eitaa logo
اشعار مذهبی
685 دنبال‌کننده
60 عکس
4 ویدیو
3 فایل
آدرس در تلگرام https://t.me/janatmahdi آدرس در واتس آپ https://chat.whatsapp.com/GNrNYw6uBbEFeBunVJoiXM آدرس در ایتا https://eitaa.com/jannatolmahdi آدرس در سروش http://sapp.ir/jannatolmahdi آدرس سایت اینترنتی Www.janatmahdi.blogfa.com
مشاهده در ایتا
دانلود
اگر خوانی درونم بنده این خاندان باشم وگر رانی برونم چون سگان بر آستان باشم ندانم بنده روی تو باشم یا سگ کویت؟ بهر نوعی که می‌خواهی بگو تا آن‌چنان باشم چه سگ باشم؟ که آیم استخوانی خواهم از کویت ولی خواهم که از بهر سگانت استخوان باشم چو از شوق تو یک شب خواب در چشمم نمی‌آید اجازت ده که شب‌ها گرد کویت پاسبان باشم غم هجر تو دارم یک زمان از وصل شادم کن چه باشد غم برآید من زمانی شادمان باشم؟ قبای حسن پوشیدی سمند ناز زین کردی بنه پا در رکاب ای عمر تا من در عنان باشم مرا گفتی: هلالی در جهان رسوا شدی آخر من آن بهتر که در عشق تو رسوای جهان باشم t.me/janatmahdi eitaa.com/jannatolmahdi
پیش الطاف خداوند سحر باید رفت  با دل سوخته و دیده تر باید رفت  شمع با گریه سر تربت پروانه نشست  محضر سوخته با خون جگر باید رفت  خبر آمد جگرت سوخته راه افتادیم  خواجه گفته‌ست به دنبال خبر باید رفت به سگ کهف نگفتند بمان امّا ماند گرچه تحویل نگیرند مگر باید رفت؟ سر به سنگ تو نگیرد به لحد می‌گیرد هر کجا که قدم توست به سر باید رفت خانه قبر به هر حال مرا می‌خواند  بار بندید از این خانه دگر باید رفت  پدرم رفت و پی‌اش رفتم و دیدم نجفم خوب گفتند که دنبال پدر باید رفت خون قربانی ما ریخته زین‌جا رد شو خون پامال تو هستیم و هدر باید رفت پسرم از جگر سوخته‌ام یاد گرفت مثل پروانه در آغوش خطر باید رفت بهترین رزق سر سفره مادر گریه است در دل بحر پی درّ و گوهر باید رفت t.me/janatmahdi eitaa.com/jannatolmahdi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
نه فقط عرش حصیر قدم فاطمه است علت خلق دوعالم علم فاطمه است سر سجاده به‌جایی نرسیده است کسی هرچه دادند به ما از کرم فاطمه است ذکر یافاطمه نقش است به سربند علی یاعلی ذکر دم‌وبازدم فاطمه است به دفاع از ولی و شان ولایت برخاست خطبه‌ی فاطمه تیغ دودم فاطمه است روی این نام همه اهل‌کرم حساسند استجابت به خدا در قسم فاطمه است دیگر از آتش دوزخ چه هراسی داریم؟ تا امان‌نامه‌ی ما با قلم فاطمه است ظاهرا خلوت‌وخاکی‌ست، ولی در باطن دل هرشیعه ضریح حرم فاطمه است پسر فاطمه یک‌روز می‌آید از راه ای خوش آن روز که پایان غم فاطمه است t.me/janatmahdi eitaa.com/jannatolmahdi
