فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شهید مرتضی خانجانی فرمانده دلاور گردان کمیل
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شعـــار بـوقـــی😃😂
در جشن انقـلاب اسلامی
راهپیمایی خودروی ۲۲ بهمن🇮🇷✌️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
پای صحبت های مرحوم حلیمه سعیدی: من آقای خامنهای رو از همه بیشتر دوست دارم حتی از پسر شهیدم
روحش شاد و قرین رحمت الهی باد
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴محمد جواد بخشی نژاد از رشت
رژه ی خودرویی...
ایجانم به تو پسر خوب😍😍
چقدر دلم برا این کوچولو غنج رفت ❤️
هدایت شده از مدافعان حرم 🇮🇷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📽 حضور لشکر فاطمیون در جشن سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی
#ارسالی_مخاطبین
@Modafeaneharaam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
وقتی رضا عطاران به خاطر کارت بسیج، یک بازیگر را که مادر شهید است کنار گذاشت!
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
*🎊امشب رضویون شادند همه*
*دل در حرم رضا نهادند همه*
*🎊عیدى ولادت از رضا میگیرند*
*خشنود ز مقدم جوادند همه*
*💐 ولادت باسرسعادت نور دیده ی سلطان علی بن موسی* *الرضا ،حضرت جوادالائمه (علیهما السلام) ، خجسته و مبارکباد.*
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
صلوات خاصه امام جواد علیه السلام
اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ مُوسَى عَلَمِ التُّقَى وَ نُورِ الْهُدَى وَ مَعْدِنِ الْوَفَا وَ فَرْعِ الْأَزْكِيَاءِ وَ خَلِيفَةِ الْأَوْصِيَاءِ وَ أَمِينِكَ عَلَى وَحْيِكَ اللَّهُمَّ فَكَمَا هَدَيْتَ بِهِ مِنَ الضَّلاَلَةِ وَ اسْتَنْقَذْتَ بِهِ مِنَ الْحَيْرَةِ وَ أَرْشَدْتَ بِهِ مَنِ اهْتَدَى وَ زَكَّيْتَ بِهِ مَنْ تَزَكَّى فَصَلِّ عَلَيْهِ أَفْضَلَ مَا صَلَّيْتَ عَلَى أَحَدٍ مِنْ أَوْلِيَائِكَ وَ بَقِيَّةِ أَوْصِيَائِكَ إِنَّكَ عَزِيزٌ حَكِيمٌ...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
• مادرم همیشه اینو میگه
ای خدا پسرم فدای پسر امام رضا
#اسعداللهایامکم🎊
🔺27 بهمن سالروز شهادت عارف واصل شهید احمدعلی نیری گرامی باد🌷
✍️او یکی ازشاگردان خاص آیت الله حق شناس(ره) بود.آن هنگام که این استاد برجسته اخلاق ،برای تشییع پیکرشهید احمد علی به مسجد امین الدوله آمده بودند کرامات وخاطرات #عجیبی از این #بندهمخلص خدا بیان کرده ودر باره ایشان اظهار داشتند:
“آه آه ،آقا،در این تهران بگردید ببینید کسی مانند این احمد آقا پیدا می شود یا نه؟!”
#شهیدعارفاحمدعلینیری❤️
#ولادت: 29 #تیر 1345
#شهادت: 27 #بهمن 1364
هدایت شده از KHAMENEI.IR
🏴 پیروزی حادثه کربلا
◾ حضرت آیتالله خامنهای: در حادثهی کربلا، خون بر شمشیر پیروز شد، عامل این پیروزی، حضرت زینب بود. ۱۳۸۹/۰۲/۰۱
💻 @Khamenei_ir
#شهید_احمد_علی_نیری(1)
💥شهیدی که با صحنه شنا کردن دختران روبرو شد... دکتر محسن نوری دوست و همراز شهید احمد علی نیری می گوید :👇
🔸 یکبار از احمد پرسیدم که احمد من و تو از بچگی همیشه با هم بودیم اما سوالی از تو دارم نمیدانم چرا در این چند سال اخیرشما این قدر رشد معنوی کردید اما من…لبخندی زد و میخواست بحث را عوض کند اما دوباره سوالم را پرسیدم بعد از کلی اصرار سرش را بالا آورد و گفت: طاقتش را داری؟! با تعجب گفتم: طاقت چی رو؟! گفت بنشین تا بهت بگم.
