اگر خوانی درونم بنده این خاندان باشم
وگر رانی برونم چون سگان بر آستان باشم
ندانم بنده روی تو باشم یا سگ کویت؟
بهر نوعی که میخواهی بگو تا آنچنان باشم
چه سگ باشم؟ که آیم استخوانی خواهم از کویت
ولی خواهم که از بهر سگانت استخوان باشم
چو از شوق تو یک شب خواب در چشمم نمیآید
اجازت ده که شبها گرد کویت پاسبان باشم
غم هجر تو دارم یک زمان از وصل شادم کن
چه باشد غم برآید من زمانی شادمان باشم؟
قبای حسن پوشیدی سمند ناز زین کردی
بنه پا در رکاب ای عمر تا من در عنان باشم
مرا گفتی: هلالی در جهان رسوا شدی آخر
من آن بهتر که در عشق تو رسوای جهان باشم
#بدرالدین_هلالی
t.me/janatmahdi
eitaa.com/jannatolmahdi
پیش الطاف خداوند سحر باید رفت
با دل سوخته و دیده تر باید رفت
شمع با گریه سر تربت پروانه نشست
محضر سوخته با خون جگر باید رفت
خبر آمد جگرت سوخته راه افتادیم
خواجه گفتهست به دنبال خبر باید رفت
به سگ کهف نگفتند بمان امّا ماند
گرچه تحویل نگیرند مگر باید رفت؟
سر به سنگ تو نگیرد به لحد میگیرد
هر کجا که قدم توست به سر باید رفت
خانه قبر به هر حال مرا میخواند
بار بندید از این خانه دگر باید رفت
پدرم رفت و پیاش رفتم و دیدم نجفم
خوب گفتند که دنبال پدر باید رفت
خون قربانی ما ریخته زینجا رد شو
خون پامال تو هستیم و هدر باید رفت
پسرم از جگر سوختهام یاد گرفت
مثل پروانه در آغوش خطر باید رفت
بهترین رزق سر سفره مادر گریه است
در دل بحر پی درّ و گوهر باید رفت
#علی_اکبر_لطیفیان
t.me/janatmahdi
eitaa.com/jannatolmahdi
#امام_زمان
#حضرت_زهرا_سلاماللهعلیها
نه فقط عرش حصیر قدم فاطمه است
علت خلق دوعالم علم فاطمه است
سر سجاده بهجایی نرسیده است کسی
هرچه دادند به ما از کرم فاطمه است
ذکر یافاطمه نقش است به سربند علی
یاعلی ذکر دموبازدم فاطمه است
به دفاع از ولی و شان ولایت برخاست
خطبهی فاطمه تیغ دودم فاطمه است
روی این نام همه اهلکرم حساسند
استجابت به خدا در قسم فاطمه است
دیگر از آتش دوزخ چه هراسی داریم؟
تا اماننامهی ما با قلم فاطمه است
ظاهرا خلوتوخاکیست، ولی در باطن
دل هرشیعه ضریح حرم فاطمه است
پسر فاطمه یکروز میآید از راه
ای خوش آن روز که پایان غم فاطمه است
#مجتبی_خرسندی
t.me/janatmahdi
eitaa.com/jannatolmahdi
#فاطمیه
فاطمیه آمد و دارم هوای فاطمه
در دلم دارم نوای غم ، برای فاطمه
داغ ما در سینه ی آشفته تازه می شود
می رسد از پشت در ، گویا صدای فاطمه
ناله ای می خیزد از در، از زمین و از زمان
پشت در گویا شکسته بغض های فاطمه
آه از درد غریبی و فغان از بیکسی
کیست باشد دردمند و همنوای فاطمه
بس که در این مدت کوتاه ، حقش غصب شد
می رسد تا عرش اندوه و نوای فاطمه
بعد پیغمبر چنان فوج بلا شد حمله ور
همچو اشک دیده اش خون شد غذای فاطمه
با همه قول رسول و بیعت وقت غدیر
از چه رو خانه نشین شد مقتدای فاطمه
بر وفات خود دعا میکرد نالان روز و شب
تا اجابت شد ز حق آخر دعای فاطمه
ایخدا کی میرسد صاحب زمان منتقم
تا خودش خواند حدیثی در رثای فاطمه
ای خدا شایسته ام گردان مرا در زندگی
تا کنم این جان ناقابل فدای فاطمه
پیش عترت قطره اشکی امتیاز عاشقیست
چون بود صاحب زمان ، صاحب عزای فاطمه
می شوم مدهوش از خاک در این دودمان
تا به این دولت مرا بخشد خدای فاطمه
#محمد_هوشمند
t.me/janatmahdi
