eitaa logo
🥀🕊️جــامـــانــــــــــده🕊️🥀
1.2هزار دنبال‌کننده
2.5هزار عکس
808 ویدیو
0 فایل
#اسلحه ات رابردارولباس رزم برتن کن به #مبارزه برخیزکه دشمن در#کمین تو ایستاده!وبه گروگان میگیردهرکس راکه #جامانده ازقافله یاران حسین!🕊️ عکسها و دلنوشته ها وصایای شهدا را جهت درج در کانال با ما به اشتراک بگذارید👈 @Hiranghvi
مشاهده در ایتا
دانلود
🥀🕊🌹🌴🌹🕊🥀 گذری بر زندگی 🍁عصر روز يڪشنبہ پنجاه و نه بود . همہ بچہ ها را جمع ڪرد و گفت : برادرها ، امشــب با يارے خدا براے آزادسازے اشغال شده حرڪت مي کنيم . هم معاونت اين عمليات را بر عهده دارند . 🍁 اون چند روز خيلے تغيير ڪرده بود .هميشہ داشت . موهاش بہ هم ريختہ بود . مرتب هم با بچہ ها مي ڪرد و مےخنديد اما حالا ! سر بہ زير شدہ بود و ذڪر مے گفت . رفتہ بود و پوشيده بود . هم متوجہ تعقیرات اون روز شده بود . براے لحظاتے در چهره خيره شد . بعد بہ من گفت : از حلاليت بطلبيد ، اين چهره نشون ميده ڪہ شده . مطمئن باشيد ڪه مي شہ ! 🍁شب ، آزاد سازی شروع شد . بچه ها بی وقفہ در حال مبارزه بودند . ســاعت صبح بود . ســنگرها و خاڪريزها تصرف شده بود . نيروے هم نبود . هر لحظہ احتمال داشت ڪہ همگے محاصره شويم . ســاعتے بعد احساس ڪردیم زمين می لرزد . عراقے به ســمت ما مي آمدند . تا چشم ڪار مي ڪرد بود ڪه به سمت ما مي آمد . ســنگر ما ڪلا روے هم شــش گلولہ - داشــت اما چند برابر آن مي آمد . 🍁هر گلوله براي چند ؟!! ترسيده بودم . با آرامش گفت : چرا ترسیدی ؟! بخواد ما مي شيم . ســاعت نه صبح بود . دشــمن مرتب شــليڪ مي ڪردند . فاصله با ما ڪمتر از بود . در حال زدن آرپےجے بود . پرسيد چقدر گلولہ داریم ؟! گفتم این آخرے بود . گفت : توے اون یڪے سنگر یڪے هست . برو بیار . هنوز چند قدمی دور نشده بودم ڪہ صدایے شنیدم . چیزے ڪہ دیدم باور نمے کردم . ... 🥀🕊🌹🌴🌹🕊🥀 •┅✿❀🍃🌹 🇮🇷🌹🍃❀✿┅• به قافله جاماندگان از شهادت بپیوندید👇 https://eitaa.com/jamandeh75 •┅✿❀🍃🌹 🇮🇷🌹🍃❀✿┅•