فاطمیه آمد و دارم هوای فاطمه در دلم دارم نوای غم ، برای فاطمه داغ ما در سینه ی آشفته تازه می شود می رسد از پشت در ، گویا صدای فاطمه ناله ای می خیزد از در، از زمین و از زمان پشت در گویا شکسته بغض های فاطمه آه از درد غریبی و فغان از بیکسی کیست باشد دردمند و همنوای فاطمه بس که در این مدت کوتاه ، حقش غصب شد می رسد تا عرش اندوه و نوای فاطمه بعد پیغمبر چنان فوج بلا شد حمله ور همچو اشک دیده اش خون شد غذای فاطمه با همه قول رسول و بیعت وقت غدیر از چه رو خانه نشین شد مقتدای فاطمه بر وفات خود دعا میکرد نالان روز و شب تا اجابت شد ز حق آخر دعای فاطمه ایخدا کی میرسد صاحب زمان منتقم تا خودش خواند حدیثی در رثای فاطمه ای خدا شایسته ام گردان مرا در زندگی تا کنم این جان ناقابل فدای فاطمه‌ پیش عترت قطره اشکی امتیاز عاشقیست چون بود صاحب زمان ، صاحب عزای فاطمه می شوم مدهوش از خاک در این دودمان تا به این دولت مرا بخشد خدای فاطمه t.me/janatmahdi eitaa.com/jannatolmahdi
عزای فاطمیه کل دین است که این غم از ازل با دل قرین است علی با حق و حق در نزد او کیست؟ یقیناً فاطمه حق‌الیقین است ولایت بر علی دارد که زهرا امام رحمت للعالمین است ملائک از دم او زنده هستند مسیح حضرت روح‌الامین است به اذن فاطمه عالم بنا شد مزارش لنگر عرش و زمین است خدا از فاطمه باید بگوید که او پیرایه عرش برین است به وقت ذکر او خوش‌تر ز باده لبالب ساغرم از انگبین است ازل مبهوت دیروزش که زهرا درون خلقت حق اولین است حجج‌های خدا تسلیم اویند خدا را در زمین او جانشین است رکاب عصمت پیغمبران را شکوه عصمت کبری نگین است طوافش حج واجب بر خلایق نخی از چادرش حبل المتین است به زیر چادرش اهل کسایند که این چادر همان حصن الحصین است کشم بر دیده خاکش را چو سرمه که خاک پای او مهر جبین است برای پهلوان و شیر خیبر مریض خانه حیدر حزین است نفاق از چهره دشمن عیان کرد دلیلش قبر مخفی در زمین است t.me/janatmahdi eitaa.com/jannatolmahdi
عاشق شده‌ست دانه به دانه هزار بار دل‌خون و سینه‌چاک و برافروخته «انار» فریاد بی‌صداست ترک‌های پیکرش از بس‌که خورده خونِ دل از دست روزگار پاشیده رنگ سرخ به پیراهنِ خزان بسته حنا به پینۀ دستان شاخسار در سرزمین گرم، انار آتشین شود یاقوت را می‌آورد آتشفشان به بار با دست خود به حوصله پنهان نموده است یک دانه از بهشت در او آفریدگار آن میوه‌ای که ساخته تسبیحی از خودش شُکر است بر زبانش، فی اللیل و النهار آن میوه‌ای که فاطمه آن را طلب نمود چون باب میل اوست شد این میوه تاجدار آن بانویی که نام خودش شعر مطلق است در وصفش استعاره نیاید به هیچ کار نامی که داده است به زن قیمتی دگر نامی که داده است به مردان هم اعتبار آن نام را می‌آورم، اما نه بی‌وضو دل را به آب می‌زنم، اما نه بی‌گدار جبر آن زمان که پشت در خانه‌اش نشست برخاست آن قیامت عظمی به اختیار رفت آنچنان که از نفس افتاد جبرئیل گویی محمد است به معراج رهسپار شد عرصه‌گاه تنگ، ولی ماند پشت در چون ماندن علی به اُحد ماند، استوار برگشت زخم خورده، ولی فاتح نبرد چون بازگشت حمزه از آشوب کارزار در خون خضاب شد تن یاران بعد از او آن‌ها که نام «فاطمه» را می‌زنند جار من از کدام یک بنویسم که بوده‌اند حَجّاج‌ها به ورطۀ تاریخ بی‌شمار آن‌ها که با غرور نوشتند ساختیم دریاچه‌های احمری از خونِ این تبار از کربلا به واقعه فَخ رسیده‌ایم