eitaa.com/jannatolmahdi
عزای فاطمیه کل دین است
که این غم از ازل با دل قرین است
علی با حق و حق در نزد او کیست؟
یقیناً فاطمه حقالیقین است
ولایت بر علی دارد که زهرا
امام رحمت للعالمین است
ملائک از دم او زنده هستند
مسیح حضرت روحالامین است
به اذن فاطمه عالم بنا شد
مزارش لنگر عرش و زمین است
خدا از فاطمه باید بگوید
که او پیرایه عرش برین است
به وقت ذکر او خوشتر ز باده
لبالب ساغرم از انگبین است
ازل مبهوت دیروزش که زهرا
درون خلقت حق اولین است
حججهای خدا تسلیم اویند
خدا را در زمین او جانشین است
رکاب عصمت پیغمبران را
شکوه عصمت کبری نگین است
طوافش حج واجب بر خلایق
نخی از چادرش حبل المتین است
به زیر چادرش اهل کسایند
که این چادر همان حصن الحصین است
کشم بر دیده خاکش را چو سرمه
که خاک پای او مهر جبین است
برای پهلوان و شیر خیبر
مریض خانه حیدر حزین است
نفاق از چهره دشمن عیان کرد
دلیلش قبر مخفی در زمین است
#سجاد_احمدیان
t.me/janatmahdi
eitaa.com/jannatolmahdi
#حضرت_زهرا
عاشق شدهست دانه به دانه هزار بار
دلخون و سینهچاک و برافروخته «انار»
فریاد بیصداست ترکهای پیکرش
از بسکه خورده خونِ دل از دست روزگار
پاشیده رنگ سرخ به پیراهنِ خزان
بسته حنا به پینۀ دستان شاخسار
در سرزمین گرم، انار آتشین شود
یاقوت را میآورد آتشفشان به بار
با دست خود به حوصله پنهان نموده است
یک دانه از بهشت در او آفریدگار
آن میوهای که ساخته تسبیحی از خودش
شُکر است بر زبانش، فی اللیل و النهار
آن میوهای که فاطمه آن را طلب نمود
چون باب میل اوست شد این میوه تاجدار
آن بانویی که نام خودش شعر مطلق است
در وصفش استعاره نیاید به هیچ کار
نامی که داده است به زن قیمتی دگر
نامی که داده است به مردان هم اعتبار
آن نام را میآورم، اما نه بیوضو
دل را به آب میزنم، اما نه بیگدار
جبر آن زمان که پشت در خانهاش نشست
برخاست آن قیامت عظمی به اختیار
رفت آنچنان که از نفس افتاد جبرئیل
گویی محمد است به معراج رهسپار
شد عرصهگاه تنگ، ولی ماند پشت در
چون ماندن علی به اُحد ماند، استوار
برگشت زخم خورده، ولی فاتح نبرد
چون بازگشت حمزه از آشوب کارزار
در خون خضاب شد تن یاران بعد از او
آنها که نام «فاطمه» را میزنند جار
من از کدام یک بنویسم که بودهاند
حَجّاجها به ورطۀ تاریخ بیشمار
آنها که با غرور نوشتند ساختیم
دریاچههای احمری از خونِ این تبار
از کربلا به واقعه فَخ رسیدهایم
از عمق ناگوارترینها به ناگوار
محمود غزنوی به عداوت مگر نساخت
از استخوان فاطمیان چوبههای دار
بوسهل زوزنی به شرارت هنوز هم
محکوم میکند حسنک را به سنگسار
در لُمعَةُ الدَّمِشقِیَه جاریست همچنان
خون شهید اول و ثانی چون آبشار
اما هنوز هم به تأسی ز فاطمه
نام علیست روی لبِ شیعه آشکار
بیت از هلالی جُغتایی نشسته است
از آن شهید شیعه به ذهنم به یادگار:
«جان خواهم از خدا نه یکی، بلکه صدهزار
تا صدهزار بار بمیرم برای یار»
فرق است، فرق فاحشی از حرف تا عمل
راه است، راه بیحدی از شعر تا شعار
اینک مدافعان حرم شعلهپرورند
تا در بیاورند از آن دودمان دمار
با تیغ آبدیدهای از نوع اعتقاد
با اعتقاد محکمی از جنس ذوالفقار
زهراست مادر من و من بیقرار او
آن نام را میآورم آری به افتخار
آن بانویی که وقت تشرف به رستخیز
پیغمبران پیاده میآیند و او سوار
فریاد میزنند که سر خَم کنید، هان!
