چند تا سرباز، از قرارگاه ارتش مهمات آورده اند. دو ساعت گذشته و هنوز یک سوم تریلی هم خالی نشده، عرق از سر و صورتشان می ریزد. یک بسیجی لاغر و کم سن و سال می آید طرفشان. خسته نباشیدی می گوید و مشغول می شود. ظهر است که کار تمام می شود. سربازها پی فرمانده می گردند تا رسید را امضا کند. همان بنده خدا، عرق دستش را با شلوار پاک می کند، رسید را می گیرد و امضا می کند.
#عاشقانه_با_شهدا
شهید زین الدین
یادگاران، ج ۱۰، کتاب شهید زین الدین، ص ۴۳
@jannatolmahdi313
https://eitaa.com/jannatolmahdi313