eitaa logo
محمدصادق جمالی گلپایگانی
95 دنبال‌کننده
13 عکس
7 ویدیو
1 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
اعظم پیغمبران آفرينش منوّر در جهان، نام دل ‌ آرای محمّد(ص) ملائك شادمان از بانگ آوای محمّد(ص) محمّد(ص) اعظم پیغمبران آفرينش سلامي بر گل روي و سراپای محمّد(ص) زمين و آسمان و كوه و درياها و جنگل شده خلق از وجود روح‌افزاي ِ محمّد(ص) چو آمد در جهان آفرينش روي ماهش تماشايي شده روي دل‌آراي محمّد(ص) گوارا نيست هر جامي بنوشي از طبيعت خوشا آن كس كه نوشد مِي ز صَهباي محمّد(ص) شاعر: محمدصادق جمالی گلپایگانی @jamalee_ir http://eitaa.com/jamalee_ir
تجلّی محمّد(ص) صد خیل ملک مَست زِ آوای محمّد(ص) بفرست سلامي زِ سراپای محمّد(ص) هفت ارض و سما گشت چو ایجاد تا خلق نشد نور فرح‌زایِ محمّد(ص) اسرار خداوند شده‌ي جمله‌ی لولاک گردون شده در بودن زهراي محمّد(ص) صدیقه‌ی زهرا(س) که شده علّت خلقت حق خورده قسم بر تن رعنای محمّد(ص) جایی که نه جبریل امین سیر توان کرد عرش هست كه خاضع شده بر پای محمّد(ص) گر بوده نزول ملک و اِنس به بيت اش زائر شده در گنبد خضراي محمّد(ص) گیرند به خدمت، همه سبقت چو برايش مشعوف به اوصاف هويداي محمّد(ص) جبریل، اگر شد ز مَلَک اعظم و برتر ديده است چو زيبا رخِ سیمای محمّد(ص) كوچك‌تر از آن يافت خودش را شب معراج در رتبه‌اي از عرش معلّاي محمّد(ص) جبریل که نازل شده در محضرِ احمد(ص) وآن کس که شده محو تماشای محمّد(ص) بی بردن یک نام نگردیده شرف‌یاب چون گفته علی(ع)، دید تجلّاي محمّد(ص) چون خواست که احمد(ص) رَهَد از مَکر رقیبان خوابيد علي(ع)، شير عرب جای محمّد(ص) گردید مُواجه به چهل تیغ ز دشمن تا حفظ نمايد تن رعناي محمّد(ص) زين منقبت و حُسن وفاداري حيدر نازل شده در مدحت همتاي محمّد(ص) آيات وفاداري و جانبازي و ايمان در منزلت نفس مطلّاي محمّد(ص) هم آل علي(ع)، شيعه‌ي اولاد پيمبر مسرور به اخلاق شكوفاي محمّد(ص) چون هست شفيع همه‌ي اِنس و خلايق راهي است به جنّات مهيّاي محمّد(ص) صد کافر و مشرک كه شده مؤمن و مسلم قرآن چو شنیدند، ز لب‌هاي محمّد(ص) صد شاهد میخانه که دل از همه بردند گشتند دمی، مستِ رخِ زیبای محمّد(ص) حق گفت به آیات کتابش که تويي عبد فردوس بود، منزل و مأوای محمّد(ص) او گشته وفی، عبد شد و حُسن خِتامش هم اسوه‌ی رحمت، وَ مُداراي محمّد(ص) گردید رسول دوسرا، سيّد بطحا سابق شده بر خلقت طوباي محمّد(ص) او هست خلیلُ الله و مُختارِ خداوند گردیده رضامندِ تولّاي محمّد(ص) دشمن‌، همه همَّش که چنین است، اهانت افشا شده رخساره‌ی اعدای محمّد(ص) مكري شده در جبهه باطل نهراسید وحدت شده در مکتب یکتای محمّد(ص) این دشمن غدّاره به نيرنگ بيامد تا برکند از ریشه و بن، نام محمّد(ص) امروز كه در شهر شده شهره سراسر افزون شده در دهر، هم آوای محمّد(ص) پیچیده به آفاق، به هر سو سخن او شد ختم همه مكر، به افشای محمّد(ص) آبادي ايمان همه از همّت احمد(ص) بيدار ز انفاس مسيحاي محمّد(ص) در وصف كمال و شرف و عزت سبحان نازل شده آن سوره‌ي‌ اسراي محمّد(ص) این امّت احمد (ص) که به جز مهر ندارند مسرور ز الطاف هويداي محمّد(ص) خواهد ز خدا «طائر» مسکین صِله از لطف مُغنی شده از لطف و تمنّاي محمّد(ص) شاعر: محمدصادق جمالي گلپايگاني @jamalee_ir http://eitaa.com/jamalee_ir