تا از صراط بگذرد آیات سجدهدار
هرجا نگاه میکنم آنجا مزار اوست
پنهان و آشکار چنان ذات کردگار
اینها که گفتهایم یکی بود از هزار
اما هنوز شیعه، مصمم، امیدوار...
سید حمیدرضا برقعی
t.me/janatmahdi
eitaa.com/jannatolmahdi
#حضرت_زهرا
پیش شوهر زن اگر گریه کند عیبی نیست
مرد اگر گریه کند در بر همسر سخت است
دوش دیدم، که زینب به حسینم می گفت
که تماشای کتک خوردن مادر سخت است
یک زن و آنهمه نامرد خدا صبر دهد
چقدر دیدن این صحنه به شوهر سخت است
پشت در بودم و ای کاش، میگفت یکی
که زن حامله را ضربه این در سخت است
t.me/janatmahdi
eitaa.com/jannatolmahdi
#حضرت_زهرا
نامت همیشه زمزمه ی بی امان ماست
ما اهل خاک و روضه ی تو آسمان ماست
در زیر سقف روضه ات ای صبح بی غروب
تنهاترین مجال تنفس، از آن ماست
محتاج نور نیست هر آنکس تو را شناخت
مهرت چراغ خانه ی هر دو جهان ماست
مادر شدی و لحظه به لحظه حواس تو
در پیش "اعتقاد دل" و "آب و نان" ماست
ذکر شریف فاطمه، ای خیر دستگیر
سنگین ترین عبادت روی زبان ماست
داغ تو را نه اینکه فقط گریه می کنیم
امروز درس فاطمیه، امتحان ماست
واجب ترین فریضه ی ما فاطمیه است
این اعتقاد قاطبه ی دوستان ماست
صورت کبود روضه ی دیوار و کوچه ایم
این زخم های سرخ همیشه نشان ماست
جان داده ای به راه امامت که همچنان
نام علی هنوز بلند از اذان ماست
حسن کردی
t.me/janatmahdi
eitaa.com/jannatolmahdi
#حضرت_زهرا
بی تو یا فاطمه با محنت دنیا چه كنم؟
وای، با این همه غم، بیكس و تنها چه كنم
بی تو دنیاست مرا، هم چو كویری سوزان
دور، از سایهات ای شاخۀ طوبی چه كنم؟
آتش فتنه ز خاموشی تو روشن شد
در چنین مهلكه، ای بضعۀ طاها چه كنم؟
من به دریای غمت كشتی طوفان زدهام
پای بندم به تو و، غرق به دریا؛ چه كنم؟
ای كه در سوگ پیمبر بگرفتی دستم
حال كز داغ تو افتادهام از پا، چه كنم؟
در دل شب، ز یتیمان تو پنهان گریم
گر صدایم شنود زینب كبری، چه كنم؟
گر محمد نِگرَد سینۀ مجروح تو را
یا كند روی كبود تو تماشا، چه كنم؟
t.me/janatmahdi
eitaa.com/jannatolmahdi
#حضرت_زهرا
فاطـمیه آمـــد و دلهـــا چو در آتش زدند
شعله از کین علی (ع) دُرّ و گهـر آتش زدند
داغ بابا بردل زهرا(س) عیان میشد که دید
قلب جانسوز از شـــرر بار دگــر آتش زدند
خانه وحی خــــدا خیر النســاء دارد به بر
ملحدان بر خیمه ی خیر البشــر آتش زدند
فاطمیه شد معلق گــــردش گردون سپهـر
بانی پیدایش شمس و قمـــــر آتش زدند
هر سـخن از انسیـه در پشت در کاری نبود
چشمشان را بسته و باگوش کـر آتش زدند
چشم زینب درپــی شمشیر بابا چون دوید
دست بابا بـسته دید و بر نظــر آتش زدند
گل که تاب شعلـه ی آتش ندارد پس چـرا؟
غنچه ی نارسته راخونین جگر در آتش زدند
دست حیدر بسته بودازصبرو پیغام نبی(ص)
این چنین شد خانه حیـدر اگــر آتش زدند
فاخته نالد روز و شب ،ایوای و ایوای از پـدر
مادری را در حضـــور دو پســـر آتش زدند
حمیدرضا میرزایی
t.me/janatmahdi
eitaa.com/jannatolmahdi
#حضرت_زهرا
بعد احمد حرمت دین خدا پامال شد
دین جدا، ایمان جدا، قرآن جدا پامال شد
بیت وحی آتش گرفت و دست مولا بسته شد
آیهء تطهیر زیر دست و پا پامال شد
ای تمام انبیا خاک عزا بر سر کنید
در حریم وحی، ناموس خدا پامال شد
گیرم آنکه جرم زهرا بود یاریّ علی!