از عمق ناگوارترین‌ها به ناگوار محمود غزنوی به عداوت مگر نساخت از استخوان فاطمیان چوبه‌های دار بوسهل زوزنی به شرارت هنوز هم محکوم می‌کند حسنک را به سنگسار در لُمعَةُ الدَّمِشقِیَه جاری‌ست همچنان خون شهید اول و ثانی چون آبشار اما هنوز هم به تأسی ز فاطمه نام علی‌ست روی لبِ شیعه آشکار بیت از هلالی جُغتایی نشسته است از آن شهید شیعه به ذهنم به یادگار: «جان خواهم از خدا نه یکی، بلکه صدهزار تا صدهزار بار بمیرم برای یار» فرق است، فرق فاحشی از حرف تا عمل راه است، راه بی‌حدی از شعر تا شعار اینک مدافعان حرم شعله‌پرورند تا در بیاورند از آن دودمان دمار با تیغ آبدیده‌ای از نوع اعتقاد با اعتقاد محکمی از جنس ذوالفقار زهراست مادر من و من بی‌قرار او آن نام را می‌آورم آری به افتخار آن بانویی که وقت تشرف به رستخیز پیغمبران پیاده می‌آیند و او سوار فریاد می‌زنند که سر خَم کنید، هان! تا از صراط بگذرد آیات سجده‌دار هرجا نگاه می‌کنم آنجا مزار اوست پنهان و آشکار چنان ذات کردگار‌ این‌ها که گفته‌ایم یکی بود از هزار اما هنوز شیعه، مصمم، امیدوار... سید حمیدرضا برقعی t.me/janatmahdi eitaa.com/jannatolmahdi
پیش شوهر زن اگر گریه کند عیبی نیست مرد اگر گریه کند در بر همسر سخت است دوش دیدم، که زینب به حسینم می گفت  که تماشای کتک خوردن مادر سخت است یک زن و آنهمه نامرد خدا صبر دهد چقدر دیدن این صحنه به شوهر سخت است پشت در بودم و ای کاش، میگفت یکی که زن حامله را ضربه این در سخت است t.me/janatmahdi eitaa.com/jannatolmahdi
نامت همیشه زمزمه ی بی امان ماست ما اهل خاک و روضه ی تو آسمان ماست در زیر سقف روضه ات ای صبح بی غروب تنهاترین مجال تنفس، از آن ماست محتاج نور نیست هر آنکس تو را شناخت مهرت چراغ خانه ی هر دو جهان ماست مادر شدی و لحظه به لحظه حواس تو در پیش "اعتقاد دل" و "آب و نان" ماست ذکر شریف فاطمه، ای خیر دستگیر سنگین ترین عبادت روی زبان ماست داغ تو را نه اینکه فقط گریه می کنیم امروز درس فاطمیه، امتحان ماست واجب ترین فریضه ی ما فاطمیه است این اعتقاد قاطبه ی دوستان ماست صورت کبود روضه ی دیوار و کوچه ایم این زخم های سرخ همیشه نشان ماست جان داده ای به راه امامت که همچنان نام علی هنوز  بلند از اذان ماست حسن کردی t.me/janatmahdi eitaa.com/jannatolmahdi
بی ‌تو یا فاطمه با محنت دنیا چه كنم؟ وای، با این ‌همه غم، بی‌كس و تنها چه كنم بی تو دنیاست مرا، هم‌ چو كویری سوزان دور، از سایه‌ات ای شاخۀ طوبی چه كنم؟ آتش فتنه ز خاموشی تو روشن شد در چنین مهلكه، ای بضعۀ طاها چه كنم؟ من به دریای غمت كشتی طوفان ‌زده‌ام پای بندم به تو و، غرق به دریا؛ چه كنم؟ ای كه در سوگ پیمبر بگرفتی دستم حال كز داغ تو افتاده‌ام از پا، چه كنم؟ در دل شب، ز یتیمان تو پنهان گریم گر صدایم شنود زینب كبری، چه كنم؟ گر محمد نِگرَد سینۀ مجروح تو را یا كند روی كبود تو تماشا، چه كنم؟ t.me/janatmahdi eitaa.com/jannatolmahdi
