eitaa logo
💖یاران مهدی عجل الله 💖
246 دنبال‌کننده
6هزار عکس
1.4هزار ویدیو
85 فایل
ماییم و سینه اے کہ ماجراے عشق توست😍یامهدے❤ • • 👤|ارتباط با ادمین جهت انتقاد وپیشنهاد در راستای کیفیت و ارتقاء کانال| : 👇👇 @Mehrsa9081
مشاهده در ایتا
دانلود
سلام بر مهدی جان عجل الله تعالی فرجه الشریف ارواحنافداه ❤️ ای آخرین توسل سبز دعاي ما آیا نمی‌رسد به حضورت دعای ما؟ شنبه، دوبار شنبه ...، دوباره سه نقطه‌چین؛ بی تو، چه سخت می‌گذرد هفته های ما .. اللهم عجل لولیک الفرج والعافیه و النصر بحق زینب کبری سلام الله علیها 💚🤲 @Jameeyemahdavi313
📖 تقویم شیعه ☀️ امروز: شمسی: شنبه - ۰۸ خرداد ۱۴۰۰ میلادی: Saturday - 29 May 2021 قمری: السبت، 17 شوال 1442 🌹 امروز متعلق است به: 🔸پبامبر گرامی اسلام حضرت محمد مصطفی صلی الله علیه و آله وسلّم 💠 اذکار روز: - یا رَبَّ الْعالَمین (100 مرتبه) - یا حی یا قیوم (1000 مرتبه) - يا غني (1060 مرتبه) برای غنی گردیدن ❇️ وقایع مهم تاریخ 🔹جنگ خندق، 5ه-ق 🔹وفات اباصلت هروی رحمة الله علیه، 203ه-ق 📆 روزشمار: ▪🌸14 روز تا ولادت حضرت فاطمه معصومه س و آغاز دهه کرامت 🌸24 روز تا ولادت امام رضا علیه السلام ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ @Jameeyemahdavi313
تقدیم به پیشگاه مقدس امام علی علیه السلام وتمام شهدای اسلام 🍀رزق وروزی روز هشتم ، از حکمت 78 الی حکمت 83🍀 با تشریف فرمایی به کانال ، رزق وروزی امروز را بهره مند شوید. @yaemamali110
💖یاران مهدی عجل الله 💖
#افزایش_ظرفیت_روحی 7 🔶 در مورد افزایش قدرت روحی باید به یه نکته خیلی مهم توجه کرد: ✅ واقعا مهم تری
8 ❇️ گفته شد که انسان باید تلاش کنه که ظرفیت روحی خودش رو افزایش بده تا بتونه از وجود خداوند متعال در دنیا و آخرت لذت ببره.💕 💢 برای افزایش قدرت روحی، آدم باید "اهل پذیرش رنج" باشه و سختی های طبیعی زندگی دنیا رو بپذیره و تا اونجا که میشه غر نزنه. 👈🏼 حالا قدم عملیاتی اول برای اینکه قدرت روحی آدم افزایش پیدا کنه یه موضوعی هست به نام "مبارزه با راحت طلبی". ✅ در واقع قبل از اینکه به هر کسی بگی آدم خوبی باش، باید بهش بگی که اهل راحت طلبی نباش.☺️ خوب بودن با راحت طلب بودن امکان پذیر نیست! 🔸برای اینکه همگی عمیقا بتونیم دینداری کنیم و از دینداری کردنمون کاملا لذت ببریم، در قدم اول باید راحت طلبی مون رو بزنیم.👌🏻 💢 کلا آدم راحت طلب براش خیلی سخته که بخواد دینداری کنه و آدم واقعا خوبی بشه. راحت طلبی نقطه مقابل پذیرش رنج هست و کسی که راحت طلب باشه دینداری براش یه کار بسیار سخت خواهد بود... 🔸 حالا اینکه راحت طلبی چیه و چطور میشه باهاش مبارزه کرد، موضوعی هست که ان شالله در ادامه بهش خواهیم پرداخت...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
راهنمای سریع پاسخ به شبهات و سوالات انتخاباتی.pdf
276.4K
✅راهنمای سریع پاسخ به۵شبهه انتخاباتی با موضوع (فایل‌۴صفحه‌ای) ◀️ توضیح اینکه: فایلها خیلی نکته خاصی نداره... اما چندجایی که ارائه دادیم، خیلی استقبال شد... (به قول خودشان این مطلب میتونه مطلب خلاصه منبرهاو سخنرانی‌های کوتاه با موضوع باشه) لذا پیشنهاد میشه این👆فایلها رو به‌دست سخنرانها برسانیم.