محسن ششماهه اش دیگر چرا پامال شد!؟
کشت یک ضرب لگد یک سوّم سادات را
خون این سادات تا روز جزا پامال شد
"میثم" آن روزی که ناموس الهی را زدند
کل قرآن در زمین کربلا پامال شد
استاد حاج غلامرضا سازگار
t.me/janatmahdi
eitaa.com/jannatolmahdi
#حضرت_زهرا
عالم فدای خاک کف پای فاطمه
قربانِ "بعلها و بَنیها"ی فاطمه
خورشید و ماه، محو تماشای فاطمه
تنها علی ست گوهر همتای فاطمه
بی فاطمه، علی لقبش مرتضی نبود
زهرا اگر نبود، رسول خدا نبود
شب، انعکاس کوچکی از رنگ چادرش
درمانده اند آینه ها از تصورش
تدبیر، سر نهاده به پای تدبّرش
کوثر شده کثیر برای تکاثرش
هفت آسمان چو نقطه ای از «هَل أتی» او
نازل شده ست سوره انسان برای او
چشم فلک به گردش دستاس خانه اش
جنّ و ملک، گدای درِ آستانه اش
اخلاص، محو بندگی خالصانه اش
یک شهر، وامدار دعای شبانه اش
قوم یهود، معجزه ها دیده اند از او
مردان کور نیز حیا دیده اند از او
با نام او صحیفه خلقت گشوده شد
زیباترین سرود نجابت سروده شد
نوری که در لسان خدایش ستوده شد
از قبلِ آفریده شدن آزموده شد
هر واژه ی زیارت او، چاره ساز ما
تسبیح اوست مهر قبول نماز ما
سرِّ نهفته در دل تکبیر، فاطمه
شأن نزول آیه ی تطهیر، فاطمه
همچون علی شجاع تر از شیر، فاطمه
گرچه نبرده دست به شمشیر، فاطمه
جنگیده در برابر صد مرد، پشت در
هی شعله پشت شعله و هی درد، پشت در
این در، حسابش از همه ی خانه ها جداست
این در محل آمد و رفت فرشته هاست
با دستهای پاک نبی، خوب آشناست
یک میخ آن شریف تر از خانه ی خداست
بازار دین فروشی تاریخ، داغ شد
آتش به در زبانه زد و میخ داغ شد
درها که وا شوند به دیوار می رسند
دیوار اگر نشد به تنِ یار می رسند
غم ها به قلب حیدر کرار می رسند
یک روز هم به گوش علمدار می رسند
عباس، اشک ریختنش فرق میکند
از کوچه طرز رد شدنش، فرق می کند
تا رفت سوی علقمه یک کوچه باز شد
بی جنگ و بی مقدمه یک کوچه باز شد
در آن خروش و همهمه یک کوچه باز شد
گویا برای فاطمه یک کوچه باز شد
اینجا ولی به جای لگد، تیر میزدند
جای غلاف، با خودِ شمشیر میزدند
میخواست پیش پای برادر بایستد
در پیش چشم خسته خواهر بایستد
سر راست کرد، حداقل سر بایستد
آخر توان نداشت که بهتر بایستد
یک عمر ایستاده به زینب سلام کرد
دستش به سینه بود و به او احترام کرد
میخواست آب را برساند ولی نشد
شرمنده ی رباب نماند، ولی نشد
خود را کشید تا بتواند، ولی نشد
خود را به خیمه ها بکشاند ولی نشد
تا برد نامِ فاطمه را مادرش رسید
قبل از حسین، فاطمه بالا سرش رسید
محسن مرادنوری
t.me/janatmahdi
eitaa.com/jannatolmahdi
#حضرت_زهرا
آتشی در خانۀ اهل کسا انداختند
ریسمان بر گردن شیر خدا انداختند
