eitaa logo
جنت المهدی۳۱۳
3.1هزار دنبال‌کننده
28.8هزار عکس
17.9هزار ویدیو
495 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
🔴 یکی از آیت الله مجتهدی تعریف می‌کند که یک روز با بعد از کلاس درس استاد را برای ناهار به منزل خودمون بردم، بعد از یک بار کشیدن از من خواست دوباره برایشان غذا بکشم، خیلی تعجب کردم اما چیزی نگفتم، بعد از جمع کردن طاقت نیاوردم از ایشان پرسیدم حضرت استاد ببخشید که ازتون این سوال رو میپرسم، آخه شما اهل غذا نیستید چطور دوبار غذا کشیدید؟ البته برای من باعث و خوشحالیست... استاد فرمودند سوال رو از من کردی برو جوابشو از خانومت بگیر. رفتم از پرسیدم موقع پختن غذا چه کردی؟ کمی فکر کرد و گفت باوضو بودم. رفتم به ایشان گفتم باوضو بوده. فرمودند اینکه کار شان است، بپرس دیگر چکار کرده؟ رفتم پرسیدم، خانومم کمی فکر کرد و گفت وقتی داشتم میپختم کمی باخودم سیدالشهدا رو زمزمه کردم و قطره اشکی هم ریختم. نزد استاد رفتم و اینرا گفتم. لبخندی زدند و گفتند بله رفتارم این بود. اگر نیت کنید ثواب اين غذاي امروز نذر يكي از ائمه شود، آنوقت هم برايت دلنشين تر است،هم اينكه خانواده هر روز سر يكي از ائمه نشسته اند. 💠کانال جنت المهدی۳۱۳💠 ❤️❤️👇👇👇 ╔═. ♡♡♡.══════╗ @jannatolmahdi313 ╚══════. ♡♡♡.═╝
🚩فضیلتی از امام عسكري علیه‌السلام ‎‌‌‎‌‎‌ @jannatolmahdi313 اسحاق كِندى، كه عراق در عصر خود بود، تصميم گرفت قرآن را گرد آورد و بدين منظور در خانه اش نشست و مشغول اين كار شد. روزى يكى از شاگردان او خدمت  عليه السلام رسيد. امام عليه  السلام به او فرمود: آيا در ميان شما يك آدم رشيد پيدا نمى شود كه استادتان كِندى را از كارى كه در پيش گرفته و به پرداخته است، بازدارد؟ شاگرد عرض كرد: ما از او هستيم؛ چگونه بر ما رواست كه در اين مورد يا مواردى ديگر به او اعتراض كنيم ؟ 🍃▪️امام عسكرى عليه السلام فرمود : آيا حاضرى كارى كه مى گويم انجام دهى ؟ عرض كرد : آرى . حضرت فرمود : پيش او برو و با وى گرم بگير و وانمود كن كه مى خواهى در انجام كارش به او كمك كنى. وقتى خوب با او انس گرفتى بگو سؤالى برايم پيش آمده است كه مى خواهم آن را از تو بپرسم . خواهد گفت بپرس. ‎‌‌‎‌‎‌ @jannatolmahdi313 🍃▪️به او بگو : اگر گوينده اين قرآن نزد تو آيد، آيا ممكن است مراد او از گفته هايش غير از اى باشد كه تو به گمان خود آنها را فهميده اى؟ او خواهد گفت : آرى، ممكن است؛ زيرا آدم فهميده اى است.   پس چون چنين جواب داد، به او بگو: تو چه مى دانى؟ شايد گوينده چيزى غير از آنچه تو فهميده اى اراده كرده و مراد واقعى اش غير از معناى اوليه جمله هايش باشد.   آن مرد نزد كِندى رفت و با او از در ملاطفت درآمد و آن گاه اين سؤال را از او پرسيد. گفت : سؤالت را تكرار كن . آن مرد سؤالش را تكرار كرد . كِندى با خود انديشيد و اين موضوع را هم از نظر لغوى محتمل دانست و هم از نظر جايز . پس به شاگردش گفت : تو را قسم مى دهم كه بگويى اين سؤال را از كجا آموخته اى ؟ شاگرد گفت : مطلبى بود كه به ذهنم خطور كرد و از تو پرسيدم . ▪️🍃 كندى گفت : هرگز ، چنين سؤالى به فكر امثال تو نمى رسد ، و تو و امثال تو را نشايد كه به چنين منزلتى دست يابيد . بگو از كجا اين سؤال را گرفته اى ؟ شاگرد گفت : ابو محمّد به من فرمود اين سؤال را از تو بپرسم . كِندى گفت : حالا حقيقت را گفتى . چنين نكته اى جز از چنان خاندانى سر نمى زند ، آن گاه آتش طلبيد و آنچه را گرد آورده بود سوزاند . 📗 المناقب ابن شهرآشوب : 4 / 424 . ‏ ۳۱۳👇••🇮🇷•• تشریف بیاورید. ─═༅𖣔𖣔یامهدی𖣔𖣔༅═─ ‎‌‌‎‌‎‌ @jannatolmahdi313 ─═༅𖣔𖣔یامهدی𖣔𖣔༅═─
🚩فضیلتی از امام عسكري علیه‌السلام ‎‌‌‎‌‎‌ @jannatolmahdi313 اسحاق كِندى، كه عراق در عصر خود بود، تصميم گرفت قرآن را گرد آورد و بدين منظور در خانه اش نشست و مشغول اين كار شد. روزى يكى از شاگردان او خدمت  عليه السلام رسيد. امام عليه  السلام به او فرمود: آيا در ميان شما يك آدم رشيد پيدا نمى شود كه استادتان كِندى را از كارى كه در پيش گرفته و به پرداخته است، بازدارد؟ شاگرد عرض كرد: ما از او هستيم؛ چگونه بر ما رواست كه در اين مورد يا مواردى ديگر به او اعتراض كنيم ؟ 🍃▪️امام عسكرى عليه السلام فرمود : آيا حاضرى كارى كه مى گويم انجام دهى ؟ عرض كرد : آرى . حضرت فرمود : پيش او برو و با وى گرم بگير و وانمود كن كه مى خواهى در انجام كارش به او كمك كنى. وقتى خوب با او انس گرفتى بگو سؤالى برايم پيش آمده است كه مى خواهم آن را از تو بپرسم . خواهد گفت بپرس. ‎‌‌‎‌‎‌ @jannatolmahdi313 🍃▪️به او بگو : اگر گوينده اين قرآن نزد تو آيد، آيا ممكن است مراد او از گفته هايش غير از اى باشد كه تو به گمان خود آنها را فهميده اى؟ او خواهد گفت : آرى، ممكن است؛ زيرا آدم فهميده اى است.   پس چون چنين جواب داد، به او بگو: تو چه مى دانى؟ شايد گوينده چيزى غير از آنچه تو فهميده اى اراده كرده و مراد واقعى اش غير از معناى اوليه جمله هايش باشد.   آن مرد نزد كِندى رفت و با او از در ملاطفت درآمد و آن گاه اين سؤال را از او پرسيد. گفت : سؤالت را تكرار كن . آن مرد سؤالش را تكرار كرد . كِندى با خود انديشيد و اين موضوع را هم از نظر لغوى محتمل دانست و هم از نظر جايز . پس به شاگردش گفت : تو را قسم مى دهم كه بگويى اين سؤال را از كجا آموخته اى ؟ شاگرد گفت : مطلبى بود كه به ذهنم خطور كرد و از تو پرسيدم . ▪️🍃 كندى گفت : هرگز ، چنين سؤالى به فكر امثال تو نمى رسد ، و تو و امثال تو را نشايد كه به چنين منزلتى دست يابيد . بگو از كجا اين سؤال را گرفته اى ؟ شاگرد گفت : ابو محمّد به من فرمود اين سؤال را از تو بپرسم . كِندى گفت : حالا حقيقت را گفتى . چنين نكته اى جز از چنان خاندانى سر نمى زند ، آن گاه آتش طلبيد و آنچه را گرد آورده بود سوزاند . 📗 المناقب ابن شهرآشوب : 4 / 424 . ‏ ۳۱۳👇••🇮🇷•• تشریف بیاورید. ─═༅𖣔𖣔یامهدی𖣔𖣔༅═─ ‎‌‌‎‌‎‌ @jannatolmahdi313 ─═༅𖣔𖣔یامهدی𖣔𖣔༅═─