ارزش ها را بشناس دوستت دارم ایران 🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷
🍃🌸 ♥امام حسین سلام الله علیه از پیامبر صلی الله علیه و آله روایت فرموده است: اولین چیزی که خداوند آفرید 💢حجابهایش بود ، پس بر حواشی آنها نوشت : 🌸لٰا إلٰهَ إلَّا اللّٰهُ مُحمدٌ رَسول ُاللّٰه عَلِیٌ وَصِیُّه 💢سپس عرش راآفرید و براطراف آنها نوشت: 🌸لٰا إلٰهَ إلَّا اللّٰهُ مُحمدٌ رَسول ُاللّٰه عَلِیٌ وَصِیُّه 💢سپس لوح را آفرید و بر پیرامون و حدود آن نوشت : 🌸لٰا إلٰهَ إلَّا اللّٰهُ مُحمدٌ رَسول ُاللّٰه عَلِیٌ وَصِیُّه ✨وهرکس پندارد پیغمبر را دوست دارد اما وصی را دوست ندارد ، دروغ گفته است و هر کس گمان برد که پیامبر را می شناسد اما وصی را نمی شناسد ، کفر ورزیده است. سپس فرمود : ✨آگاه باشید که اهل بیت من امان هستند برای شما ، پس آنها را دوست بدارید به دوستی من و به آنان متمسک شوید که گمراه نخواهید گشت. گفته شد : ای پیامبر اهل بیت چه کسانی هستند؟ 🌹پیامبر (ص) فرمود : ⚡️علی (ع) و دو سبط (نوادهٔ) من و نُه تن از فرزندان حسین (ع) امامان ابرار امینان معصوم ، آگاه باشید اینان اهل بیت من و عترت من هستند و از گوشت و خون من هستند . 📚کفایة الاثر :۳۱۰ @Jameeyemahdavi313
💢آسیاب جهنمی چه کسانی را آرد می کند؟ ❣امیرالمؤمنین امام علی علیه السلام فرمودند: همانا در دوزخ آسياب هایی است كه گروهى را با آن آرد مى كنند.آيا نمى پرسيد، كسانى كه خوراک آن آسياب ها هستند كيستند؟ 💢و چون پرسيدند، فرمودند: 🍂عالمانِ تبهكار، 🍂و قرآن خوانانِ بدكار، 🍂و ستمگرانِ ستم پيشه، 🍂و وزيرانِ خيانتكار، 🍂و سرپرستانِ دروغگو. و همانا دوزخ را شهرى است كه به آن (كهن دژ) مى گويند. آيا از من نمى پرسيد، در آن كيست؟ 💢و چون پرسيدند، فرمودند: در آن پيمان شكنان و از دين برگشتگانند. 📚الخصال، ج ۲، ص ۱۴۲ 📚بحارالانوار، ج ۸، ص ۳۱۱ 📚روضه الواعظین، ج ۲، ص ۵۰۷ @Jameeyemahdavi313
🔴 آیا «وجود منازعات شدید» را باید اصل اساسی در انتخابات قرار داد؟ 🔴 آیا انتخابات خوب، انتخاباتی است که نامزدها با هم دشمن باشند؟ 🔴 برای اینکه مردم انگیزۀ مشارکت پیدا کنند، حتماً باید دعوایِ جناحی راه بیفتد؟ ➖این انتخابات به‌گونه‌ای شده که از دعواهای تند جناحی نجات پیدا کرده است. رقیب این انتخابات در واقع «بی‌مسئولیتی و انگیزه پیدانکردن برای شرکت در انتخابات» است. بر این رقیب باید پیروز شد. ➖دشمنان کشور می‌گویند «این انتخابات بدون رقابت شده!» یا «این انتخابات انگیزه ایجاد نمی‌کند برای مشارکت مردم!» برخی از دوستان هم از سرِ دلسوزی شبیه این حرف را می‌زنند. ➖ بنده فضای این انتخابات را فضای غیر رقابتی نمی‌دانم بلکه «فضای رقابتیِ اصیل» می‌‌دانم، رقابت اصیل، چیزی غیر از رقابت بین دوقطبی‌های کاذب یا دعواهای جناحی است که در این دعواها معمولاً ضعیف‌ترین افراد، بالا می‌‌آیند. ➖برخی می‌‌گویند: اگر سیاسیون در رقابت انتخاباتی، وحشیانه به‌جان هم نپرند، جمهوریّت از بین می‌‌رود! این چه معنایی از جمهوریّت است که بعضی‌ها