بدتر از آن ریسمان این بود که ، در پشت در
یاس هجده سالۀ او را ز پا انداختند
با لگد گیرم چنان انداختندش بر زمین
پیش چشم دخترش زینب چرا انداختند
فرصتِ آنکه سرش را خم کند پیدا نکرد
دست ، سمت صورت او بی هوا انداختند
دور از چشم علی فضه بیا امداد کن
با لگد هم طفل من را هم مرا انداختند
از علی شد هتک حرمت وقت مسجد بردنش
از سرش عمّامه از دوشش عبا انداختند
دیدنِ این چادر خاکی علی را می کشد
روی چادر چند تایی ردِّ پا انداختند
آتشی را کز درِ این خانه شعله می کشید
بعدها در خیمه های کربلا انداختند
دیدهء عباس روی نیزه ها پُر آب شد
دختری را بی هوا از ناقه تا انداختند
جان فدای آن سری که شامیان با سنگها
شرط بستند و ز رویِ نیزه ها انداختند
گشت آقایی میان خاکها با گریه گفت : ...
خاتمت بردند ، انگشتت کجا انداختند
مهدی مقیمی
t.me/janatmahdi
eitaa.com/jannatolmahdi
هوای شهر مدینه چه کفر آلود است
خلیل خانه نشین و خلیفه نمرود است
سپاه ابرهه آمد به سمت کعبه کنون
لهیب آتش جهل سقیفه مشهود است
شکست کاسه ی صبر زمان و طاقت ریخت
شکست بغض گلو؛ راه گریه مسدود است
کجاست بازوی خیبر گشای حیدری ات؟؟!
برای خانه نشینی امیر من! زود است
چقدر خاطره دارد از آفتاب این در
دری که خادم آن جبرئیل مسعود است
دری که شعله نشین است و زائرش خورشید
دری که حاصل عمرش چکامه ی دود است
همیشه تا همه جا می وزد نسیم ظهور
و یاس نقطه ی عطف قیام موعود است
#اکرم_نورانی
t.me/janatmahdi
eitaa.com/jannatolmahdi
فاطمه بعد از پیمبر دائمأ سردرد داشت
دستمالی بر سرش میبست دیگر درد داشت
غصه اسلام را میخورد جای نان شب
انحراف دین برایش خیلی آخر درد داشت
شهر پیغمبر چرا دخت پیمبر را زدند؟
شهر پیغمبر چرا دخت پیمبر درد داشت؟
خاک عالم بر دهانم در به پهلویش گرفت
خاک عالم بر دهانم ضربه در درد داشت
بوسه بر دست علی زد تا دلش آرام شد
دیدن آن دست بسته صد برابر درد داشت
صبح تا شب زخم برمیداشت شب تا صبح درد
آه سر تا پای زخم و پای تا سر درد داشت
یک نفر از بچهها هم سمت آغوشش نرفت
بچهها هر وقت میدیدند مادر درد داشت
#علیاکبر_لطیفیان
t.me/janatmahdi
eitaa.com/jannatolmahdi
#حضرت_زهرا
ما چه می فهمیم اندوه در و دیوار را
ما چه می فهمیم اشکِ چشم های تار را
ما چه می فهمیم وقتی مادری در آتش است
پهلویش طاقت ندارد داغیِ مسمار را
مانده ام امشب بگویم از غلاف و کوچه ها
یا بگویم داستان میخ کج رفتار را
پشت در غوغا شده، ای کاش زینب نشنود
طعنه های مردکِ بی شرمِ بی مقدار را
آتش آورده ست پشت خانه ی وحی خدا
با خودش همراه کرده بی حیا، اشرار را
کینه هایی را که در دل داشت در پا جمع کرد..