🔹نفس عمیقی کشید و گفت یک روز با رفقای محل و بچههای مسجد رفته بودیم دماوند. شما توی آن سفر نبودید همه رفقا مشغول بازی و سرگرمی بودند. یکی از بزرگترها گفت احمد آقا برو این کتری رو آب کن و بیار تا چای درست کنیم. بعد جایی رو نشان داد گفت اون جا رودخانه است برو اون جا آب بیار من هم را افتادم. راه زیادی نبود از لا به لای بوتهها ودرختها به رودخانه نزدیک شدم تا چشمم به رودخانه افتاد یک دفعه سرم را پایین انداختم وهمان جا نشستم!
🔸بدنم شروع به لرزیدن کرد نمیدانستم چه کار کنم! همان جا پشت بوتهها مخفی شدم.
من میتوانستم به راحتی یک گناه بزرگ انجام دهم. در پشت آن بوتهها چندین دختر جوان مشغول شنا کردن بودند.
من همان جا خدا را صدا کردم و گفتم :«خدایا کمکم کن الآن شیطان من را وسوسه میکند که من نگاه کنم هیچ کس هم متوجه نمیشود اما به خاطر تو از این از این گناه میگذرم.»
بعد کتری خالی را از آن جا برداشتم و از جای دیگر آب آوردم. بچهها مشغول بازی بودند. من هم شروع به آتش درست کردن بودم خیلی دود توی چشمانم رفت. اشک همین طور از چشمانم جاری بود.
🔸یادم افتاد که حاج آقا گفته بود:
«هرکس برای خدا گریه کند خداوند او را خیلی دوست خواهد داشت.»
من همینطور که اشک میریختم گفتم از این به
بعد برای خدا گریه میکنم... حالم خیلی منقلب بود. از آن امتحان سختی که در کنار رودخانه برایم پیش آمده بود هنوز دگرگون بودم. همین طور که داشتم اشک میریختم و با خدا مناجات میکردم خیلی با توجه گفتم:
«یاالله یا الله…»
🔹به محض این که این عبارت را تکرار کردم صدایی شنیدم ناخودآگاه از جایم بلند شدم. از سنگ ریزهها و تمام کوهها و درختها صدا میآمد. همه میگفتند: «سُبوحُ قدّوس رَبُنا و رب الملائکه والرُوح» (پاک و مطهر است پروردگار ما و پروردگار ملائکه و روح) وقتی این صدا را شنیدم ناباورانه به اطراف خودم نگاه کردم دیدم بچهها متوجه نشدند...
من در آن غروب با بدنی که از وحشت میلرزید به اطراف میرفتم از همه ذرات عالم این صدا را میشنیدم! احمد بعد از آن کمی سکوت کرد. بعد با صدایی آرام ادامه داد: 👈 از آن موقع کم کم درهایی از عالم بالا به روی من باز شد!
احمد بلند شد و گفت این را برای تعریف از خودم نگفتم. گفتم تا بدانی انسانی که گناه را ترک کند چه مقامی پیش خدا دارد. بعد گفت:
تا زندهام برای کسی این ماجرا را تعریف نکن.
