#شعر_انتظار
بیتو اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بیخورشیدند
از همان لحظه که از چشم یقین افتادند
چشمهای نگران آینۀ تردیدند
نشد از سایۀ خود هم بگریزند دمی
هر چه بیهوده به گرد خودشان چرخیدند
چون به جز سایه ندیدند کسی در پی خود
همه از دیدن تنهایی خود ترسیدند
غرق دریای تو بودند ولی ماهیوار
باز هم نام و نشان تو ز هم پرسیدند
در پی دوست همه جای جهان را گشتند
کس ندیدند در آیینه به خود خندیدند
سیر تقویم جلالی به جمال تو خوش است
فصلها را همه با فاصلهات سنجیدند
تو بیایی، همۀ ثانیهها، ساعتها
از همین روز، همین لحظه، همین دم، عیدند
#قیصر_امین_پور
t.me/janatmahdi
eitaa.com/jannatolmahdi
#امام_عصر علیهالسلام
#بهار_انتظار
ای چشمهایت جاری از آیات فروردین
سرشارتر از شاخههای روشنِ «والتّین»
لبخندهایت مهربانتر از نسیم صبح
پیشانیات سرمشق سبز سورۀ یاسین
ای با تو صبح و عصر و شب «فی أحسَنِ التقویم»
ای بیتو صبح و عصر و شب دلمرده و غمگین
ای وعدۀ حتمی! بگو کی میرسی از راه
کی میشکوفد شاخههای آبی آمین؟
رأس کدامین ساعت از خورشید میآیی
صبح کدامین جمعهها با عطر فروردین؟
#مریم_سقلاطونی
t.me/janatmahdi
eitaa.com/jannatolmahdi
بسم الله الرحمن الرحیم
ترکیببند مدح حضرت رقیه خاتون سلاماللهعلیها؛
جانودل شاعر پی الهام حسین است
وقتی که سرآغاز غزل نام حسین است
چون آب که رفع عطش از تشنه نماید
آرام دلم نام دلآرام حسین است...
هر قاعدهای خورده بههم از سر لطفش
آزاد، اسيریست که در دام حسین است
در زمرهی شاهانوبزرگان شده مکتوب
هر نام که در دفتر خدّام حسین است
اسلام ِ همه کفر شود روز قيامت
معيار خداوند اگر اسلام حسین است
آغاز خوش این است که با نام حسین و
پايان خوش آن است که با نام حسین است
با دست علیاکبر و با دست رقیه
رزق همه از سفرهی اکرام حسین است
آمد به جهان دختر ارباب، خوش آمد
ماه دوسرا، مهر جهانتاب، خوش آمد
بیتالغزل هر غزل ناب رقیهست
خورشید علیاصغر و مهتاب رقیهست
نزدیکترین راه به الله حسین است
نزدیکترین راه به ارباب رقیهست
در باب برآوردن انواع حوائج
یکباب خدا دارد و آن باب رقیهست
در زاویهی عرش خدا قاب بزرگیست
نامی که شده زینت اینقاب رقیهست
در خلوت خود معتکفاند اهلمحبّت
در مسجد این طایفه محراب رقیهست
دردانهی ارباب که با دست اباالفضل
از چشمهی کوثر شده سیراب رقیهست
حاجت طلبیدند از او عالموآدم
زیرا که فقط مهر جهانتاب رقیهست
او آمده و خستگی عشق به در شد
با خندهی خود امابیهای پدر شد
هر اهل دلی یافته راهی به رقیه
پس رو زده با کوه گناهی به رقیه
هر وقت نشستهست سر شانهی عباس
تقدیم شده منصب شاهی به رقیه
هرجا سخن از راه رسیدن به خدا شد
داده دل ما زود گواهی به رقیه
هرکس که امیدش شده از کل جهان قطع
انداخته با گریه نگاهی به رقیه
ساکن شده در کهف امان تا ابدالدهر
آورده هرآنکس که پناهی به رقیه
مدیون حسینیم که داده دل ما را
گاهی به علیاصغر و گاهی به رقیه
وا شد گره از مشکل ما تا که شب قدر
دهمرتبه گفتیم؛ الهی به رقیه...
