علت دعوای تمام نشدنی با #آمریکا
@jannatolmahdi313
نظام جمهوری اسلامی با دنیای #استکبار، با #آمریکا، با دولتهای دیگری از بلوک استکبار، معارضات و #اختلافاتی دارد. اختلاف بر سر چیست؟ این نکتهی مهمی است. دعوا سر چیست که امروز وقتی تحلیلگران تحلیل میکنند، میگویند در مسائل گوناگون دنیا که آمریکا وارد میشود، گوشهی چشمی به جمهوری اسلامی و ملت ایران دارد؛ چرا؟ علت چیست؟ ما هم وقتی به مسائل داخلی خودمان نگاه میکنیم، میبینیم بسیاری از مشکلات ملت و کشور ما به طرق مختلف، از ناحیهی تحمیل آمریکاییهاست؛ چرا؟ علت چیست؟ بایستی این را با نگاه دقیق جستجو و پیدا کرد.
دعوا بر سر چند مسئلهی سیاسی نیست. خب، دو کشور با همدیگر سر مسائلی ممکن است اختلاف داشته باشند که مینشینند با مذاکره این اختلاف را حل میکنند؛ تمام میکنند. مسئلهی جمهوری اسلامی و دولت مستکبر آمریکا از این قبیل نیست. مسئله، مسئلهی دیگری است؛ مسئله ریشهایتر است. مسئله این است که رژیم ایالات متحدهی آمریکا از بعد از جنگ جهانی دوم، داعیهی #ابرقدرتی مطلق دنیا را داشت. البته آن روز شوروی در مقابلش بود، اما این مسئلهی رقابت بین آمریکا و شوروىِ آن روز صرفاً رقابت بین دو ابرقدرت نبود. آمریکا میخواست بر روی تمام منابع حیاتی عالم دست بگذارد. عملاً هم منطقهی عظیم و حساسی که به آن خاورمیانه میگویند و شمال آفریقا و خلیج فارس -منطقهی نفت- در پنجهی اقتدار آمریکا بود. نفت، خون حیاتبخش تحرک دنیای امروز است. حالا فردا چه بشود، نمیدانیم؛ اما امروز و توی این دنیا، نفت مایهی تولید، مایهی گرما، مایهی نور و روشنائی و در واقع مایهی حیات برای خیلی از کشورهاست. اگر نفت نباشد، کارخانهها نیست، تولیدات نیست، تجارتها نیست. نفت یعنی خون؛ یعنی زندگی. حالا بخش اعظم این نفت توی این منطقه است؛ منطقهای که اسمش خاورمیانه است. تسلط بر اینجا مهم است که آمریکا هم تسلط پیدا کرده بود.
در وسط این بحبوحهی روزافزونىِ اقتدار استکباری و در حساسترین نقطه، #انقلاب_اسلامی در ایران به وجود آمد که #مهمترین شعار این انقلاب مقابله با #ظلم و #استکبار بود؛ دفاع از حقوق ملتها بود. انقلاب اسلامی این نقطهی اصلی یعنی ایران را از زیر سیطرهی آمریکا بیرون کشید. یک روز آمریکاییها توی همین کشور شما، توی همین تهران شما، توی مناطق مختلف کشور، در همهی نقاط حساس، آدم داشتند؛ در نیروهای مسلح، در بخشهای مربوط به مالیه و دارائی، در بخشهای حساس سیاست، در بخشهای امنیت، عناصر و آدمهای آنها همهکاره بودند. خودِ شاه مملکت هم که رئیس همهی دستگاههای کشور بود و دخالت در همهی امور میکرد، گوشش به دهان سفیر آمریکا و سفیر انگلیس بود. اگر آنها چیزی میخواستند و اصرار داشتند، او ناگزیر، خواه و ناخواه، اطاعت میکرد. گاهی هم نمیخواست، اما مجبور بود اطاعت کند و اطاعت میکرد. از یک چنین نقطهای آمریکاییها بیرون رانده شدند. خب، این خیلی حادثهی مهمی بود؛ این زخم کوچکی نبود.
رهبر انقلاب اسلامی ۸۷/۸/۸
@jannatolmahdi313
تبیین منظومه فکری رهبری