#شهید_احمد_علی_نیری (2)👇
🍂🍃پرواز به سبک شهدا🍂🍃👇
👈آیت الله حق شناس👳♂️، در مجلسی که بعد از شهادت احمدعلی👼 داشتند بین دونماز، سخنرانیشان 🗣را به این شهید بزرگوار🌹 اختصاص داده و با آهی😞 از حسرت که در فراق احمد بود، بیان داشتند:👌
🌺“این شهید را دیشب🌚 در عالم رویا دیدم .از احمد پرسیدم چه خبر؟ به من فرمود: تمام مطالبی که (از برزخ و…) می گویند حق است💥. از شب اول قبر و سوال و…اما من را بی حساب و کتاب بردند.😰😰
🔥رفقا! آیت الله بروجردی 👳♂️حساب و کتاب داشتند👁 اما من نمی دانم این جوان چه کرده بود؟ چه کرد که به اینجا رسید؟!"😳
سپس در همان شب 🌑ایشان به همراه چند نفر👨👨👦👦 از دوستان به سمت منزل احمدآقا 🏡که در ضلع شمالی مسجد امین الدوله 🕌در چهار راه مولوی بود، رهسپار شدند. در منزل این شهید بزرگوار روبه برادرش🌷 اظهار داشتند: "من یک نیمه شب🌑 زودتر از ساعت نماز راهی مسجد شدم.🕌 به جز بنده وخادم مسجد، این شهید بزرگوار هم کلید مسجد را داشت🗝🔑 به محض اینکه در را باز کردم، دیدم شخصی در مسجد مشغول نماز است. دیدم که یک جوانی🙇♂️ در حال سجده است. اما نه روی زمین ! بلکه بین زمین وآسمان🌏 مشغول تسبیح حضرت حق است. جلوتر که رفتم دیدم احمدآقا است. بعد که نمازش تمام شد پیش من آمد و گفت تا زنده ام به کسی حرفی نزنید...."🌺🌼
▫️▪️▫️▪️▫️▪️▫️▪️▫️
#شهید_احمد_نیری(3)👇
💥تشرف_به_محضر_امام_زمان
🍃یک بار با احمد آقا و بچّه های مسجد رفتیم زیارت قم و جمکران. در مسجد جمکران پس از اقامهی نماز به سمت اتوبوس برگشتیم. راننده گفت: اگر میخواهید سوهان بخرید یا جایی بروید و…، یک ساعت وقت دارید. ما هم رفتیم سمت مغازه ها، که یک دفعه دیدم احمد آقا رفت سمت بیابان . من و رفیقم دنبالش راه افتادیم. یک دفعه احمد آقا برگشت و گفت:
چرا دنبال من می آیید!؟
☘️جا خوردیم. گفتیم: شما پشت سرت رو می بینی؟ چطور متوجّه شدی؟ احمد آقا گفت: کار خوبی نکردید برگرد. گفتم: نمی شه، ما با شما رفیقیم. هر جا بری ما هم مییایم. در ثانی اینجا تاریک و خطرناکه، یک وقت کسی، حیوانی، چیزی به شما حمله می کنه…
☘️گفت: خواهش میکنم برگردید. دوباره اصرار کرد و ما هم جواب قبلی… سرش را انداخت پایین و گفت: #طاقتش_رو_دارید؟ می تونید با من بیایید!؟ ما هم که از همه ی احوالات احمد آقا بی خبر بودیم گفتیم: طاقت چی رو، مگه کجا می خوای بری؟!
🌟نفسی کشید و گفت: دارم میرم #دست_بوسی_مولا باور کنید تا این حرف را زد زانوهای ما شُل شد. ترسیده بودیم. من بدنم لرزید. احمد این را گفت و برگشت و به راهش ادامه داد. همین طور که از ما دور می شد گفت: اگه دوست دارید بیاید بسم الله.
🌿نمیدانید چه حالی بود، آن لحظه وحشت وجود ما را گرفته بود مجبور شدیم با ترس و لرز برگردیم.ساعتی بعد دیدیم احمد آقا از دور به سمت اتوبوس میآید. چهرهاش برافروخته بود. با کسی حرف نزد و سر جایش نشست.
▫️▪️▫️▪️▫️▪️▫️▪️▫️
#روایتگری_شهید_نیری (4)👇
💥نماز_اول_وقت
🍃گفتند: چند دقیقه ی دیگه امتحان شروع میشه. صدای #اذان اومد . احمد آهسته رفت سمت نمازخانه. دنبالش رفتم و گفتم: احمد برگرد. این آقا معلم خیلی به نظم حساسه، اگه دیر بیای، ازت امتحان نمی گیره اما گوش نداد و رفت ...
🍀مرتب از داخل کلاس سرک می کشیدم و داخل حیاط و نمازخانه را نگاه می کردم. خیلی ناراحت احمد بودم. حیف بود پسر به این خوبی از امتحان محروم بشه...
