زانروز که از کوچه بلندم کردی کم کم دگر از پای نشستم , نه حسن ؟

با پنج چروکی که به رویم پیداست پیش از پدرت علی شکستم , نه حسن ؟

ترسم شود افشا خبر کوچه تنگ با تنگی چشم تار و خسته‌م , نه حسن ؟

امروز چه ساکتی حسن جان , چه شده؟ مادر بخدا حسین هستم … نه حسن ...!

●هوای خانه چه دلگیر می‌شود گاهی... #حامد_عسکری #فاطمیه @jannaat🌱

تو بندگی چو گدایان به شرط مزد مکن که خواجه خود روش بنده پروری دارد...

. پر نقش‌تر از فرشِ دلم بافته‌ای نیست بس که گره زد به گره حوصله‌ها را...! . #دلی @jannaat🌱

🌱✨ دلم آشوبه عزیزدلم! نمی‌دونم چرا این غم دست از سر من بر نمی‌داره، هرچقدر بهش می‌گم برو و تنهام بزار گوش نمی‌ده. دائم  میگه بیا باهم بازی کنیم. چجوری بازی کنم باهاش؟ میگه من می‌رم توی دلت، می‌رم یه‌جا می‌شینم و انقدر حالت رو بهم می‌ریزم که بتونی پیدام کنی. بعدش تو گریه می‌کنی و منو میاری بیرون. #دلی #بخوابیم @jannaat🍃

از درد ترک خورده و از زخم کبودیم کوهیم و تماشاگر رقصیدن رودیم

او می رود و هر قدمش لاله و نسرین ما سنگ تر از قبل همانیم که بودیم

ما شهرتمان بسته به این است بسوزیم با داغ عزیزیم که خاکستر عودیم