#برشی_از_کتاب 📖
به کسی که به تو دروغ میگوید، به کسی که یک لحظه به تو میگوید مادر...! و لحظهی دیگر وقتی که تو از ترس به او اعتماد کردهای، الکی به تو اعتماد میکند، هرگز اعتماد نکن! به کسی که دو نوع زبان دارد، دو نوع صدا دارد، با یک زبان و صدا تو را میکوبد و با زبان و صدای دیگر تو را مزورانه میبوسد تا تو را آمادهی جوخهی اعدام بکند هرگز اعتماد نکن.
📙چاه به چاه
✍🏻 رضا براهنی
«جَـنَتْ»
#برشی_از_کتاب 📖
نه آنقدر نزدیک است که قلب آرام گیرد و نه آنقدر دور که رشتههای امید پاره شود.
📘کتاب: شرح فصوص
✍🏽اثر: ابن عربی
«جَـنَتْ»
#برشی_از_کتاب 📖
بعضی از عشقها اینطور شروع میشوند با این که هر دو میدانند سرانجامی نخواهند داشت وارد رابطه میشوند. عشقهایی که مانند استخوان در گلو گیر میکند.
📙کتاب: شمس پاره
✍🏻: الیف شافاک
«جَـنَتْ»
#برشی_از_کتاب 📖
خوشبختی در خود ماست و محال است آن را در جایی دیگر بیابیم.
خوشبختی ما وابسته به آن چیزی است که هستیم، یعنی وابسته به فردیت ما، درحالیکه مردم در بیشتر اوقات فقط تقدیرمان را و آن چیزی را که داریم، آماج خود قرار میدهند.
📕: هنر خوشبختی
✍🏻: آتور شوپنهاور
«جَـنَتْ»
#برشی_از_کتاب 📖
گفتند همین جا، کنار این تخته سنگ بگذاریمش تا بمیرد. گفتند زیاد دوام نمی آورد، تا هنوز شب نرسیده باشد، خودش می میرد. گفتند مگر نمی بینی نور از چشم هایش رفته؟ هم این که رمق به زانوهایش نمانده؟ گفتند دست که بگذاری روی دست هایش، ملتفت می شوی که چیزی به آخرش نمانده. کسی گفت بالاخره بیاورمش پایین از وری بار یا بگذارم باشد تا همان جا بمیرد
📗 : بنی آدم
✍🏼: محمود دولتآبادی
«جَـنَتْ»
#برشی_از_کتاب 📖
پنج بعد از ظهر بود که کشیک آن سه جوجه سرباز تمام شد و وقتی رفتند خلاء بزرگی در خود احساس کردی: خدا میداند الان چه اراذلی را خواهند فرستاد.
اما نگهبانان جدید هم عین همان قبلیها بودند: همان نوجوانی و همان معصومیت و همان غمزگی. آشوب درونی به احاس رقت تبدیل شد و بی خیالی شادی آفرینی جلوه کرد: آهای پاپادوپولاکیها، بیایید جلو، بیکار ننشینید و نان مفت نخورید. کدامیک بلد است آواز بخواند؟ …
📕: یک مرد
✍🏻 : اوریانا فالاچی
«جَـنَتْ»
#برشی_از_کتاب 📖
هیچ چیز، سفید سفید یا سیاه سیاه نیست. سفید گاهی همان سیاه است که خودش را جور دیگری نشان داده و سیاه هم...گاهی سفید است که سرش کلاه رفته.
📒: زندگی در پیش رو
✍🏽: رومن گاری
«جَـنَتْ»
#برشی_از_کتاب 📖
وقتی تصمیم سختی میگیرید که بین خودتان و آدمهایی که شما را از پیشرفت باز میدارند، حد و مرزهایی بگذارید، متوجه میشوید که با شما به مبارزه برمیخیزند، به ویژه آنهایی که به شما نزدیکترند.
📘کتاب: اثر مرکب
✍🏽اثر: دارن هاردی
«جَـنَتْ»
#برشی_از_کتاب 📖
آدم وقتی یک بار رابطه درست و حسابی را تجربه میکند، بدل بودن بقیه را زود تشخیص میدهد !
دیگر کلاه سرش نمیرود؛ یعنی زندگی نمیتواند گولش بزند!
📗کتاب: بعد از پایان
✍🏽اثر: فریبا وفی
«جَـنَتْ»
#برشی_از_کتاب 📖
به راستی آنچه اهل درد را از آدمهای معمولِ دچار روزمرگی جدا میکند، از کسانی که جهان از وجودشان آکنده است، همانا دو توانایی است که با هم خویشاوندی نزدیک دارند؛ یکی توانایی داوری کردن است و دیگری، توانایی اندیشههای خاص خود را داشتن.
📕کتاب: هنر رنجاندن
✍🏽 اثر: آرتورشوپنهاور
«جَـنَتْ»
#برشی_از_کتاب 📖
وقتی عاشق هستیم، همیشه تلاش میکنیم که بهتر از آن چه هستیم باشیم.
وقتی تلاش میکنیم بهتر از آن چه هستیم باشیم
همه چیز در اطراف ما نیز بهتر میشود.
📒کتاب: کیمیاگر
✍🏽اثر: پائولو کوئلیو
«جَـنَتْ»
#برشی_از_کتاب 📖
خود او نمی دانست راه زندگی اش چیست. دریا را، طوفان را دوست داشت، اما در ساحل هم آرامشی بود.
📘کتاب: چمدان
✍🏽اثر: بزرگ علوی
«جَـنَتْ»