🌿همه رو به صف کرده بودند و آماده امتحان بودیم اما بیست دقیقه همین طور توی کلاس نشسته بودیم. نه از معلم خبری بود نه از ناظم و نه از احمد! همه داشتند توی کلاس پچ پچ می کردند که یک دفعه درب کلاس باز شد. معلم با برگه های امتحانی وارد شد.
☘️همه بلند شدند. معلم با عصبانیت گفت: از دست این دستگاه تکثیر! کلی وقت ما رو تلف کرد تا این برگه ها آماده بشه! بعد هم یکی از بچّه ها را صدا زد و گفت: پاشو برگه ها رو پخش کن. هنوز حرف معلم تمام نشده بود که درب کلاس به صدا درآمد. در باز شد و احمد در چارچوب در نمایان شد و مثل بقیه نشست و امتحانش را داد ...
▫️▪️▫️▪️▫️▪️▫️▪️
#شهید_احمد_علی_نیری(5)👇
💥حال_عجیب_در_قنوت_نماز
🍃یک بار برنامه ها تا ساعت سه بامداد ادامه داشت. بعد احمد آهسته به شبستان مسجد رفت و مشغول نماز شب شد. من از دور او را نگاه میکردم. حالت او تغییر کرده بود. گویی خداوند در مقابلش ایستاده و او مانند یک بنده ضعیف مشغول صحبت با پروردگار است.
🍃قنوت نماز او طولانی شد. آنقدر که برای من سؤال ایجاد کرد. یعنی چه شده؟! بعد از نماز به سراغش رفتم. از او پرسیدم: احمد آقا توی قنوت نماز چیزی شده بود؟ احمد همیشه در جوابهایش فکر میکرد. برای همین کمی فکر کرد و گفت: نه ، چیز خاصی نبود. میخواست طبق معمول موضوع را عوض کند ؛ اما آنقدر اصرار کردم که مجبور شد حرف بزندو گفت: 🍃 «در قنوت نماز بودم که گویی از فضای مسجد خارج شدم. نمیدانی چه خبر
بود! آنچه که از زیباییهای بهشت و عذابهای جهنم گفته شده همه را دیدم! انبیا را دیدم که در کنار هم بودند و…»
🍃روز به روز روحیات معنوی احمد آقا تغییر میکرد. هر چه جلو میرفتیم نمازهای احمد آقا معنوی تر میشد. کار به جایی رسید که موقع نماز سعی میکرد از بقیه فاصله بگیرد! در انتهای مسجد امین الدوله یک فرو رفتگی در دیوار وجود داشت که از دید نمازگزاران دور بود. آنجا یک نفر میتوانست نماز بخواند. احمد آقا بیشتر به آنجا میرفت و از همانجا به جماعت متصل میشد...
🍃یک بار وقتی احمد آقا نماز را شروع کرد به آنجا رفتم و در کنارش مشغول نماز شدم. احمد آقا بعد از اینکه نماز را شروع کرد به شدّت منقلب شد. بدنش می لرزید. گویی یک بنده ی حقیر در مقابل یک سلطان با عظمت قرار گرفته.
🍃البتّه احمد آقا بسیار کتوم بود ، یعنی از حالات درونی خود حرفی نمیزد. من یک بار از خود ایشان شنیدم که حدیث: «نماز معراج مؤمن است» را خواند. و بعد خیلی عادی گفت: بچّه ها باید نماز شما معراج داشته باشد تا حقیقت بندگی را حس کنید. من آن شب اصرار کردم که: احمد آقا آیا این معراج برای شما اتفاق افتاده؟ معمولاً در این شرایط به نحوی زیرکانه بحث را عوض میکرد امّا آن شب، سرش را به نشانه ی تأیید تکان داد ...