هر کس که تو را دیده به لب زمزمه دارد
بر لب دم یافاطمه یافاطمه دارد
مجتبی خرسندی
t.me/janatmahdi
eitaa.com/jannatolmahdi
بسم الله الرحمن الرحیم
امضا
بگو به عشق بخواند کمی رسالهی ما را
که پیروی بکند مرجع سهسالهی ما را
هزارشکر که اجداد من غلام تو بودند
سپرده است خدا دست تو سلالهی ما را
چه افتخار بزرگیست این که از دم خلقت
سند زدند به عنوان تو قبالهی ما را
یقین که اهل سعادت نمیشدیم، که جز تو
کسی نگفت به ما فرق چاهوچالهی ما را
فقط تو از غم ما باخبر شدی و نگفتی
که گوش کس نشنیدهست آهونالهی ما را
بریده بود دل ما از آستانهی رحمت
که گریه بر تو روا کرد استحالهی ما را
گدای هیچکسی نیستیم غیر تو بیبی
که دست لطف تو پر میکند پیالهی ما را
بهشت قسمت ما میشود اگر که رقیه
به دست کوچکش امضا کند حوالهی ما را
مجتبی خرسندی
t.me/janatmahdi
eitaa.com/jannatolmahdi
فصل بهار آمد و رنگ بهار نیست
اری جهنم است زمانی که یار نیست
امسال از همیشه ی خود بی ثمرتر است
در باغ من نشانه ای از برگ و بار نیست
هر قاصدی که آمده از راه، ناخوش است
هر نامه ای که می رسد از سوی یار نیست
دنیا به جز عذاب چه دارد برای من؟
شب های تار هست صدای سه تار نیست
آه ای پرنده! گاه قفس را نفس بکش
آخر همیشه راه رهایی فرار نیست
-علیرضا بدیع
t.me/janatmahdi
eitaa.com/jannatolmahdi
بیتاب و بیقرارم فکری به حال من کن
آشفتهروزگارم فکری به حال من کن
عمریست هر محرّم بار گناه خود را
دست تو میسپارم فکری به حال من کن
در گیر و دار غفلت نفسم مرا زمین زد
بالا گرفته کارم فکری به حال من کن
در کشتی نجاتت جایی برای من هست؟
خیلی امیدوارم فکری به حال من کن
با اذن مادر خود یکبار بعد روضه
بنشین کمی کنارم فکری به حال من کن
نعم الامیر عالم ردّم نکن به قرآن
جز تو کسی ندارم فکری به حال من کن
دست مرا بگیر و در اولین شب قبر
آنجا که در فشارم فکری به حال من کن
بشنو صدای آهم را یا قدیم الاحسان
بالا سر مزارم فکری به حال من کن
#حسین_انصاریان
t.me/janatmahdi
eitaa.com/jannatolmahdi
گر کسی بهر تو مشغول دعا نیست ببخش
دست این طایفه ار سوی خدا نیست ببخش
در نبودت همه بازیچه این نفس شدیم
اگر آقا سر ما گرم شما نیست ببخش
اصلا انگار نه انگار تو را گم کردیم
بودنت دغدغه قلبی ما نیست ببخش
نشده نیمهشبی با تو مناجات کنیم
نیمهشب پشت در خیمه گدا نیست ببخش
سوز هر ناله ما پای گناهان رفته
در دعاهای فرج سوز صدا نیست ببخش
از وطن دور شدیم و غم غربت خوردیم
خانه ما طرف کربوبلا نیست ببخش
گریهکنهای حسینیم ولی آقا جان
اشک ما مثل شما صبح و مساء نیست ببخش
#ناشناس
t.me/janatmahdi
eitaa.com/jannatolmahdi
چیزی از این بهار در آغوش من کم است
تو نیستی و یک سره اری جهنم است
اسفند سرد و خسته به پاییز می رسد
تقویم یک دروغ بزرگ و مسلم است
وقتی که هیچ چیز شبیه گذشته نیست
وقتی ردیف و قافیه گاهی فقط غم است
وقتی به جای عشق، هجوم سه نقطه هاست
وقتی که قحط سیب و حوا و آدم است
از هفت سین کال زمستان عبور کن
سرماست سین هفتم و سرما جهنم است
بر من مگیر خرده اگر سبز نیستم
وقتی سیاه بر همه رنگی مقدم است
فاطمه شمس
t.me/janatmahdi
eitaa.com/jannatolmahdi
#بهار_انتظار
زمین از برگ، برگ از باد، باد از رود، رود از ماه
روایت کردهاند اردیبهشتی میرسد از راه
بهاری میرسد از راه و میگویند میروید
گل داوودی از هر سنگ، حسن یوسف از هر چاه
بگو چلّهنشینان زمستان را که برخیزند
به استقبال میآییمت ای عید از همین دی ماه
به استقبال میآییمت آری دشت پشت دشت
چه باک از راه ناهموار و از یاران ناهمراه
به استهلال میآییمت ای عید از محرمها
به روی بامها هر شام با آیینه و با آه...