زد ولی انداخت از پا حیدر کرار را
ما چه می فهمیم از این داغ وقتی مجتبی
دیده با چشم خود این داغ مصیبت بار را
احسان نرگسی
t.me/janatmahdi
eitaa.com/jannatolmahdi
بانوی پر دردم مداوا میشد ای کاش
از بستر بیماری اش پا میشد ای کاش
باران رحمت میشد از چشم تو جاری
با عطر یاست میشود دنیا بهاری
با چشم کم سویت نگاهم کردی بانو
آشفته بودم روبه راهم کردی بانو
تنها تو کردی اعتنا بر هر کلامم
تنها تو میگفتی "علیکم" بر سلامم
یک جای سالم پس چرا در پیکرت نیست ؟
جز دشت آلاله میان بسترت نیست؟
سرچشمه ی باغ پر از احساس هستی
تنها پناهم در عوام الناس هستی
برخیز و برکش پرده از رازی دوباره
اعجاز کن با چادر ، اعجازی دوباره
من بی وضو نام تو را هرگز نبردم
وقتی هزاران آیه در وصفت شمردم
با این قد تا خورده ، آبم کرده ای باز
جارو نکش ، خانه خرابم کرده ای باز
دستاس را حرکت درآوردی نفهمم
هر بار پیراهن عوض کردی نفهمم
این درد بازو در قنوتت حرف دارد
طرز نگاه در سکوتت حرف دارد
برخیز و برپا کن شکوه آیه ها را
لبریز از خیر و دعا همسایه ها را
بالاتر از ادراک مردم شد مقامت
هرگزنشد در کوچه حرف از احترامت
قربانی دست حسودان غدیری
وقتی که رفتی حق خود را پس بگیری
بعد از گذر از کوچه هم رنگ غروبی
می خواستی اذعان کنی همواره خوبی
چون کشتی بشکسته پهلو میگرفتی
من محرمت بودم ولی رو میگرفتی
باشد نگو اما حسن دق میکند ...اه
شب ها میان خواب هق هق میکند ...اه
دیوار و درب کوچهها با من سخن گفت
آه از حسن آه از حسن آه از حسن گفت
ازضرب دست مردکی ناپاک میگفت
از زیور گوشت به روی خاک میگفت
عرش خدا را ضربت سیلی تکان داد
جای سرت را روی دیواری نشان داد
سخت است در دنیا بدون یار بودن
بی تو کنار سفره ی افطار بودن
اصلاً نمیخواهم که با این سر به زیری
حتی برایم لقمه ی نانی بگیری
روز گذشته چاره ای تدبیر کردم
لولای درب خانه را تعمییر کردم
میخی که شد دردسرت را کندم ازجا
آسیب زد بال و پرت را کندم از جا
خانُم ! بیا جان علی ترک سفر کن
از یادگار مُحسنت صرف نظر کن
با داغ تو می لرزد ارکان نمازم
کز چوب این گهواره تابوتی بسازم
حس میکنم دردی که روی دوش داری
وقتی که زینب را تو درآغوش داری
برخیز و بر احوال زینب مادری کن
فکری به حال لحظه ی بی معجری کن
باید بمانی تا رُخ ماهش ببوسی
آن دم که چادر سر کند روز عروسی
پاک و زلال و صاف تر از رود دجله
خوب است دختر را بَرد مادر به حجله
دیدم به نقش صورت خود غنچه داری
یک پیروهن ، چندین کفن در بقچه داری
فکری برای زینبت در کربلا کن
سرمایه ای در عصر عاشورا جداکن
غم نامه ای دیگر مهیا کن برایش
یک معجر و یک روسری تا کن برایش
این عهد را از روز اول با تو بستم
درقتلگه همراه زینب با تو هستم
مجید قاسمی
t.me/janatmahdi
eitaa.com/jannatolmahdi
#حضرت_زهرا
پروانه سوخت،روی زمین پیچ وتاب خورد
مسمار روی بال و پرش با شتاب خورد
او بار شیشه داشت و گفتا امان دهید
اما به پهلویَش لَگَدی در جواب خورد