داغ شقـايق الا ساقي بيا از غصّه گويم ز سوز و درد و آه از قصّه گويم ز عهدي كه زمانه ياد دارد ز غربت فرصت فرياد دارد حكايت از شهامت تا شهادت حمايت از ولايت با رشادت چه گويم از غمت مولا علي جان به جان آتش ‌زند غم يا علي جان غم ختم رسل داغ جهان بود ولي اين غم، غمي آتش به جان بود نشد پيغمبر خاتم پس از مرگ به زير خاك امّا فتنه صد رنگ شده منشور فتنه جمع پستان به رنگ جاه و قدرت مِی پرستان شده اهل سقيفه جمعشان جمع ولايت را ز حيدر مي‌كنند منع ولي شد آن‌چه مي‌بايد نمي‌شد جدا از حق نمي‌بايد، ولي شد چه بايد گفت نافهمان، نفهمند ولايت بي ‌علي(ع) نَبْوَد هدفمَند وليكن يك نفر در ره فدا شد فدای مکتب دین خدا شد مقابل بر عدو او چون سخن گفت ز جهل مردم از درد و مِحَن گفت كه نادانْ مردمِ در بند دنيا جدا افتاده از فردا و عقبي شما را با ولايت، ره بهشت است جز اين هم عاقبت، آهِ بهشت است ولي اين مردم راحت طلب را ز جنگ كفر هم حشمت طلب را فغان، اين مردم نادان چه كردند چه خون‌ها بر دل مولا، كه كردند تو داني ماجراي پشت در را؟ دفاعش از ولايت پشت سر را! كه مي‌گويد وقايع واقعي نيست چو افسانه حقايق واقعي نيست به بیت مصطفی چون نور تابید فروغ نور را زهراش ناميد من از بي‌شرمي او شرم دارم ز دل آه جگر سوزی بر آرم تو نشنيدي اهانت‌هاي نامرد همان دنياپرست پستِ بي‌درد ز پشت در ميان آتش و خون چگونه زد لگد آن فرد مجنون كه فرياد بتول از آه برخاست صداي ضجه‌ای جانكاه برخاست شده مسمار در بر سينه‌ي او نشان بغض دشمن شيعه‌ي او كه از بغض علي(ع) بر در لگد زد به تاريخ اين جنايت را سند زد صداي استخوان‌هاي شكسته شده پرخون تن از هم گسسته علي(ع) را حلقه بر گردن كشيدند مقام و غربت مولا نديدند به زور نيزه و شمشير بيعت چه بايد مي‌نمود آن مرد غيرت كه ختم انبيا نهيش نموده ز برخورد و به صبر امرش نموده اگر دين نبي بايد بماند به تدبير علي(ع) باید بماند براي ياري مولا چه كرد او به دنبال علي(ع)، او رفت آن سو ميان راه مسجد با شهامت گرفته دامن مرد شهادت كه مانع از عدو گردد ز بيعت ولي خصم خدا با بغض و نفرت بگفتا كن تو كوتَه دست غيرت چه كرده آن غلام پست فطرت؟ بزد ضربه به دست حضرت او زمين گرديده آب از خجلت او و بازويش ورم از شدّت درد علي(ع) آگه شده از حدّت درد كه هنگامي كه دستش بر ورم خورد زمان غسل، دستش لاجرم خورد شد آگه آن زمان از درد بازو و گريان از نگفتن‌هاي بانو چه كس از درد بازو باخبر بود علی می‌دید بر بازو اثر بود ز درب خانه من ديگر نگويم غمي از غربت حيدر نگويم الهي بشكند دستي كه سيلي زده بر صورت و گرديد نيلي ز دست خصمِ بي‌رحم مدينه ز ديوار و زمين و ضربِ سينه زمين خورده‌است مادر، واي بر من امان از ضربه‌ي در، وای بر من بدين‌جا ختم، پستي را نكرد او زده پهلوي مادر را لگد او الهـي چـادر خاكـي مـادر چه ديده آن حسن با ديده‌ي تر ز سيلي گشته رويش چون شقايق نگفته با علي(ع) از اين حقايق خدايا اين اثرهاي جراحت و كهنه دردهاي بي‌نقاهت چه سنگين است بر اسطوره‌ي صبر كه گريان گشته از داغش همه دهر كه حرف از داغ او در ياد بسيار ز مظلوميّتش فرياد بسيار سخن كوتاه كن «طائر» تو اين بار كه از داغ شقايق حرف بسيار شاعر: محمدصادق جمالي گلپايگاني @jamalee_ir http://eitaa.com/jamalee_ir