برای مردم بیان می‌‌کنند؟! ➖آیا انتخابات خوب در این کشور، انتخاباتی است که حتماً نامزدهای انتخابات با هم دشمن باشند؟! یعنی ما افرادی را تربیت کردیم که همه شایستۀ ریاست‌جمهوری‌اند و با هم دشمن‌اند؟! برخی می‌‌گویند: تا اینها با هم دشمن نباشند انتخابات نمی‌چسبد؟! ➖اصلاً در سلامت سیاسی یک جامعه و در امکان نجات یک جامعه باید تردید کرد وقتی افرادی که در مظانّ انتخاب ریاست‌جمهوری قرار می‌‌گیرند با هم دشمنی کنند. آیا این جامعه به خیر و صلاح خواهد رسید؟ ➖انتخابات باید به‌جایی برسد که گزینه‌های مختلف، با ادب، با شعور، با نجابت، و با احترام گذاشتن به‌هم برنامۀ خود را ارائه بدهند، نه اینکه به‌هم تیکه بیندازند، توهین کنند، تهمت بزنند و همدیگر را تخریب کنند. ➖باید برای مردم جابیندازیم که اصل انتخابات باید برادرانه و متخصّصانه و همراه با دوستی و آرامش باشد، در چنین شرایطی است که شایسته‌ترین افراد بالا می‌آیند. ➖بله در این انتخابات نمایندگان همه فرقه‌های سیاسی حضور ندارند که اتفاقاً مسبب وضع موجود بوده‌اند. البته اگر بودند هیجان‌انگیزتر می‌شد و اتفاقاً برد شیرین‌تری نصیب نمایندگان تفکر انقلابی می‌شد. حالا به دلایل محدودیت‌های قانونی، آن افراد حضور ندارند و انتخابات توأم با جنجال نیست چون آنها معمولاً حضورشان با منازعات شدید سیاسی همراه است. آیا «وجود منازعات شدید» در انتخابات، باید اصل قرار بگیرد؟ 👤علیرضا پناهیان - ۱۴۰۰/۳/۶ @Jameeyemahdavi313
💖یاران مهدی عجل الله 💖
#پارت_هجدهم_دختر_شینا🌹 بچه ها توی اتاق آمده بودند و با سر و صدا بازی می کردند. مهدی از خواب بیدار ش
🌹 خوشحال شدم. این طوری کسی از همسایه ها هم مرا با آن وضعیت نمی دید. پارو کردن برف به آن سنگینی برایم سخت بود. کمی که گذشت، دیدم کار سنگینی است، اما هر طور بود باید برف را پارو می کردم. پارو را از این سر پشت بام هل می دادم تا می رسیدم به لبه بام، از آنجا برف ها را می ریختم توی کوچه. کمی که گذشت، شکمم درد گرفت. با خودم گفتم نیمی از بام را پارو کرده ام، باید تمامش کنم. برف اگر روی بام می ماند، سقف چکّه می کرد و عذابش برای خودم بود. هر بار پارو را به جلو هل می دادم، قسمتی از بام تمیز می شد. گاهی می ایستادم، دست هایم را که یخ کرده بود، جلوی دهانم می گرفتم تا گرم شود. بخار دهانم لوله لوله بالا می رفت. هر چند تنم گرم و داغ شده بود، اما صورت و نوک دماغم از سرما گزگز می کرد. دیگر داشت پشت بام تمیز می شد که یک دفعه کمرم تیر کشید، داغ شد و احساس کردم چیزی مثل بند، توی دلم پاره شد. دیگر نفهمیدم چطور پارو را روی برف ها انداختم و از نردبان پایین آمدم. خیلی ترسیده بودم. حس می کردم بند ناف بچه پاره شده و الان است که اتفاقی برایم بیفتد. بچه ها هنوز خواب بودند. کمرم به شدت درد می کرد. زیر لب گفتم: «یا حضرت عباس! خودت کمک کن.» رفتم توی رختخواب و با همان لباس ها خوابیدم و لحاف را تا زیر گلویم بالا کشیدم. در آن لحظات نمی دانستم چه کار کنم. بلند شوم و بروم بیمارستان یا بروم