔅وقتی به جایی رسیدیم که جز من کسی او را نمی دید، ایستاد و نامه را خواست. بدون اینکه به آن نگاه کند گفت: «بگو از این بیماری نترش که بعد از سی سال دیگر خواهی مُرد!». در این وقت گریه ام گرفت و چندان گریستم که قدرت هر گونه حرکتی از من سلب شد. در همین حال مرا گذاشت و رفت. ♨️ ؛ کُنجی برای انس با گَنج خاطرات علما @sireyeolama
1.57M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
وارثان زمین چه کسانی خواهند بود؟ امیرالمومنین علی(ع) فرمودند منظور از مستضعفین در این آیه ما خاندان پیامبر(ص) هستیم 🔶قدمتون رو چشم👇🏻 @Zshobhe https://eitaa.com/joinchat/3205365940C8d1d1f5618
1.34M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔺تشرف محضر علیه السلام 🌀یکی از علمای بزرگوار برای ارتباط با روح بلند شیخ بهایی (ره) تلاشی را آغاز می کند، اما به او پیغام می دهند؛ شیخ بهایی زمینه را برای استقبال از سید محمد حجت کوه کمری (ره) فراهم می کنند؛ چرا که او مردی بوده که هفته ای یکبار به محضر حضرت ولی عصر (عج) مشرّف می شده است. ☄آن عالم بزرگوار می گوید: بسیار تعجب کردم؛ چرا که آیت الله حجت (ره) هنوز در قید حیات بودند. فردا ظهر خبر رسمی وفات آن مرحوم از رادیو پخش گردید و همگان را به سوگ و ماتمی عظمی نشاند.  ♨️ ؛ کُنجی برای انس با گَنج خاطرات علما @sireyeolama
💠خدمتی مقبول در آستان (عج) ▫️مرحوم رازی مؤلف کتاب گنجینه دانشمندان : 🔅زمانی یک مسافر تهرانی که از مکه بازمی گشت، وارد نجف اشرف شد و به خدمت میرزای شیرازی رسید و به ایشان عرض کرد: ⚡️در مکه ، پول و توشه راه خود را گم کردم. در مسجد الحرام به خداوند پناه آوردم و حضرت ولی عصر (عج) را واسطه نمودم تا خرجی و پولی برایم فراهم شود و در مکه معطل نمانم. 🌱روزها این کار را با التماس فراوان ادامه می دادم تا آنکه یک روز هنگامی که پرده خانه خدا را گرفته، تضرع می کردم، دستی برشانه ام خود. برگشتم و شخص محترم و باوقاری را دیدم. 🔸او به من گفت: چه حاجتی داری؟ نیاز خود را گفتم، او چند لیره به من داد و فرمود: 💠با این وجه خود را به نجف برسان و در آنجا خدمت برو و بگو «سیدمهدی» گفت با این نشانی که به همراه حاجی ملاعلی کنی در بازگشت از مکه به شام، زیارت (س) رفتید و حرم را گرد و غبار گرفته دیده، مشغول نظافت شدید و با گوشه عبای خود، خاک و خاشاک را بیرون بردید؛ بیست اشرفی به تو بدهد. 🔺میرزای شیرازی تا این را شنید، متغیر شد و به سرعت برخاست و بیست اشرفی به آن مسافر داد. 🔷آن شخص با خوشحالی تمام و پس از زیارت عتبات مقدسه به تهران مراجعت کرد و خدمت آیه الله رسید و ماجرای خود را به طور مبسوط به ایشان گفت. ▪️حاجی کنی پس از شنیدن ماجرا فرمود: آیا حواله ای آن آقا به من نداد؟ ▫️گفت: خیر 🌀ملاعلی کنی بسیار گریست و سپس فرمود: میرزا در نظافت حرم حضرت زینت (س) بسیار کوشش می کرد و این تلاش، توجه امام زمان (عج) را به خود جلب ساخته است. ♨️ ؛ @sireyeolama
🔺نبات مرحمتی امام زمان (عج) ▫️سردار باقر زاده: 🔹آیت الله مورد عنایت خاص حضرت (عج) بودند. 🔸یک مرتبه ایشان اشاره به یک داستانی کردند که پینه‌دوزی در تهران معروف بود که به محضر امام زمان مشرف شده است. بدین خاطر پدر من و تعدادی از علما به مغازه این فرد مراجعه می‌کردند. ⚡️حاج آقا می‌گفت: «ما بچه بودیم یک مرتبه که پدرم به دیدن این فرد پینه‌دوز رفت؛ پینه دوز دو تکه نبات به پدرم داده بود و گفته بود که این نبات را آقا امام زمان داده‌اند و گفته‌اند یکی برای آقا مجتبی و دیگری هم برای آقا مرتضی.» 🔅حاج آقا مجتبی می‌‌فرمودند: «من هرچه دارم از این نبات متبرک است. وقتی که من این نبات را خوردم احساس یک گشادگی در سینه‌ام برای فهم معارف اسلامی کردم.» 🌱ایشان در جای دیگر می فرمودند: «هنوز حلاوت آن نبات در کام من است و من فکر نمی کنم که خدا بدن مرا به آتش بسوزاند؛ چراکه در آن، تبرّکی از امام زمان(عج) وجود دارد.» ♨️ ؛ کُنجی برای انس با گَنج خاطرات علما @sireyeolama