با سلام و تحیت به مناسبت میلاد با سعادت حضرت امیرالمؤمنین امام علی علیه السلام خدمت همه شیعیان و تبریک روز پدر و روز مرد خدمت مردان بزرگوار سرزمین ایران اسلامی و به یاد همه پدران آسمانی شعری را تقدیم می‌نمایم: مظهر عدل خدا مژده به ياران دهيد، نور خدا آمده ظلمت ديرينه رفت، شمس هدي آمده شب به سحر مژده داد، ماه زمين آمده روشني نور شمس، از چه چنين آمده كعبه چنين افتخار، مي‌كند او در جهان از سبب مولدش، فخر زمين و زمان كس كه چنين افتخار، نيست برايش به حق مولد او كعبه و مشهد او بيت حق نور حق آمد پديد، ارض و سما را شكافت اهل بصيرت شود، هر كه علي(ع) را شناخت بي‌خبران را چه كس، آگه از اين فضل كرد قصه‌ي لولاك را شرح چنين فضل كرد من كه زبان بسته‌ام، از چه بگويم علي(ع) مدح و ثنايت شده، كار مدامم علي(ع) شمس زمين، ماه سما، نور سماواتي‌ات چرخش هر روز و شب، از نفس قدسي‌ات هر خبري بي‌خبر، مات ز پيكار تو تو خبري بس بزرگ، بي‌خبر از كار تو حضرت دادار گفت تو نبأ اعظمي هر كه نشد آگه از، نور وجودت دمي امر امامت ز توست، نيز ولايت ز توست رهبري مؤمنين، امر خلافت ز توست هر كه شده آگه از، نور ولايت دمي باد بشارت به او، صدق نموده نبي بنده‌ي درگاه حق، مخلص در راه دين صبر نموده است او، تا كه رسد بر يقين لعن خدا بوده بر ظالم حقّ علي(ع) هر که ستم كرد و شد منكر امر ولي سيّد اهل يقين، رهبر ايمان و دين متّقيان را ولي، تكيه‌گه مؤمنين مؤمن اوّل علي(ع) است، شير خدا مرتضي حبّ تو میزان بود، روز جزا مرتضي اوست نبي را وصي، وارث علم نبي نور خدا منجلي، از تو مدد يا علي(ع) فرض شده طاعتش، بر عجم و بر عرب بيعت او حلقه‌اي است، گردن اهل طلب هر كه به عهدش وفي است، بود به ميثاق حق گشته مريد علي(ع)، در ره اشراق حق هر كه علي را شناخت، بود وفادارتر هر كه وفادارتر، عشق سزاوارتر هر كه زبان را گشود، از نفس نام توست شهد سخن نيز هم، در قفس كام توست با مدد از نام تو، هر كه گرفتار شد گشته رها از فِتَن، نقطه‌ي پرگار شد اي علي مرتضي(ع)،‌ مظهر عدل خدا مُهر مَحبّت بزن، تا كه شوم جان فدا بهره ز سرمايه نيست، جز به تو مهرم علي(ع) دست به دامان تو، بنده‌ي دهرم علي(ع) هر كه چو مهرت گزيد، عاشق ديوانه گشت هم‌چو خراباتيان، راهي ميخانه گشت حلقه‌ي وصلي بده، گرمي قلبي بده بنده گرفتار شد، جان، تو رهايي بده «طائر» در بندِ جان، در قفس آرزوست منتظر روز اوج، در طلب آبروست شاعر: محمد صادق جمالی گلپایگانی
تجلّی محمّد(ص) صد خیل ملک مَست زِ آوای محمّد(ص) بفرست سلامي زِ سراپای محمّد(ص) هفت ارض و سما گشت چو ایجاد تا خلق نشد نور فرح‌زایِ محمّد(ص) اسرار خداوند شده‌ي جمله‌ی لولاک گردون شده در بودن زهراي محمّد(ص) صدیقه‌ی زهرا(س) که شده علّت خلقت حق خورده قسم بر تن رعنای محمّد(ص) جایی که نه جبریل امین سیر توان کرد عرش هست كه خاضع شده بر پای محمّد(ص) گر بوده نزول ملک و اِنس به بيت اش زائر شده در گنبد خضراي محمّد(ص) گیرند به خدمت، همه سبقت چو برايش مشعوف به اوصاف هويداي محمّد(ص) جبریل، اگر شد ز مَلَک اعظم و برتر ديده است چو زيبا رخِ سیمای محمّد(ص) كوچك‌تر از آن يافت خودش را شب معراج در رتبه‌اي از عرش معلّاي محمّد(ص) جبریل که نازل شده در محضرِ احمد(ص) وآن کس که شده محو تماشای محمّد(ص) بی بردن یک نام نگردیده شرف‌یاب چون گفته علی(ع)، دید تجلّاي محمّد(ص) چون خواست که احمد(ص) رَهَد از مَکر رقیبان خوابيد علي(ع)، شير عرب جای محمّد(ص) گردید مُواجه به چهل تیغ ز دشمن تا حفظ نمايد تن رعناي محمّد(ص) زين منقبت و حُسن وفاداري حيدر نازل شده در مدحت همتاي محمّد(ص) آيات وفاداري و جانبازي و ايمان در منزلت نفس مطلّاي محمّد(ص) هم آل علي(ع)، شيعه‌ي اولاد پيمبر مسرور به اخلاق شكوفاي محمّد(ص) چون هست شفيع همه‌ي اِنس و خلايق راهي است به جنّات مهيّاي محمّد(ص) صد کافر و مشرک كه شده مؤمن و مسلم قرآن چو شنیدند، ز لب‌هاي محمّد(ص) صد شاهد میخانه که دل از همه بردند گشتند دمی، مستِ رخِ زیبای محمّد(ص) حق گفت به آیات کتابش که تويي عبد فردوس بود، منزل و مأوای محمّد(ص) او گشته وفی، عبد شد و حُسن خِتامش هم اسوه‌ی رحمت، وَ مُداراي محمّد(ص) گردید رسول دوسرا، سيّد بطحا سابق شده بر خلقت طوباي محمّد(ص) او هست خلیلُ الله و مُختارِ خداوند گردیده رضامندِ تولّاي محمّد(ص) دشمن‌، همه همَّش که چنین است، اهانت افشا شده رخساره‌ی اعدای محمّد(ص) مكري شده در جبهه باطل نهراسید وحدت شده در مکتب یکتای محمّد(ص) این دشمن غدّاره به نيرنگ بيامد تا برکند از ریشه و بن، نام محمّد(ص) امروز كه در شهر شده شهره سراسر افزون شده در دهر، هم آوای محمّد(ص) پیچیده به آفاق، به هر سو سخن او شد ختم همه مكر، به افشای محمّد(ص) آبادي ايمان همه از همّت احمد(ص) بيدار ز انفاس مسيحاي محمّد(ص) در وصف كمال و شرف و عزت سبحان نازل شده آن سوره‌ي‌ اسراي محمّد(ص) این امّت احمد (ص) که به جز مهر ندارند مسرور ز الطاف هويداي محمّد(ص) خواهد ز خدا «طائر» مسکین صِله از لطف مُغنی شده از لطف و تمنّاي محمّد(ص) شاعر: محمدصادق جمالي گلپايگاني @jamalee_ir http://eitaa.com/jamalee_ir
السلام علیک یا اباعبدالله الحسین علیه السلام خورشيد جان هر لحظه باران مي‌شود در لاله‌زاران مي‌شود گل‌هاي شادي خنده كرد چون گل‌عذاران مي‌شود امشب ملايك غرق نور در اين بهاران مي‌شود عيد است بر روي زمين هم نور باران مي‌شود از مولد خورشيد جان در روزگاران مي‌شود گل‌بوته‌ها پر خنده و باد هَزاران مي‌شود بلبل غزل‌خوان و رها در چشمه‌ساران مي‌شود از يمن اين پور علي(ع) گل‌ها چه خندان مي‌شود مست جمال يوسفان مجنون خرامان مي‌شود از آسمان صدها ملك بر خانه دربان مي شود تا با اجازت از علي(ع) يك لحظه مهمان مي‌شود فخر زمين و آسمان در جمع رندان مي‌شود امشب كه فطرس گِرد اين قنداقه چرخان مي‌شود بالش كه از تير غضب چون سوخت درمان مي‌شود مادر به شادي