سیلی اگر چه پیش نگاه علی نَخورد
بر بازویَش غَلاف ولی بی حساب خورد
تنها میان شعله دِفاع از علی نَکرد
زهرا تَمام عمر غمِ بوتراب خورد
نامرد بود ثانی و بعد از شرارتَش
با قُنفذ و مُغیره نِشَست و شَراب خورد
هر چند در سَقیفه بنایش نَهاده شد
از برکه ی غدیر خُم این کینه آب خورد
علی اصغر یزدی
t.me/janatmahdi
eitaa.com/jannatolmahdi
#حضرت_زهرا
تمام شمع وجود تو آب شد مادر
دعای نیمه شبت مستجاب شد مادر
گل وجود تو پرپر شد و به خاک افتاد
بهشت آرزوی ما خراب شد مادر
به یاد نالهء مظلومیت دلم سوزد
که چون سلام پدر بیجواب شد مادر
حمایت از پدرم را گناه دانستند
که کشتن تو در امّت ثواب شد مادر
میان آن همه دشمن که میزدند تو را
دلم به غربت بابا کباب شد مادر
نشان غصب فدک ماند تا به ماه رخت
گرفته نیمهای از آفتاب شد مادر
به محفلی که پدر بر تو مخفیانه گرفت
سرشک دیدهء زینب گلاب شد مادر
به جای شمع که سوزد به قبر پنهانت
پدر کنار مزار تو آب شد مادر
استاد حاج غلامرضا سازگار
t.me/janatmahdi
eitaa.com/jannatolmahdi
عزای فاطمیه کل دین است
که این غم از ازل با دل قرین است
علی با حق و حق در نزد او کیست؟
یقیناً فاطمه حقالیقین است
ولایت بر علی دارد که زهرا
امام رحمت للعالمین است
ملائک از دم او زنده هستند
مسیح حضرت روحالامین است
به اذن فاطمه عالم بنا شد
مزارش لنگر عرش و زمین است
خدا از فاطمه باید بگوید
که او پیرایه عرش برین است
به وقت ذکر او خوشتر ز باده
لبالب ساغرم از انگبین است
ازل مبهوت دیروزش که زهرا
درون خلقت حق اولین است
حججهای خدا تسلیم اویند
خدا را در زمین او جانشین است
رکاب عصمت پیغمبران را
شکوه عصمت کبری نگین است
طوافش حج واجب بر خلایق
نخی از چادرش حبل المتین است
به زیر چادرش اهل کسایند
که این چادر همان حصن الحصین است
کشم بر دیده خاکش را چو سرمه
که خاک پای او مهر جبین است
برای پهلوان و شیر خیبر
مریض خانه حیدر حزین است
نفاق از چهره دشمن عیان کرد
دلیلش قبر مخفی در زمین است
#سجاد_احمدیان
t.me/janatmahdi
eitaa.com/jannatolmahdi
نه فقط عرش حصیر قدم فاطمه است
علت خلق دوعالم علم فاطمه است
سر سجاده بهجایی نرسیده است کسی
هرچه دادند به ما از کرم فاطمه است
مجتبی خرسندی
#حضرت_زهرا
#فاطمیه
t.me/janatmahdi
eitaa.com/jannatolmahdi
eitaa.com/abbasahmadi_zanjani
#حضرت_زهرا
از ابتدا قیامت او آشکار بود
آن بانویی که ممتحن کردگار بود
در بندگی خویش خدای بقیه بود
سرتا به پاش مظهر پروردگار بود
در خانه با کنیز خودش همکلام بود
در سجده با خدای خودش همجوار بود
مردان جنگی از پس او برنیامدند
با اینکه بر جراحت پهلو دچار بود
کاری به این نداشت که تنها و بیکس است
وقت گذر ز کوچه، چه با اقتدار بود
زهرا عجیب غیرتی عشق حیدرست
پای علی برای بلا بیقرار بود
از گرگهای شهر، فدک را گرفته بود
کرار بود، گرچه خودش خانه دار بود
بستند راه کوچه! مگر کم میاورد؟!
غافل ازآنکه چادر او ذولفقار بود
سیلی زدند جا بزند! گفت یا علی!