سر بسمل شدن دارند این مرغان سرگردان
گلویی تر کنید ای تیغهای تشنه، بسمالله!
#محمدمهدی_سیار
t.me/janatmahdi
eitaa.com/jannatolmahdi
بهار میرسد اما نمیرسی از راه
بهار حضرت زهرا نمیرسی از راه..
غبار فاصلهها جاده را مکدّر کرد
طراوت دل دریا نمیرسی از راه؟
شب است و شیون و شور و شرار و صد شکوه
سپیدهی شب یلدا نمیرسی از راه؟
امید آخر دنیا، طبیب زخم فراق
سوار غمزده، آقا نمیرسی از راه؟
بهانهی دلِ تنگِ غروبِ هر جمعه
بهار اصلیِ دنیا، نمیرسی از راه؟
بدون تو چه بهاری چه عید نوروزی!
عزاست بی تو جهان تا... نمیرسی ازراه
محمد کابلی
t.me/janatmahdi
eitaa.com/jannatolmahdi
من به دردت میخورم یا نه؟ جوابم را بده
پاسخ این قلب پر سوز و نوایم را بده
کربلایم میبری یا رو به زهرا میزنم
جان زهرا جان زینب کربلایم را بده
گاه رعیت هم ز اربابش طلب دارد حسین
من طلبکارم ز تو آقا عطایم را بده
هر شب از زینب فقط گریه تقاضا میکنم
ای قتیل اشک و گریه اشکهایم را بده
من گنهکارم ولی در روز محشر یاحسین
خود جواب این همه خبط و خطایم را بده
حضرت عشقی و من بیمار هجران تو ام
ای طبیب قلب بیمارم دوایم را بده
از خماری حرم دارد دلم دق میکند
هر چه دارم میدهم ایوان طلایم را بده
#ناشناس
t.me/janatmahdi
eitaa.com/jannatolmahdi
نشئه از بوی می خوان وفا برخیزد
عاشقم بر می صافی که صفا برخیزد
ای صبا ساقی ما را برسان تهنیتی
و بگو از سر این جور و جفا برخیزد
جرعهای می به خمار از سر رافت بدهد
تا که مست از نفس باد صبا برخیزد
در نباشد به سرای کرم سلطانی
که به تقتق ز در شاه صدا برخیزد
فرصت عجز و انابه نبود تا ز گدا
حرفی از جود و کرم یا که عطا برخیزد
میدهد گفته و ناگفته به مسکین درش
پس بگو از در این خانه گدا برخیزد
هر که آمد به طلب آمده و در طلب است
بنشیند به رضا و به رضا برخیزد
بر سر بام تو هر مرغ فرودآمده را
دل آن نیست دوباره به هوا برخیزد
گر غبار حرمت بر سر ما بنشیند
هر نفس سینه زند بوی شفا برخیزد
مس تن را بکشد هر که به خاک در تو
وقت برخاستن از خاک طلا برخیزد
دارم از پنجره فولاد شما میشنوم
هر که دارد هوس کربوبلا برخیزد
#صمد_عليزاده
t.me/janatmahdi
eitaa.com/jannatolmahdi
#امام_زمان_عج
آقا پریشانم کسی دور و برت نیست
تنهای تنهایی کسی هم یاورت نیست
بی ما کجا سر میکنی تنهای تنها
آقا خیال آمدن در باورت نیست؟
اینجا گمانم مسجدی درکت نکرده
آقا چرا در این مساجد منبرت نیست
حالی ندارد ندبه هر جمعه ی ما
این الحسین خوانی دگر پشت سرت نیست
مشغول دنیایی پر از سر درگمی ها
شرمنده ام گویی کسی غم پرورت نیست
گردیده ام آقا پشیمانی ندیدم
فهمیده ام آقا کسی دورو برت نیست
اینجا اگر تشنه شوی دردت بجانم
در کوی و برزن مومنی آب آورت نیست
بهنام واحدی
@janatmahdi
eitaa.com/jannatolmahdi
پنهان و آشکار به یادت گریستم
چون ابر نوبهار به یادت گریستم
دلسنگ و پرغرور از این عشق رد شدی
دلتنگ و بیقرار به یادت گریستم
تو مثل رود راهی دریا شدن شدی
من مثل آبشار به یادت گریستم
روزی هزار بار تو را یاد کردم و...