و شعف از مقدم جان مي‌شود مولود پر نور بتول چون بوسه‌باران مي‌شود در خانه‌ي اهل ولا اسمي فراخوان مي‌شود چون خواست تا نامت نهد وحي‌اش به فرمان مي‌شود نامت چو از ايزد رسيد مادر چه شادان مي‌شود چون گفته نامت را حسين(ع) اين نام خواهان مي‌شود وقتي سخن از كربلا شد، زهره نالان مي‌شود از ماجراي غربتت هر جمع گريان مي‌شود مي‌گفت پيغمبر كه تا غربت نمايان مي‌شود وقتي حسين(ع) در كربلا قاري قرآن مي‌شود از ماجراي ناي و ني چشمي چه سوزان مي‌شود نجم هدايت در شفق از ديده پنهان مي‌شود در عشق‌بازي با خدا معناي عرفان مي‌شود شمس هدايت شد حسين(ع) معني ايمان مي‌شود در عالم عين اليقين اين‌گونه تابان مي‌شود در روزگار واپسين منجي انسان مي‌شود اين ناكجا آباد من بي تو چه ويران مي‌شود اي كشتي آرامشم آن‌گه كه طوفان مي‌شود نامت نجاتم مي‌دهد اوضاع سامان مي‌شود هر كس كه با تو آشناست از نكته‌دانان مي‌شود آخر به يمن مقدمت آن روضه رضوان مي‌شود بر درگه جودت حسين(ع) دستي به دامان مي‌شود هرگز نگشته نااميد چون عبد رحمان مي‌شود پُر گشته دستش هر كه شد منعم از اين خوان مي‌شود «طائر» به اميد قبول مفتون جانان مي‌شود من از تو گويم يا حسين(ع) کی عشق پايان مي‌شود؟ ولادت سید و سالار شهیدان حضرت امام حسین«علیه السلام» و روز پاسدار خجسته باد. ✍محمدصادق جمالی گلپایگانی @jamalee_ir http://eitaa.com/jamalee_ir
السلام علیک یا ابوالفضل العباس علیه السلام باب المُراد هر زمان پور حيدر، زاده‌ي امّ‌البنين حضرت عبّاس، بر مولا امين مظهر جود و سخاوت در جهان او بود باب‌المُراد هر زمان در فقاهت عالم يك‌دانه اوست كس چه داند گوهر اين خانه اوست هم شجاعت از وجودش نام يافت هم رشادت از حضورش كام يافت بر زمان خويش عالِم، اوست اوست بر حسين‌بن علي(ع) هم اوست دوست كرده او را تربيت، مولا علي(ع) تا كه باشد پور حيدر، چون ولي از براي رزم روز كربلا شد بلا گردانِ در روز بلا چون به صفّين شد نمايان قدرتش دشمنان لرزان شدند از هيبتش گفته كه بازا تو از رزمي چنين چون تو باشي در زمين ذُخرالحسين(ع) تو براي روز پيكار آمدي بر حسينت تو علمدار آمدي داده او را درس ياريِ حسين(ع) در فداكاري چنين در شور و شين درس رزم و درس عزم و بزم عشق او چنين آموخت اندر رسم عشق در اطاعت از ولايت اسوه بود چهره‌ي نوراني‌اش پُرجَذبه بود بوده او در محضر سه نور ناب هم حسين(ع) و هم حسن(ع)، و بوتراب كسب فيض از اين سه نوراني نمود اين چنين خود را بهاراني نمود اي شجاعت از تو يابد آبرو از تو خواهند اين زمان هر آرزو ما گرفتاريم اندر جهل خويش تو نما اين فهمِ كم را بيش بيش دست ما بر دامن تو امشب است كن اجابت هر دعايي بر لب است اي حوايج از تو فرمان مي‌برند با تو نامت، جان ز خوبان مي‌برند از دو دستت امرها سامان شوند با نگاهت قلب‌ها درمان شوند دست خالي رد مكن اين سائلان چون گرفتارند مولا، مؤمنان «طائر»ي امشب گرفتار آمده سوي درگاهت چنين زار آمده ولادت علمدار کربلا حضرت ابوالفضل العباس «علیه السلام» و روز جانباز خجسته باد. ✍محمدصادق جمالی گلپایگانی @jamalee_ir http://eitaa.com/jamalee_ir