✅ با امام زمانت سخن بگو … 🔹شخصی به امام هادی علیه‌السلام از شهری دور نامه‌ نوشت و پرسید : مولای من؛ من از شما دور هستم و امکان دیدار مستقیم با شما را ندارم و گاهی که حاجات و مشکلاتی دارم چه کنم. 🔸حضرت در جواب او نوشتند : « إِنْ کَانَت لَکَ حَاجَةٌ فَحَرِّک شَفَتَیک » هر گاه به ما نیاز داشتی، لبت را حرکت بده و سخنت را بگو، ما از شما دور نیستیم… 📗بحارالانوار ج۵۳، ص۳۰۶
🔺توسل به (عج) برای رشد تحصیلی ▫️آیت الله : 🔹من برای آینده تحصیل به حضرت ولی عصر عجل الله فرجه الشریف متوسل شدم ، در خواب ایشان را زیارت کردم. 🌱آن حضرت در همان عالم رویا کمر مرا گرفتند، و در نجف به زمین گذاشتند؛ اما از بس هوا گرم بود ، عرض کردم سوختم ،سوختم. باز کمر مرا گرفتند، در وسط مدرسه دارالشفا قم به زمین نهادند. آنجا را موافق یافتم. 🔸بعد ها وقتی به قم رفتم ، در مدرسه دارالشفا که متصل به مدرسه فیضیه است، حجره پیدا کردم. متصدی حجرات مرحوم شهید صدوقی بود کلید همان حجره ای را به من داد که در عالم خواب به من داده شده بود. 🔅یکسال همراه کسی در حجره بودم که او از بیداری قبل از اذان صبح امتناع داشت، و به من اجازه نداد، ساعت را قبل از اذان کوک کنم. چاره ای نداشتم، آزار هم حجره جائز نبود. تمام آن یکسال، را در طول روز قضا خواندم. ⚡️ در نتیجه این صبر، سال آینده خداوند توفیق عنایت فرمود ، با امام رضوان الله علیه هم حجره شدم که این یک فوز بود .
2.51M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
بشارت بیست و دوم: ✅ عارف فرزانه آیت الله حاج شیخ محمد حسن مولوی قندهاری (ره): 🔸 «این انقلاب متصل است به انقلاب جهانی حضرت بقیه الله الاعظم.» «این سید جلیل القدر و عظیم الشأن، س‍پهسالار سپاه مولایمان صاحب الزمان است.» ✅ حجت الاسلام حاج شیخ علی خسروی (ره): ▫ «این انقلاب متصل است به انقلاب جهانی حضرت بقیه الله الاعظم.» و این جمله را من از زبان اون پیر خردمندی (شنیدم) که صد سال از خدا عمر گرفت (مرحوم آقای مولوی قندهاری (۱)) و فرمود: 🔸 از چهار سالگی تمام مفاتیح را از برم. تمام قرآن را از برم. ▫ و می‌فرمود: 🔸 در هفت، هشت سالگی در علوم کیمیا، لیمیا، سیمیا، جبر و رمل و اسطرلاب مجتهد (صاحب نظر) بودم. ▫ اون ولی خدا روزی که مقام معظم رهبری تشریف آوردند به مشهد و به وسیله‌ی یکی از دوستان، حاج مهدی آقای عزیزیان و فرزند ارجمندشان از من خواستند که وقتی از آقای مولوی برای دیدار (بگیرم)، وقتی ایشون رو بردیم و موقع برگشتن، من از ایشون سوال کردم که: 🔹 آقای مولوی، مقام معظم رهبری، حضرت آیت الله العظمی خامنه ای را چگونه دیدید؟ ▫ فرمود (عین جملات ایشانه): 🔸 «این سید جلیل القدر و عظیم الشأن، س‍پهسالار سپاه مولامون صاحب الزمان است.» (۱). آیت الله شیخ محمد حسن مولوی قندهاری (ره)، از علما و عرفای معاصر و صاحب کرامت و دارای تشرفاتی خدمت امام زمان (عج) بودند. ایشان از شاگردان آیت الله العظمی سید علی قاضی (ره)، آیت‌الله العظمی سیّد ابوالحسن اصفهانی (ره) و ... بودند. در مرداد ۱۳۷۷ شمسی، روح آیت الله مولوی قندهاری به ملکوت اعلی پیوست. 🏷 (عج)