#کتاب_زندگی_به_سبک_شهدا #ناصر_کاوه
این عکس رو یادتون هست؟
که به نام انقلابیگری در برخی گروههاو کانالهای مثلا مطالبه گر‼️ منتشر شده بود ⁉️
جملات امروز امام خامنه ای عزیز #تذکری جدی به امثال اینهابود
تا یادبگیرند خط #سپاه عزیز ومقتدر رو از #انقلابیگری جدا نکنند
و #تهمت ِ مقابله با انقلابیون رو به سپاه نزنند
مقاومت اسلامی لبنان با صدور بیانیهای نوشت:
امروز جمعه پهپاد «حسان» مقاومت به مدت 40 دقیقه در عمق 70 کیلومتری اراضی اشغالی فلسطین به پرواز درآمد و همه تلاشهای دوشمن صهونیستی برای رهگیری و سرنگونی این پهپاد بدون نتیجه بود. این پهپاد پس از تکمیل ماموریت شناسایی خود با موفقیت به پایگاه بازگشت. پهپاد حسان که به یاد و نام بزرگمرد مقاومت «حسان اللقیس» نامگذاری شده موفق شد از همه سامانههای راداری، موشکی و هوایی صهیونیستها عبور کرده و با پرواز در مرکز فلسطین اشغالی و جمعآوری دیتاهای لازم سالم به پایگاه بازگردد.
بیانیه مقاومت اسلامی لبنان در مورد پرواز 40 دقیقهای پهپاد حسان در عمق 70 کیلومتری اراضی اشغالی که از شبکه المنار پخش شد. این پرواز فقط 48 ساعت پس از سخنرانی سید حسن نصرالله پیامهای ویژهای به همراه دارد.
*عبرتی شگفت انگیز از گردش روزگار*
در زمان به قدرت رسیدن صدام در عراق، از جمله احزاب مخالف صدام، حزب سوسیالیست بود که صدام دستور قلع و قمع اعضای آن را به برادر ناتنی خود *برزان تکریتی* سپرده بود.
یکی از دستگیر شدگان این حزب، *میاده* زن جوان ۲۲ ساله و شوهرش بودند که هر دو به اعدام محکوم شدند.
*میاده* نُه ماهه باردار بود و روزهای آخر بارداری خود را طی مینمود که قبل از اعدام نامهای برای *برزان تکریتی* مینویسد، و از او در خواست میکند که اعدامش را تا زمان تولد بچه به تأخیر بیاندازند.
*برزان* قبول نکرد و در جواب نامهی *میاده* نوشت:
جنین داخل شکمت هم باید بمیرد و با تو دفن گردد ....
*میاده* که روزهای آخر بارداری را طی میکرد، در روز موعود به پای چوبهی دار رفت و التماس های او تاثیری در تاخیر حکم اعدامش نداشت.
خانم *میاده* در حین اعدام، بالای دار وضع حمل کرد و فرزند پسری با بند ناف به روی تخته، به پایین افتاد.
*رضیه* زنِ زندانبان، با اشارهی رییس زندان، طفل را در لباسهای مادرش پیچیده و به گوشهای منتقل کرد!!!
آقای *برزان* برادر ناتنی صدام پس از اجرای حکم اعدام از رییس زندان، حال و روز خانم *میاده* و جنینش را جویا شد و گزارش خواست.
رییس زندان نیز در گزارش نوشت:
جنین با مادر در چوبهی دار ماند تا مُرد ...
رییس و پزشک زندان و *رضیه* زنِ زندانبان، با هم، همقسم شدند که همدیگر را به *برزان تکریتی* نفروشند و توافق کردند که *رضیه* نوزاد را به خانهاش ببرد و با راضی کردن شوهرش شناسنامه برای کودک بگیرد.
از آن پس، همه نوزاد را *ولید* میخواندند.
سالها گذشت و *ولید* بزرگ شد.
برادر خانم *میاده* (دایی واقعی ولید) در آلمان زندگی میکرد و سالها پیشتر، خبرهایی دربارهی خواهرزادهاش *ولید* از *رضیه* زنِ زندانبان دریافت کرده بود.
او در سال ۲۰۰۳ میلادی و پس از سقوط رژیم بعثی صدام به عراق برگشت تا یادگار خواهرش *میاده* را پیدا و با خود به آلمان ببرد و از روی آدرس و نشانیهایی که *رضیه* داده بود او را یافت.