سراغ همسایه ها. صبح به آن زودی زنگ کدام خانه را می زدم. درد کمر بیشتر شد و تمام شکمم را گرفت. ای کاش خدیجه ام بزرگ بود. ای کاش معصومه می توانست کمکم کند. بی حسی از پاهایم شروع شد؛ انگشت های شست، ساق پا، پاها، دست ها و تمام. دیگر چیزی نفهمیدم. لحظه آخر زیر لب گفتم: «یا حضرت عباس...» و یادم نیست که توانستم جمله ام را تمام کنم، یا نه. صمد ایستاده بود روبه رویم، با سر و روی خاکی و موهای ژولیده. سلام داد. نتوانستم جوابش را بدهم. نه اینکه نخواهم، نایِ حرف زدن نداشتم. گفت: «بچه به دنیا آمده؟!» باز هم هر کاری کردم، نتوانستم جواب بدهم. نشست کنارم و گفت: «باز دیر رسیدم؟! چیزی شده؟! چرا جواب نمی دهی؟! مریضی، حالت خوش نیست؟!» می دیدمش؛ اما نمی توانستم یک کلمه حرف بزنم. زل زد توی صورتم و چند بار آرام به صورتم زد. بعد فریاد زد: «یا حضرت زهرا! قدم، قدم! منم صمد!» یک دفعه انگار از خواب پریده باشم. چند بار چشم هایم را باز و بسته کردم و گفتم: «تویی صمد؟! آمدی؟!» صمد هاج و واج نگاهم کرد. دستم را گرفت و گفت: «چی شده؟! چرا این طوری شدی؟! چرا یخ کردی؟!» گفتم: «داشتم برف ها را پارو می کردم، نمی دانم چی بر سرم آمد. فکر کنم بی هوش شدم.» پرسیدم: «ساعت چند است؟!» گفت: «ده صبح.» نگاه کردم دیدم بچه ها هنوز خواب اند. باورم نمی شد؛ یعنی از ساعت شش صبح یا شاید هم زودتر خوابیده بودم. صمد زد توی سرش و گفت: «زن چه کار کردی با خودت؟! می خواهی خودکشی کنی؟!» نمی توانستم تنم را تکان بدهم. هنوز دست ها و پاهایم بی حس بود. پرسید: «چیزی خورده ای؟!» گفتم: «نه، نان نداریم.» گفت: «الان می روم می خرم.» گفتم: «نه، نمی خواهد. بیا بنشین پیشم. می ترسم. حالم بد است. یک کاری کن. اصلاً برو همسایه بغلی، گُل گز خانم را خبر کن. فکر کنم باید برویم دکتر.» دستپاچه شده بود. دور اتاق می چرخید و با خودش حرف می زد و دعا می خواند. می گفت: «یا حضرت زهرا! خودت به دادم برس. یا حضرت زهرا! زنم را از تو می خواهم. یا امام حسین! خودت کمک کن.» گفتم: «نترس، طوری نیست. هر بلایی می خواست سرم بیاید، آمده بود. چیزی نشده. حالا هم وقت به دنیا آمدن بچه نیست.» گفت: «قدم! خدا به من رحم کند، خدا از سر تقصیراتم بگذرد. تقصیر من است؛ چه به روز تو آوردم.» دوباره همان حالت سراغم آمد؛ بی حسی دست ها و پاها و بعد خواب آلودگی. آمد دستم را گرفت و تکانم داد. «قدم! قدم! قدم جان! چشم هایت را باز کن. حرف بزن. من را کشتی. چه بلایی سر خودت آوردی. دردت به جانم قدم! قدم! قدم جان!» نیمه های همان شب، سومین دخترمان به دنیا آمد. فردای آن روز از بیمارستان مرخص شدم. صمد، سمیه را بغل کرده بود. روی پایش بند نبود. می خندید و می گفت: «این یکی دیگر شبیه خودم است. خوشگل و بانمک.» مادر و خواهرها و جاری هایم برای کمک آمده بودند. شینا تازه سکته کرده بود و نمی توانست راه برود. نشسته بود کنار من و تمام مدت دست هایم را می بوسید. خواهرها توی آشپزخانه مشغول غذا پختن بودند، هر چه با چشم دنبال صمد گشتم، پیدایش نکردم.