فاطـمیه آمـــد و دلهـــا چو در آتش زدند شعله از کین علی (ع) دُرّ و گهـر آتش زدند داغ بابا بردل زهرا(س) عیان میشد که دید قلب جانسوز از شـــرر بار دگــر آتش زدند خانه وحی خــــدا خیر النســاء دارد به بر ملحدان بر خیمه ی خیر البشــر آتش زدند فاطمیه شد معلق گــــردش گردون سپهـر بانی پیدایش شمس و قمـــــر آتش زدند هر سـخن از انسیـه در پشت در کاری نبود چشمشان را بسته و باگوش کـر آتش زدند چشم زینب درپــی شمشیر بابا چون دوید دست بابا بـسته دید و بر نظــر آتش زدند گل که تاب شعلـه ی آتش ندارد پس چـرا؟ غنچه ی نارسته راخونین جگر در آتش زدند دست حیدر بسته بودازصبرو پیغام نبی(ص) این چنین شد خانه حیـدر اگــر آتش زدند فاخته نالد روز و شب ،ایوای و ایوای از پـدر مادری را در حضـــور دو پســـر آتش زدند حمیدرضا میرزایی t.me/janatmahdi eitaa.com/jannatolmahdi
بعد احمد حرمت دین خدا پامال شد دین جدا، ایمان جدا، قرآن جدا پامال شد بیت وحی آتش گرفت و دست مولا بسته شد آیهء تطهیر زیر دست و پا پامال شد ای تمام انبیا خاک عزا بر سر کنید در حریم وحی، ناموس خدا پامال شد گیرم آنکه جرم زهرا بود یاریّ علی! محسن ششماهه اش دیگر چرا پامال شد!؟ کشت یک ضرب لگد یک سوّم سادات را خون این سادات تا روز جزا پامال شد "میثم" آن روزی که ناموس الهی را زدند کل قرآن در زمین کربلا پامال شد استاد حاج غلامرضا سازگار t.me/janatmahdi eitaa.com/jannatolmahdi
          عالم فدای خاک کف پای فاطمه قربانِ "بعلها و بَنیها"ی فاطمه خورشید و ماه، محو تماشای فاطمه تنها علی ست گوهر همتای فاطمه بی فاطمه، علی لقبش مرتضی نبود زهرا اگر نبود، رسول خدا نبود شب، انعکاس کوچکی از رنگ چادرش درمانده اند آینه ها از تصورش تدبیر، سر نهاده به پای تدبّرش کوثر شده کثیر برای تکاثرش هفت آسمان چو نقطه ای از «هَل أتی» او نازل شده ست سوره انسان برای او چشم فلک به گردش دستاس خانه اش جنّ و ملک، گدای درِ آستانه اش اخلاص، محو بندگی خالصانه اش یک شهر، وامدار دعای شبانه اش قوم یهود، معجزه ها دیده اند از او مردان کور نیز حیا دیده اند از او با نام او صحیفه خلقت گشوده شد زیباترین سرود نجابت سروده شد نوری که در لسان خدایش ستوده شد از قبلِ آفریده شدن آزموده شد هر واژه ی زیارت او، چاره ساز ما تسبیح اوست مهر قبول نماز ما سرِّ نهفته در دل تکبیر، فاطمه شأن نزول آیه ی تطهیر، فاطمه همچون علی شجاع تر از شیر، فاطمه گرچه نبرده دست به شمشیر، فاطمه جنگیده در برابر صد مرد، پشت در هی شعله پشت شعله و هی درد، پشت در این در، حسابش از همه ی خانه ها جداست این در  محل آمد و رفت فرشته هاست با دستهای پاک نبی، خوب آشناست یک میخ آن شریف تر از خانه ی خداست بازار دین فروشی تاریخ، داغ شد آتش به در زبانه زد و میخ داغ شد درها که وا  شوند به دیوار می رسند دیوار اگر نشد به تنِ یار می رسند غم ها به قلب حیدر کرار می رسند یک روز هم به گوش علمدار می رسند عباس، اشک ریختنش فرق می‌کند از کوچه طرز رد شدنش، فرق می کند تا رفت سوی علقمه یک کوچه باز شد بی جنگ و بی مقدمه یک کوچه باز شد در آن خروش و همهمه یک کوچه باز شد گویا برای فاطمه یک کوچه باز شد اینجا ولی به جای لگد، تیر می‌زدند جای غلاف، با خودِ شمشیر می‌زدند میخواست پیش پای برادر بایستد در پیش چشم خسته خواهر بایستد سر راست کرد، حداقل سر بایستد آخر توان نداشت که بهتر بایستد یک عمر ایستاده به زینب سلام کرد دستش به سینه بود و به او احترام کرد می‌خواست آب را برساند ولی نشد شرمنده ی رباب نماند، ولی نشد خود را کشید تا بتواند، ولی نشد خود را به خیمه ها بکشاند ولی نشد تا برد نامِ فاطمه را مادرش رسید قبل از حسین، فاطمه بالا سرش رسید محسن مرادنوری t.me/janatmahdi eitaa.com/jannatolmahdi
آتشی در خانۀ اهل کسا انداختند ریسمان بر گردن شیر خدا انداختند بدتر از آن ریسمان این بود که ، در پشت در یاس هجده سالۀ او را ز پا انداختند با لگد گیرم چنان انداختندش بر زمین پیش چشم دخترش زینب چرا انداختند فرصتِ آنکه سرش را خم کند پیدا نکرد دست ، سمت صورت او بی هوا انداختند دور از چشم علی فضه بیا امداد کن با لگد هم طفل من را هم مرا انداختند از علی شد هتک حرمت وقت مسجد بردنش از سرش عمّامه از دوشش عبا انداختند دیدنِ این چادر خاکی علی را می کشد روی چادر چند تایی ردِّ پا انداختند آتشی را کز درِ این خانه شعله می کشید بعدها در خیمه های کربلا انداختند دیدهء عباس روی نیزه ها پُر آب شد دختری را بی هوا از ناقه تا انداختند جان فدای آن سری که شامیان با سنگها شرط بستند و ز رویِ نیزه ها انداختند گشت آقایی میان خاکها با گریه گفت : ... خاتمت بردند ، انگشتت کجا انداختند مهدی مقیمی t.me/janatmahdi eitaa.com/jannatolmahdi
هوای شهر مدینه چه کفر آلود است خلیل خانه نشین و خلیفه نمرود است سپاه ابرهه آمد به سمت کعبه کنون لهیب آتش جهل سقیفه مشهود است شکست کاسه ی صبر زمان و طاقت ریخت شکست بغض گلو؛ راه گریه مسدود است کجاست بازوی خیبر گشای حیدری ات؟؟! برای خانه نشینی امیر من! زود است چقدر خاطره دارد از آفتاب این در دری که خادم آن جبرئیل مسعود است دری که شعله نشین است و زائرش خورشید دری که حاصل عمرش چکامه ی دود است همیشه تا همه جا می وزد نسیم ظهور و یاس نقطه ی عطف قیام موعود است t.me/janatmahdi eitaa.com/jannatolmahdi
فاطمه بعد از پیمبر دائمأ سردرد داشت دستمالی بر سرش می‌بست دیگر درد داشت غصه اسلام را می‌خورد جای نان شب انحراف دین برایش خیلی آخر درد داشت شهر پیغمبر چرا دخت پیمبر را زدند؟ شهر پیغمبر چرا دخت پیمبر درد داشت؟ خاک عالم بر دهانم در به پهلویش گرفت خاک عالم بر دهانم ضربه در درد داشت بوسه بر دست علی زد تا دلش آرام شد دیدن آن دست بسته صد برابر درد داشت صبح تا شب زخم برمی‌داشت شب تا صبح درد آه سر تا پای زخم و پای تا سر درد داشت یک نفر از بچه‌ها هم سمت آغوشش نرفت بچه‌ها هر وقت می‌دیدند مادر درد داشت t.me/janatmahdi eitaa.com/jannatolmahdi