*ولید* قبول نکرد که، به آلمان مهاجرت کند و گفت:
*رضیه* مثل مادرم هست، او جان مرا نجات داده و زحمت بسیاری برای من کشیده، هرگز تنهایش نمیگذارم.
این اتفاق زمانی بود که *رضیه* بازنشسته شده بود.
خانم *رضیه* با خواهش از مسوولین، *ولید* را به جای خود، به عنوان زندانبان و مأمور زندان استخدام میکند.
ملت عراق ، افراد حزب بعث را یکی پس از دیگری دستگیر میکردند، از جمله دستگیر شدگان *برزان تکریتی* برادر ناتنی صدام بود.
از قضای الهی، *ولید* پسر خانم *میاده* ، مسئول مستقیم سلول *برزان تکریتی* شد و همانجا بود که قصهی مادر و فرزند درون شکمش را برای *برزان* تعریف کرد و گفت: حال آن فرزند من هستم!.
آقای *برزان* با شنیدن این داستان از زبان *ولید* ، از خود بیخود شد و به زمین افتاد ...
پس از صدور و تأیید حکم اعدامِ *برزان* ، *ولید* به عنوان زندانبان، مأمور اجرای اعدام او شد و با دست خود *طناب دار* را بر گردن *برزان* انداخت.
بدینسان دست حق و عدالت، ستمگر بیرحم را از جایی که گمان نمیکرد، به سزای اعمالش رساند.
یقیناً روزگار به گردنکِشان و ظالمان مهلت میدهد تا شاید برگردند، ولی فراموشی در کار روزگار و در جزاء و کیفر أعمال ستمگران و دیکتاتورها وجود نخواهد داشت.
برگرفته از نوشتههای *پاریسولا لامپوس* معشوقهی صدام حسین رئیس جمهور معدوم عراق.
*آنقدر گرم است بازارِ مکافات عمل*
*چشم اگر بینا بود، هرروز، روز محشر است*
((صائب تبریزی))
🔴 روزی که «حسان» همه سیستمهای جنگال دشمن را دور زد....
🔺پرواز ۴۰ دقیقهای پهپاد مقاومت اسلامی لبنان که حسان نام داشت بر فراز سرزمینهای اشغالی و ناکامی و ناتوانی رژیم صهیونیستی در سرنگونی آن هنوز هم یکی از داغترین سوژههای خبری در لبنان و فلسطین اشغالی است گ. در حالی که رژیم صهیونیستی در طول چند روز گذشته تلاش داشته تا با انتشار اخبار ساختگی و دروغ ابعاد این موفقیت را کمرنگ جلوه دهد اما فرماندهی مقاومت در راستای برملا کردن دروغ صهیونیست ها اقدام به انتشار جزئیات تازهای از پرواز این پرنده شناسایی کرد.
🔺در همین زمینه روزنامه الاخبار لبنان امروز جزئیات بیشتری از نفوذ پهپاد حسان به مناطق اشغالی فلسطین منتشر کرد. این اطلاعات از طرف منابع حزب الله در اختیار این روزنامه قرارداده شده است. ساعت ۱۱:۴۰ پهپاد حسان از نقطهای در جنوب لبنان برخاست و با وجود همه ابزارهای هشدار و نظارت، دشمن تا ساعت ۱۲ نتوانست هواپیما را شناسایی کند پس از عبور از حدود ۳۰ کیلومتری در آسمان فلسطین، به منطقه روش پینا، نزدیک شهر صفد رسید. به محض اینکه یک «شئ خارجی» در هوا کشف شد، آژیرها به صدا درآمد و تلاشها برای شناسایی شیء آغاز شد، قبل از اینکه معلوم شود شئ پرنده پهپاد است، بلافاصله سکوی گنبد آهنین یک موشک تامیر را به سمت ان شلیک کرد که هدف خود را از دست داد.
🔺در همین زمینه فرماندهی شمال یک هواپیمای F16 را برای انجام ماموریت اسکرمبل کرد، اما سرعت بالای آن نتوانست مانع از پهپاد شود و حتی بدون اینکه بتواند آن را رهگیری کند، از کنار آن عبور کرد. پس از ناکامی «گنبد» و هواپیمای جنگی در سرنگونی پهپاد، دشمن چندین فروند بالگرد را به سمت شمال دریاچه طبریه بر سر راه پهپاد فرستاد، دشمن معتقد بود این نقطه مسیر بازگشت پهپاد خواهد بود. بالگردهای آپاچی توانستند محل پهپاد بر فراز دریاچه را شناسایی کنند.
