🌈🌸🌱🌨
رنگینه کمانی و غزلخوان شده ای
یادآور صبـح مهـر و آبـان شده ای
تا بو بکشم عطر تن خیس تو را
مانند هـــوای بعـد بــاران شده ای
#به_وقت_بارون
@jannaat🌱
باران ڪه میبارد؛
منطقے ترین و
بـے احساس ترین آدم دنیاهم ڪه باشے؛
دلت هوس میڪند
عاشق باشے..
دلت یڪے رامیخواهد
یڪے ڪه تمام خیابان را
باتو قدم بزند🚶🏻♂🌧
#نرگس_صرافیان_طوفان
#به_وقت_بارون
لـذتش نابترین است این که
با دلِ نازکِ مـــــــن نرم شوی
پیش مـن راحتِ راحت باشی
دور از سیطــــــره شرم شوی
زیر باران تو بگویی: سرد اَست❄️
من کتم را بدهــــم گرم شوی☃
#به_وقت_بارون
✍#اسماعیلعلیخانی
@jannaat
رُخِ زیبای تو
هر صبح تماشا دارد،
خنده کن تا ز گلستانِ لَبت، گل بارَد
باز کُن دیده،
که خورشید کُنَد جلوه گری
ناز کُن، تا همه عالم به تو دل بسپارد ...
#تولدت_مبارک 😍
@jannaat🌱
😎کتـــاب خوب ؛یکی از ابزارهای کمال بشرے اسـت.
✊🏻امروز کتـابخــوانی و علــم آموزی نه تنها یڪ وظیفه ی ملی،کہ یڪ واجب دینی است.
#حضرت_ماه🌙
#کتاب_بخونیم🤓📖
#روز_کتاب_و_کتابخونا_مبارک🤩
@jannaat🌱
¯\_(ツ)_/¯
کی مے تونه با کتاب خوشحال نباشهـــ؟!
کتابخـــونهها و کتابفـــــروشیها از قشنگتـــرین جاها هستـــن...
قبول داریـن؟😉🍭📚
#کتاب_ناب🌱
#روز_کتاب_و_کتابخونا_مبارک🤩
@jannaat🌱
¯\_(ツ)_/¯
🖤🖤🖤
...که اویس قرنی هم به محمد نرسید
عاقبت حضرت معصومه به مشهد نرسید...
#وفات_حضرت_معصومه سلاماللهعلیها
🖤🖤🖤🖤
@jannaat
جَنّـــآت🌱
🖤🖤🖤 ...که اویس قرنی هم به محمد نرسید عاقبت حضرت معصومه به مشهد نرسید... #وفات_حضرت_معصومه سلامالله
عشق
همواره به مقصود و به مقصد
نرسید....😞
هدایت شده از مطیع
🌈 ای خدایی که وقتی حلقههای بلا به هم گره میخورد، در این زمان دری به روی بندگان باز میکند... که وهم بشر هم به آنجا نمیرسید...