ما چه می فهمیم اندوه  در و دیوار را ما چه می فهمیم اشکِ  چشم های تار را ما چه می فهمیم وقتی مادری در آتش است پهلویش طاقت ندارد داغیِ مسمار را مانده ام امشب بگویم از غلاف و کوچه ها یا بگویم داستان میخ کج رفتار را پشت در غوغا شده، ای کاش زینب نشنود طعنه های مردکِ بی شرمِ بی مقدار را آتش  آورده ست پشت خانه ی وحی خدا با خودش همراه کرده بی حیا، اشرار را کینه هایی را که در دل داشت در پا جمع کرد.. زد ولی انداخت از پا حیدر کرار را ما چه می فهمیم از این داغ وقتی مجتبی دیده با چشم خود این داغ مصیبت بار را احسان نرگسی t.me/janatmahdi eitaa.com/jannatolmahdi
بانوی پر دردم مداوا می‌شد ای کاش  از بستر بیماری اش پا می‌شد ای کاش  باران رحمت می‌شد از چشم تو جاری  با عطر یاست می‌شود دنیا بهاری  با چشم کم سویت نگاهم کردی بانو  آشفته بودم روبه راهم کردی بانو  تنها تو کردی اعتنا بر هر کلامم  تنها تو می‌گفتی "علیکم" بر سلامم  یک جای سالم پس چرا در پیکرت نیست ؟ جز دشت آلاله میان بسترت نیست؟ سرچشمه ی باغ پر از احساس هستی  تنها پناهم در عوام الناس هستی برخیز و برکش پرده از رازی دوباره اعجاز کن با چادر ، اعجازی دوباره من بی وضو نام تو را هرگز نبردم وقتی هزاران آیه در وصفت شمردم با این قد تا خورده ، آبم کرده ای باز جارو نکش ، خانه خرابم کرده ای باز دستاس را حرکت درآوردی نفهمم هر بار پیراهن عوض کردی نفهمم این درد بازو در قنوتت حرف دارد طرز نگاه در سکوتت حرف دارد برخیز و برپا کن شکوه آیه ها را لبریز از خیر و دعا همسایه ها را بالاتر از ادراک مردم شد مقامت  هرگزنشد در کوچه حرف از احترامت  قربانی دست حسودان غدیری وقتی که رفتی حق خود را پس بگیری بعد از گذر از کوچه هم رنگ غروبی می خواستی اذعان کنی همواره خوبی چون کشتی بشکسته پهلو میگرفتی من محرمت بودم ولی رو میگرفتی باشد نگو اما حسن دق میکند ...اه شب ها میان خواب هق هق میکند ...اه دیوار و درب کوچه‌ها با من سخن گفت  آه از حسن آه از حسن آه از حسن گفت ازضرب دست مردکی ناپاک می‌گفت  از زیور گوشت به روی خاک می‌گفت  عرش خدا را ضربت سیلی تکان داد  جای سرت را روی دیواری نشان داد سخت است در دنیا بدون یار بودن  بی تو کنار سفره ی افطار بودن  اصلاً نمی‌خواهم که با این سر به زیری  حتی برایم لقمه ی نانی بگیری روز گذشته چاره ای تدبیر کردم لولای درب خانه را تعمییر کردم میخی که شد دردسرت را کندم ازجا آسیب زد بال و پرت را ‌کندم از جا خانُم ! بیا جان علی ترک سفر کن از یادگار مُحسنت صرف نظر کن با داغ تو می لرزد ارکان نمازم کز چوب این گهواره تابوتی بسازم حس میکنم دردی که روی دوش داری  وقتی که زینب را تو درآغوش داری برخیز و بر احوال زینب مادری کن فکری به حال لحظه ی بی معجری کن باید بمانی تا رُخ ماهش ببوسی آن دم که چادر سر کند روز عروسی پاک و زلال و صاف تر از رود دجله خوب است دختر را بَرد مادر به حجله دیدم به نقش صورت خود غنچه داری یک پیروهن ، چندین کفن در بقچه داری فکری برای زینبت در کربلا کن سرمایه ای در عصر عاشورا جداکن غم نامه ای دیگر مهیا کن برایش یک معجر و یک روسری تا کن برایش این عهد را از روز اول با تو بستم درقتلگه همراه زینب با تو هستم مجید قاسمی t.me/janatmahdi eitaa.com/jannatolmahdi