روزی هزار بار به یادت گریستم
مانند جادهای که به پایان نمیرسد
عمری در انتظار به یادت گریستم
دیدم که در قفس دو قناری چه دلخوشاند
بی هیچ اختیار به یادت گریستم
#مجید_ترکابادی
t.me/janatmahdi
eitaa.com/jannatolmahdi
#امام_عصر علیهالسلام
#بهار_انتظار
در این هوای بهاری شدم دوباره هوایی
بهار میرسد اما بهار من! تو کجایی؟
چه برکتی، چه نویدی؟ چه سبزهای و چه عیدی؟
به سال نو چه امیدی؟ اگر دوباره نیایی
مقلّبانه به قلبم، هوای تازه بنوشان
محوّلانه به حالم اشاره کن به دعایی
مقدر است به فالم مدبّرانه بتابی
خوش است لیل و نهارم اگر نظر بنمایی
اگر قرار چنین شد، تو را بهار نبیند
چنین نکو ز چه رویی؟ چنین خجسته چرایی؟
اگر چه حُسنفروشان به جلوه آمده باشند
تو آبروی جهانی، تو روی ماه خدایی
دل از امیر سواران گرفته است بشارت
از آسمان خراسان شنیده است ندایی
به سوی چشمۀ عشقت، اگر که تشنه بیاییم
قسم که حضرت باران! همین بهار میآیی
خودت مگر که به زهرا، توسلی کنی امشب
نمیرسد گل نرگس! دعای ما که به جایی
#قاسم_صرافان
t.me/janatmahdi
eitaa.com/jannatolmahdi
سنگ هم باشم نگاه تو مرا در میکند
لطف تو هر طیبی را عاقبت حر میکند
زمزم و کوثر میان چشم من جوشیده است
پس گلاب این گل پژمرده را کر میکند
رزق چشمم کربلا را دیدن است اما فراق
نان چشمان مرا هر بار آجر میکند
یک سلام از پشت بام خانه دادم فطرست
جای خالی مرا در کربلا پر میکند
در زیارت بعد منزل نیست پس هر عاشقی
پشت بام خانه را مرقد تصوّر میکند
آسمان روضه گرفت و ابر گریه میکند
رعد سینه میزند زهرا تشکر میکند
مهر تربت را که بوسیدم دلم آرام شد
سنگ هم باشم نگاه تو مرا در میکند
#حسین_انصاریان
t.me/janatmahdi
eitaa.com/jannatolmahdi
حدیث عشق تو دیوانه کرده عالم را
به خون نشانده دل دودمان آدم را
غم تو موهبت کبریاست در دل من
نمی دهم به سرور بهشت این غم را
غبار ماتم تو آبرو بمن بخشید
به عالمی ندهم این غبار ماتم را
زمان به یاد عزایت محرم است حسین
اگر چه شور دگر داده ای محرّم را
اگر بناست دمی بی تو بگذرد عمرم
هزار بار بمیرم نبینم آن دم را
گدای دولت عشقم که فرق بسیار است
گدای دولت عشق و گدای درهم را
به نیم قطره ی اشک محبّتت ندهم
اگر دهند به دستم تمام عالم را
محبّت تو بود رشته ی نجات مرا
رها نمی کنم این ریسمان محکم را
به عاشقان تو نازم که بهر جانبازی
گزیده اند همیشه خط مقدم را
گناهکارم و یک عمر چشم گریانم
به زخم های تو تقدیم کرده مرهم را
به یمن گریه برای تو روز محشر هم
خموش می کنم از اشک خود جهنم را
سخن زسوز دلت با که می توان گفتن
که سوختی دل بیگانه را و محرم را
نشست تخت سلیمان به خون چو یاد آورد
حدیث قتلگه و ساربان و خاتم را
سپهر از چه نشد پاره پاره آن ساعت
که نقش خاک زمین دید عرش اعظم را
روا نبود که امت به سر بریدن تو
دهند اجر رسالت رسول خاتم را
بنات فاطمه را بانگ العطش بر چرخ
به جای آب بجوشد زسینه خون یم را
لب از ثنات نگیرد دمی، اگر ببرند
هزار مرتیه دست و زبان (میثم) را
t.me/janatmahdi
eitaa.com/jannatolmahdi
#مناجات_با_خدا
عیب این است دگر بال و پری نیست که نیست
سحر و نافله و چشم تری نیست که نیست
در من خسته پس از این همه سال آزادی
حال جز توبه شکستن هنری نیست که نیست
چشم ها هرز شد از بس که تنزل کردند
اه،در چشم،حیا و حذری نیست که نیست