🔺آنها تعدادی موشک به سمت این پرنده شناسایی شلیک کردند اما موفق نبود و پهپاد پرواز برنامه ریزی شده خود را در مدت ۴۰ دقیقه و حدود ۷۰ کیلومتر در داخل حریم هوایی فلسطین طی کرد. البته نوع موشکهای که این بالگردها به سمت این پهباد شلیک کردند مشخص نیست ولی همچنان عامل ناکامی در رهگیری این پهپاد برای صهیونیستها محل سوال است. دیگری که باید در اینجا به آن اشاره کرد هزینه سنگینه شلیک به سمت یک چند هزار دلاری است که اگر قرار است در دفعات بعد به صورت گستردهتر اتفاق بیفتد، برای دشمن غیرقابل تحمل خواهد بود.
🔺شکست دشمن در سرنگونی پهپاد، خلأ بزرگی را در برنامه کاری نیروهای امنیتی، نظامی و فنی خود برای تامین چتر حفاظتی برای کل منطقه آشکار کرد. اما شکست به همین جا ختم نمیشود، میتوان چندین نکته حائز اهمیت را در این دستاورد ثبت کرد که برجستهترین آنها توانایی مقاومت در نفوذ به سامانهها و لایههای متعدد است که اولین مأموریت آن حفاظت از حریم هوایی فلسطین اشغالی است تا بدون نیاز به دوربینها و رادارهای پیشرفته موفق شوند هواپیما را قبل از ورود به حریم هوایی فلسطین شناسایی کنند.
🔺یکی از افسران ارشد مقاومت تأیید میکند که پهپاد حسان قادر است «به سیستمهای حسگر فرکانس بالا با گیرندههای دقیق مانند سیستم نظارت ADS نفوذ کند.» بر سیستم های تشخیص سیگنال (SIGNIT) و رادار و سیستم تشخیص (ULTRA C1) غلبه کرد که بزرگترین رادار توسعه یافته توسط دشمن است که در بالای کوه هرمون نصب شده است و وظیفه اصلی آن شکار موشک و پهپاد است.
🔺حسان همچنین موفق شد سیستم راداری MMR گنبد آهنین را دور بزند. علاوه بر همه این موارد دور زدن جدیدترین و پیشرفتهترین این سامانهها، «sky dew» که ماهها پیش دشمن آن را در شرق ناصره برای گرفتن پهپادهای پرواز در ارتفاع کم ایجاد کرد موفقیت دیگر پهپاد حسان بود. اتفاقی که روز جمعه افتاد به طور خلاصه اینگونه توصیف میشود که یک هواپیما با عرض بیش از سه متر، دشمن را در شمال فلسطین در گردابی بزرگ و سردرگمی کامل فرو برد،اما اگر یک اسکادران متشکل از دهها پهپاد از این نوع به سمت دشمن پرتاب شود، چه اتفاقی میافتد؟
🔺اگر «حسان» تنها به عملیات تصویربرداری راضی نمیشد، و سلاحهای دیگری همراه داشت چه برسر موجودیت رژیم صهیونسیتی میآمد و چه کابوسی برای این رژیم میشد؟ توانمندی پهپاد در حوزه جنگ الکترونیک نشان داد که فرماندهی مقاومت اسلامی به خوبی به اهمیت این حوزه پی برده و امروز متخصصان حزبالله توانستند در حوزه تکنولوژیک پابه پای دشمن صهیونیستی حرکت کرده و عملاً آنها را دچار سردرگمی راهبردی کنند.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹گفت؛«من زشتم! اگه شهید بشم هیچکس برام کاری نمیکنه! تو یه پوستر برام بزن معروف بشم» و خندید… 🌹وحالا همه جا پوسترش هست شهیدمدافع حرم هادی ذوالفقاری 🌷شادی روح مطهرش صلوات🌷