پروانه سوخت،روی زمین پیچ وتاب خورد مسمار روی بال و پرش با شتاب خورد او بار شیشه داشت و گفتا امان دهید اما به پهلویَش لَگَدی در جواب خورد سیلی اگر چه پیش نگاه علی نَخورد بر بازویَش غَلاف ولی بی حساب خورد تنها میان شعله دِفاع از علی نَکرد زهرا تَمام عمر غمِ بوتراب خورد نامرد بود ثانی و بعد از شرارتَش با قُنفذ و مُغیره نِشَست و شَراب خورد هر چند در سَقیفه بنایش نَهاده شد از برکه ی غدیر خُم این کینه آب خورد علی اصغر یزدی t.me/janatmahdi eitaa.com/jannatolmahdi
تمام شمع وجود تو آب شد مادر دعای نیمه شبت مستجاب شد مادر گل وجود تو پرپر شد و به خاک افتاد بهشت آرزوی ما خراب شد مادر به یاد نالهء مظلومیت دلم سوزد که چون سلام پدر بی‌جواب شد مادر حمایت از پدرم را گناه دانستند که کشتن تو در امّت ثواب شد مادر میان آن همه دشمن که می‌زدند تو را دلم به غربت بابا کباب شد مادر نشان غصب فدک ماند تا به ماه رخت گرفته نیمه‌ای از آفتاب شد مادر به محفلی که پدر بر تو مخفیانه گرفت سرشک دیدهء زینب گلاب شد مادر به جای شمع که سوزد به قبر پنهانت پدر کنار مزار تو آب شد مادر استاد حاج غلامرضا سازگار t.me/janatmahdi eitaa.com/jannatolmahdi
عزای فاطمیه کل دین است که این غم از ازل با دل قرین است علی با حق و حق در نزد او کیست؟ یقیناً فاطمه حق‌الیقین است ولایت بر علی دارد که زهرا امام رحمت للعالمین است ملائک از دم او زنده هستند مسیح حضرت روح‌الامین است به اذن فاطمه عالم بنا شد مزارش لنگر عرش و زمین است خدا از فاطمه باید بگوید که او پیرایه عرش برین است به وقت ذکر او خوش‌تر ز باده لبالب ساغرم از انگبین است ازل مبهوت دیروزش که زهرا درون خلقت حق اولین است حجج‌های خدا تسلیم اویند خدا را در زمین او جانشین است رکاب عصمت پیغمبران را شکوه عصمت کبری نگین است طوافش حج واجب بر خلایق نخی از چادرش حبل المتین است به زیر چادرش اهل کسایند که این چادر همان حصن الحصین است کشم بر دیده خاکش را چو سرمه که خاک پای او مهر جبین است برای پهلوان و شیر خیبر مریض خانه حیدر حزین است نفاق از چهره دشمن عیان کرد دلیلش قبر مخفی در زمین است t.me/janatmahdi eitaa.com/jannatolmahdi
نه فقط عرش حصیر قدم فاطمه است علت خلق دوعالم علم فاطمه است سر سجاده به‌جایی نرسیده است کسی هرچه دادند به ما از کرم فاطمه است مجتبی خرسندی t.me/janatmahdi eitaa.com/jannatolmahdi eitaa.com/abbasahmadi_zanjani