من به هر در که زدم رو به دلم باز نشد
جز در مرحمتت حال دری نیست که نیست
جز همین روضه،همین اشک،همین لحظه ناب
در جهان هیچ کجایش خبری نیست که نیست
روزه بودم،اثر روضه مرا پاک نمود
که بجز اشک دوای دگری نیست که نیست
بعد یک گریه بارانی عاشورایی
از سیاهی گناهم اثری نیست که نیست
خواهرش جانب گودال دوید و میدید
بر تن زخمی ارباب سری نیست که نیست
حسن کردی
t.me/janatmahdi
eitaa.com/jannatolmahdi
#مناجات_با_خدا
با آنكه حدّ جرمم بالاتر از عذاب است
جرم مرا حساب و عفو تو بي حساب است
با لطف بی کرانت در پيشگاه عفوت
العفو يك گنه كار بالاترين ثواب است
عفو تو كوه خجلت بر شانه ام نهاده
بر روي دوشم اين كوه سنگين ترين عذاب است
دستم به بند عصيان پايم به دام شيطان
قلبم هماره بيمار چشمم هميشه خواب است
چون لالۀ خزاني رفت از كفم جواني
شرمنده پيريِ من از دوره شباب است
با اين گناه بسيار گويي گنه نكردم
برهر گناهم از تو صد پردۀ حجاب است
مگذار تا بريزد بر خاك آبرويم
بي آب رحمت تو اين آبرو سراب است
اشك خجالت از من لطف و عنايت از تو
جرم من است ظلمت عفو تو آفتاب است
هر ناله شعلۀ دل هر شعله شاخۀ گل
هر قطره اشك خجلت دريايي از گلاب است
باران اشك "ميثم" از ابر رحمت توست
اين ابر آسمانش از چشم بوتراب است
استاد حاج غلامرضا سازگار
t.me/janatmahdi
eitaa.com/jannatolmahdi
#مناجات_با_خدا
سفره تا باز شود زود گدا می آید
مثل هر بار به دنبال عطا می آید
آمد از عرش نوایی که بیایید همه
راه گم کرده به دنبال صدا می آید
همه سرمایه ی یک ساله ی خود باخته ام
بنده ی باخته ی بی سر و پا می آید
یک نفر نیست بگوید که میان پاکان
این گنه کار زمین خورده کجا می آید
آن کسی که همه جا رفته و طردش کردند
تا تعارف بزنی اَش که بیا ، می آید
به من و کاسه ی خالی تمنا کردن
به تو و دست کریم تو سخا می آید
هر دلی می شکند خانه ی تو می گردد
دل که از غیر تهی گشت خدا می آید
وا شود گوشِ دل ما اگر ای اهل سحر
بینمان زمزمه های شهدا می آید
هر چه خیر است درِ خانه ی زهرا باشد
مادر ما صف محشر پِیِ ما می آید
تا که گفتیم حسین مجلسمان ریخت بهم
بوی سیب حرم کرب و بلا می آید
بی قرارم چه کنم من نجفم دیر شده
عطر زهراست ز ایوان طلا می آید
قاسم نعمتی
t.me/janatmahdi
eitaa.com/jannatolmahdi
#امام_زمان
بیا ای گل بیا بی تو زمین سرد و زمان خسته
بهاران است و لیک آمد خزان در باغ نو رسته
بیا در غیرت شیعه که این آیین نمیگنجد
تمام مسجد و محراب و درهای حرم بسته
بساط هیئت و روضه همه بر چیده شد حالا
نفس در سینه سنگین است و روح و جانمان خسته
تو آقایی و ما رسم رفاقت را ندانستیم
از این رو راه وصل ما ز هر چه رشته بگسسته
بهار روشنایی ها به تاریکی مبدل شد
تو را می خوانیم ای جانا ز اشک و آه پیوسته
بیا محض رضای مادرت زهرا(س) تجلی کن
ز دوریت غبار غم به روی چهره بنشسته
اگر چه می شود خانه بساط روضه بر پا کرد
ولی شوری دگر دارد دلم در هیئت و دسته
چه کردیم اشک و استغفار و عجز و توبه کاری نیست
که ما اینگونه درماندیم از این فعل ندانسته
خداوندا بحق نیمهی شعبان که در پیش است
به جان مهدی زهرا همان انسان وارسته
در باغ حرم ها را به روی عاشقان وا کن
به شان و حرمت زهرا(س) به آن پهلوی بشکسته
بیا از کل هستی دور کن این هاله ی غم را
غمی که جان عالم را گرفت آهسته آهسته!