یک دم عقب نرفت! سراپا وقار بود
رویش کبود شد، رویشان را سیاه کرد
با قامت شکسته عجب پای کار بود
تا حشر، خاک بر سر اهل مدینه کرد
آن معجری که روی سرش پرغبار بود
اصلا نخورد غصهی آن گوشِ.....
اما حسن نشست و پی گوشوار بود
واضح تر از همیشه علی را نظاره کرد
هرچند چشمهاش از آن ضربه تار بود
**
ارثیه داد حضرت مادر به دخترش
ارثیه ای که درد و غم بیشمار بود
وقتی سر عزیز خدا رفت روی نی
زینب اسیر هلهلهی سی هزار بود..
از یک کفن مضایقه کردند کوفیان
بر روی بوریا بدنی آشکار بود
درراه، زینب از همه بدتر عذاب دید
دخت علی به ناقهی عریان سوار بود
دستش شکست و دست ستم را ز پشت بست
با دست بسته فاتح این کارزار بود
سیدپوریا هاشمی
t.me/janatmahdi
eitaa.com/jannatolmahdi
🏴 در مدح سَیّدةِ نِساءِ العالَمین
حضرت_فاطمهٔ_زهرا_سلام_الله_علیها
هنگام استغاثه، این ذکرِ اعظم ِماست
"یافاطمه(س) دَخیلکْ" عنوانِ پرچم ِ ماست
دارالشفاست زهرا(س)؛ عین دواست زهرا(س)
واضح ترین دلیلِ تأثیرِ مرهمِ ماست
در سینه چند وقتی ست دیگر نفس ندارد
انبوهِ دردهایش؛ اندوهِ هر دم ِماست
افتاده بینِ بستر، حالِ خوشی نداریم
هستیم بچه-شیعه! مادر؛ غمش غم ِ ماست
از ضربه هایِ بر "در" آخر به بستر افتاد
دیدیم داغِ سنگین! ایّام ِماتم ِماست
در صحنهٔ قیامت زهرا(س) بگوید ایکاش:
این گریه-کُن به نام ِما خورده! آدم ِ ماست
ماییم و گریهٔ شوق از آن همه کرامت
محشر دچارِ حیرت از اشکِ نم نم ِ ماست
والله فاطمیه هم خط قرمز ماست
هم تا قیام مهدی(عج)؛ خطّ مقدّم ماست
ما فکر آب و نانیم در فاطمیه هر سال
مادر ولی به فکرِ رزقِ محرّم ِماست
تنها نَه در محرّم! بلکه تمام ِایّام...
داغِ حسینِ(ع)عطشان داغِ دمادم ماست!
#مرضیه-عاطفی
t.me/janatmahdi
eitaa.com/jannatolmahdi
یا فاطمة الزهرا سلام الله علیها
با غم داغ نبی حیدر ز پا افتاده بود
دین به دست ظالم نامردها افتاده بود
زحمت حفـظ و حراست از حریم کبریا
روی دوش بضعهٔ بَدرُالدُّجا افتاده بود
از لهیب آتش کین بر در بیت الحرم
سوز تب بر قامت دٰارُالشِّفا افتاده بود
ابر ظلمت ماه حق را در خسوف خون گرفت
معنی شمس و ضحی بر خاکها افتاده بود
رفته رفته عرش حق میشد بدون قائمه
لرزه بر زانوی ارکان هُدی افتاده بود
باغبانی در سکوت از ظلم گلچینان نشست
شاخهٔ یاسش به زیر دست و پا افتاده بود
جای میخ و سیلی و شلّاق قوم بیحیا
روی جسم حضرت خَیرالنِّساء افتاده بود
با غروبی تلخ طی شد روزهای مرتضی
عاشق از معشوقهاش دیگر جدا افتاده بود
آنکه هر شب نغمهٔ عَجِّل وَفاتی میسرود
حال بین بسترش حاجت روا افتاده بود
با سرشک پر ز خون چشمهای زینبش
زخمها بر قلب شاه کربلا افتاده بود
از نخست زندگی از چشم «ساده» خون چکید
با غمی که بر دلش زین ماجرا افتاده بود
#مجتبی –تاجیک
t.me/janatmahdi
eitaa.com/jannatolmahdi