🍂 دعایی منقول از #امام_زمان عجلاللهفرجهالشریف
#استوری
🌿 @motigraphic
هدایت شده از روضه فکر
رزمندگان یک قوطی خالی را در میان کمکهای مردمی پیدا کردند که چنین نامهای در آن بود:
«ﺑﺮﺍﺩﺭ ﺭﺯﻣﻨﺪه ﺳﻼﻡ، ﻣﻦ ﯾﮏ ﺩﺍﻧﺶ ﺁﻣﻮﺯ ﺩﺑﺴﺘﺎﻧﯽ ﻫﺴﺘﻢ. ﺧﺎﻧﻢ ﻣﻌﻠﻢ ﮔﻔﺘﻪ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﺑﺮﺍﯼ ﮐﻤﮏ ﺑﻪ ﺭﺯﻣﻨﺪﮔﺎﻥ ﺟﺒﻬﻪ ﻫﺎﯼ ﺣﻖ ﻋﻠﯿﻪ ﺑﺎﻃﻞ ﻧﻔﺮﯼ ﯾﮏ ﮐﻤﭙﻮﺕ ﻫﺪﯾﻪ ﺑﻔﺮﺳﺘﯿﻢ. ﺑﺎ ﻣﺎﺩﺭﻡ ﺭﻓﺘﻢ ﺍﺯ ﻣﻐﺎﺯه ﺑﻘﺎﻟﯽ ﮐﻤﭙﻮﺕ ﺑﺨﺮﻡ. ﻗﯿﻤﺖ ﻫﺮ ﮐﺪﺍﻡ ﺍﺯ ﮐﻤﭙﻮﺕ ﻫﺎ ﺭﻭ ﭘﺮﺳﯿﺪﻡ، ﺍﻣﺎ ﻗﯿﻤﺖ ﺁﻧﻬﺎ ﺧﯿﻠﯽ ﮔﺮﺍﻥ ﺑﻮﺩ، ﺣﺘﯽ ﮐﻤﭙﻮﺕ ﮔﻼﺑﯽ ﮐﻪ ﻗﯿﻤﺘﺶ 25 ﺗﻮﻣﺎﻥ ﺑﻮﺩ ﻭ ﺍﺯ ﻫﻤﻪ ﺍﺭﺯﺍﻥ ﺗﺮ ﺑﻮﺩ ﺭﺍ ﻧﻤﯽ ﺗﻮﺍﻧﺴﺘﻢ ﺑﺨﺮﻡ.
ﺁﺧﺮ ﭘﻮﻝ ﻣﺎ ﺑﻪ ﺍﻧﺪﺍﺯه ﺳﯿﺮﮐﺮﺩﻥ ﺷﮑﻢ ﺧﺎﻧﻮﺍﺩه ﻫﻢ نمیرسد. ﺩﺭ ﺭﺍه ﺑﺮﮔﺸﺖ ﮐﻨﺎﺭﺧﯿﺎﺑﺎﻥ ﺍﯾﻦ ﻗﻮﻃﯽ ﺧﺎﻟﯽ ﮐﻤﭙﻮﺕ ﺭﺍ ﺩﯾﺪﻡ؛ ﺑﺮﺩﺍﺷﺘﻢ ﻭ ﭼﻨﺪ ﺑﺎﺭ ﺑﺎ ﺩﻗﺖ آﻥ ﺭﺍ ﺷﺴﺘﻢ ﺗﺎ ﺗﻤﯿﺰﺗﻤﯿﺰﺷﺪ. ﺣﺎﻻ ﯾﮏ ﺧﻮﺍﻫﺶ ﺍﺯ ﺷﻤﺎ ﺑﺮﺍﺩﺭ ﺭﺯﻣﻨﺪه ﺩﺍﺭﻡ، ﻫﺮﻭﻗﺖ ﮐﻪ ﺗﺸﻨﻪ ﺷﺪﯾﺪ ﺑﺎ ﺍﯾﻦ ﻗﻮﻃﯽ ﺁﺏ ﺑﺨﻮﺭﯾﺪ ﺗﺎ ﻣﻦ ﻫﻢ ﺧﻮﺷﺤﺎﻝ ﺑﺸﻮﻡ ﻭ ﻓﮑﺮ ﮐﻨﻢ ﮐﻪ ﺗﻮﺍﻧﺴﺘﻢ ﺑﻪ ﺟﺒﻬﻪ ﻫﺎ ﮐﻤﮑﯽ ﮐﻨﻢ.»
ﺑﭽﻪﻫﺎ ﺗﻮی ﺳﻨﮕﺮ ﺑﺮﺍﯼ ﺧﻮﺭﺩﻥ ﺁﺏ ﺗﻮﯼ ﺍﯾﻦ ﻗﻮﻃﯽ ﻧﻮﺑﺖ ﻣﯽﮔﺮﻓﺘﻨﺪ؛ ﺁﺏ ﺧﻮﺭﺩﻧﯽ ﮐﻪ ﻫﻤﺮﺍﻫﺶ ﺭﯾﺨﺘﻦ ﭼﻨﺪ ﻗﻄﺮه ﺍﺷﮏ ﺑﻮﺩ...
🍃راوی: شهید حسین خرازی
| @ruzefekr روضۀفکرحسین(ع) |