هستی محرابی
t.me/janatmahdi
eitaa.com/jannatolmahdi
بهار پنجرۀ رؤیت خداوند است
بهار فصل صمیمیت خداوند است
برای رویش پر جنب و جوش بعد از مرگ
بهار سبزترین حجت خداوند است
مشام جان و جهان را شمیم گل پر کرد
بهار شمهای از رحمت خداوند است
زبان گشاده زمین، لب گشوده کوه و کویر
نگاه کن همه جا صحبت خداوند است
دوباره خوانده زمین را به زندگی، به شهود
بهار جلوهای از شوکت خداوند است
دلیل این همه کثرت، ظهور این همه رنگ
نشان روشنی از وحدت خداوند است
برای این همه صحرا که دستشان خالیست
بهار عیدی بیمنت خداوند است
#سعید_بیابانکی
t.me/janatmahdi
eitaa.com/jannatolmahdi
بسم الله الرحمن الرحیم
رحمت
تا ببینم رحمت پروردگار خویش را
میشمارم باز جرم بیشمار خویش را
روز و شب فرقی ندارد پیش من چون با گناه
تیره کردم آسمان روزگار خویش را
هر زمستان رفت، آمد یک زمستان دگر
چون به دست خود خزان کردم بهار خویش را
هیچکس مانند تو خیر و صلاحم را نخواست
کاش دستت میسپردم اختیار خویش را
از همان روز ازل باید خدایی میشدم
در حریم یار میجُستم دیار خویش را
کاش دست مهربانت سایهبان من شود
تا بپوشانم خطای آشکار خویش را
صحبت از عفو و بزرگی و کرامت میشود
تا به سمت تو میاندازم گذار خویش را
تو یقیناً میشناسی خوبتر از من مرا
من نمیدانم صلاح کاروبار خویش را
عهد میبندم نباشم غافل از اعمال خود
باز یادم میرود قول و قرار خویش را
کاش میفهمیدم این آلودهدل من نیستم
حال که عمری کشیدم انتظار خویش را
بس که سر زد از من رسوا خطا و اشتباه
عاقبت از دست دادم اعتبار خویش را
پیله کرده نفس امّاره به جسم و روح من
کاش روزی بشکنم قفل حصار خویش را
آبرو بخشیدی و من آبرو بردم فقط
در میان خلق کم کردم عیار خویش را
خواب غفلت آمد و خود را به چشمم عرضه کرد
در عوض دادم دل شبزندهدار خویش را
چندقطره اشک و دست خالی و چشمان تر...
با خودم آوردهام داروندار خویش را
بین زندان گناهان یاد تو افتادهام؛
تا مگر پیدا کنم راه فرار خویش را
"یا الهَ العالَمین إِغفِر ذُنوبی بِالحُسِین"
هرچه باشم روی لب دارم شعار خویش را
ای که با لبهای تشنه قتل صبرت کردهاند...
زینب از کف داده بعد از تو قرار خویش را
مجتبی خرسندی
t.me/janatmahdi
eitaa.com/jannatolmahdi
#مناجات
آمد سحر دوباره و حال سَهَر(۱) کجاست؟
تا بلکه آبرو دهدم، چشم تَر کجاست؟
بیدار مینشینم و باشد دلم به خواب
با این درختِ آب نداده، ثمر کجاست؟
ای داوری که دست مرا کردهای بلند
از من ز دستِ نفْس، زمین خوردهتر کجاست؟
دارم دو دست سوی تو بالا و سر به زیر
کو دست دیگری که گذارم به سر؟ کجاست؟
با آب میکنند سیاهی ز صفحه پاک
پر گشته نامهام ز گنه، چشم تر کجاست؟..
جز خانۀ تو، هر چه درِ خانه، بسته است
یک در، که وا شود به منِ دربه در کجاست؟
یک گوشۀ نگاه، عوض میکند مرا
در این میان، به گوشهنشین آن نظر کجاست؟
📝 #علی_انسانی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
(۱) سَهَر: شبزندهداری، بیداری
t.me/janatmahdi
eitaa.com/jannatolmahdi