از ابتدا قیامت او آشکار بود آن بانویی که ممتحن کردگار بود در بندگی خویش خدای بقیه بود سرتا به پاش مظهر پروردگار بود در خانه با کنیز خودش همکلام بود در سجده با خدای خودش همجوار بود مردان جنگی از پس او برنیامدند با اینکه بر جراحت پهلو دچار بود کاری به این نداشت که تنها و بی‌کس است وقت گذر ز کوچه، چه با اقتدار بود زهرا عجیب غیرتی عشق حیدرست پای علی برای بلا بی‌قرار بود از گرگهای شهر، فدک را گرفته بود کرار بود، گرچه خودش خانه دار بود بستند راه کوچه! مگر کم میاورد؟! غافل ازآنکه چادر او ذولفقار بود سیلی زدند جا بزند! گفت یا علی! یک دم عقب نرفت! سراپا وقار بود رویش کبود شد، رویشان را سیاه کرد با قامت شکسته عجب پای کار بود تا حشر، خاک بر سر اهل مدینه کرد آن معجری که روی سرش پرغبار بود اصلا نخورد غصه‌ی آن گوشِ..... اما حسن نشست و پی گوشوار بود واضح تر از همیشه علی را نظاره کرد هرچند چشم‌هاش از آن ضربه تار بود ** ارثیه داد حضرت مادر به دخترش ارثیه ای که درد و غم بی‌شمار بود وقتی سر عزیز خدا رفت روی نی زینب اسیر هلهله‌ی سی هزار بود.. از یک کفن مضایقه کردند کوفیان بر روی بوریا بدنی آشکار بود درراه، زینب از همه بدتر عذاب دید دخت علی به ناقه‌ی عریان سوار بود دستش شکست و دست ستم را ز پشت بست با دست بسته فاتح این کارزار بود سیدپوریا هاشمی t.me/janatmahdi eitaa.com/jannatolmahdi
🏴 در مدح سَیّدةِ نِساءِ العالَمین حضرت_فاطمهٔ_زهرا_سلام_الله_علیها هنگام استغاثه، این ذکرِ اعظم ِماست "یافاطمه(س) دَخیلکْ" عنوانِ پرچم ِ ماست دارالشفاست زهرا(س)؛ عین دواست زهرا(س) واضح ترین دلیلِ تأثیرِ مرهمِ ماست در سینه چند وقتی ست دیگر نفس ندارد انبوهِ دردهایش؛ اندوهِ هر دم ِماست افتاده بینِ بستر، حالِ خوشی نداریم هستیم بچه-شیعه! مادر؛ غمش غم ِ ماست از ضربه هایِ بر "در" آخر به بستر افتاد دیدیم داغِ سنگین! ایّام ِماتم ِماست در صحنهٔ قیامت زهرا(س) بگوید ایکاش: این گریه-کُن به نام ِما خورده! آدم ِ ماست ماییم و گریهٔ شوق از آن همه کرامت محشر دچارِ حیرت از اشکِ نم نم ِ ماست والله فاطمیه هم خط قرمز ماست هم تا قیام مهدی(عج)؛ خطّ مقدّم ماست ما فکر آب و نانیم در فاطمیه هر سال مادر ولی به فکرِ رزقِ محرّم ِماست تنها نَه در محرّم! بلکه تمام ِایّام... داغِ حسینِ(ع)عطشان داغِ دمادم ماست! -عاطفی t.me/janatmahdi eitaa.com/jannatolmahdi
یا فاطمة الزهرا سلام الله علیها با غم داغ نبی حیدر ز پا افتاده بود دین به دست ظالم نامردها افتاده بود زحمت حفـظ و حراست از حریم کبریا روی دوش بضعهٔ بَدرُالدُّجا افتاده بود از لهیب آتش کین بر در بیت الحرم سوز تب بر قامت دٰارُالشِّفا افتاده بود ابر ظلمت ماه حق را در خسوف خون گرفت معنی شمس و ضحی بر خاکها افتاده بود رفته رفته عرش حق می‌شد بدون قائمه لرزه بر زانوی ارکان هُدی افتاده بود باغبانی در سکوت از ظلم گلچینان نشست شاخهٔ یاسش به زیر دست و پا افتاده بود جای میخ و سیلی و شلّاق قوم بی‌حیا روی جسم حضرت خَیرالنِّساء افتاده بود با غروبی تلخ طی شد روزهای مرتضی عاشق از معشوقه‌اش دیگر جدا افتاده بود آنکه هر شب نغمهٔ عَجِّل وَفاتی می‌سرود حال بین بسترش حاجت روا افتاده بود با سرشک پر ز خون چشم‌های زینبش زخم‌ها بر قلب شاه کربلا افتاده بود از نخست زندگی از چشم «ساده» خون چکید با غمی که بر دلش زین ماجرا افتاده بود –تاجیک t.me/janatmahdi eitaa.com/jannatolmahdi