eitaa logo
꧁جنت المأوی꧂
82 دنبال‌کننده
1.2هزار عکس
504 ویدیو
10 فایل
لینک ناشناسمون 👇🏻 https://harfeto.timefriend.net/16711257313387 کپـی؟ فوروارد قشنگ تـره✨ لفت؟ 10 صلوات بفرست و بعد برو...🌿
مشاهده در ایتا
دانلود
✍ تقوا چیست؟ 🔹شاگردی از عابدی پرسید: تقوا را برایم توصیف کن. 🔸عابد گفت: اگر در زمینی که پر از خار و خاشاک بود، مجبور به گذر شدی، چه می‌کنی؟ 🔹شاگرد گفت: پیوسته مواظب هستم و با احتیاط راه می‌روم تا خود را حفظ کنم. 🔸عابد گفت: در دنیا نیز چنین کن! 🔹تقوا همین است؛ از گناهان کوچک و بزرگ پرهیز کن و هیچ گناهی را کوچک مشمار، زیرا کوه‌ها با آن عظمت و بزرگی از سنگ‌های کوچک درست شده‌اند. 📜♥️ ◹💛🌖✨◺ https://eitaa.com/jannatolmava ◹💛🌖✨◺
♦️ عارفی بود که شاگردان زیادی داشت ✌️🏻و حتی مردم عامه هم مرید او بودند و آوازه اش همه جا پیچیده بود. روزی به آبادی دیگری رفت. عابد به نانوایی رفت و چون لباس درستی نپوشیده بود نانوا به او نان نداد و عابد رفت🌿 مردی که آنجا بود عابد را شناخت، به نانوا گفت این مرد را می شناسی؟ گفت: نه. گفت: فلان عابدبود، نانوا گفت: من از مریدان اویم، دوید دنبالش و گفت می خواهم شاگرد شما باشم، عابد قبول نکرد. نانوا گفت اگر قبول کنی من امشب تمام آبادی را طعام می دهم. عابد قبول کرد🙂 وقتی همه شام خوردند، نانوا گفت: سرورم دوزخ یعنی چه؟!🧐 عابد: دوزخ یعنی اینکه تو برای رضای خدا یک نان به بنده خدا ندادی🥖ولی برای رضایت دل بنده خدا یک آبادی را نان دادی.!! ‌‌‎‎‌‎‌‌════‌༻‌°°🦋°°༺═══ ◹💛🌖✨◺ https://eitaa.com/jannatolmava ◹💛🌖✨◺
📜🖇♥️ 😕 بخونید,خیلی قشنگه ﺣﺎﺝ ﺁﻗﺎﯼ ﮐﺎﻓﯽ ﻧﻘﻞ ﻣﯽ ﮐﺮﺩﻧﺪ :👇👇👇👇 👈ﺩﺍﺷﺘﻢ ﻣﯿﺮﻓﺘﻢ ﻗﻢ، ﻣﺎﺷﯿﻦ ﻧﺒﻮﺩ، ﻣﺎﺷﯿﻦ ﻫﺎﯼ ﺷﯿﺮﺍﺯ ﺭﻭ ﺳﻮﺍﺭ ﺷﺪﯾﻢ 🚍 ﯾﻪ ﺧﺎﻧﻤﯽ ﻫﻢ ﺟﻠﻮﯼ ﻣﺎ ﻧﺸﺴﺘﻪ ﺑﻮﺩ،👩 ﺍﻭﻥ ﻣﻮﻗﻊ ﻫﻢ ﮐﻪ ﺭﻭﺳﺮﯼ ﺳﺮﺷﻮﻥ ﻧﻤﯽ ﮐﺮﺩﻥ ! ﻫﯽ ﺩﻗﯿﻘﻪ ﺍﯼ ﯾﮑﺒﺎﺭ ﻣﻮﻫﺎﺷﻮ ﻭ ﺳﺮﺷﻮ تکون میداد ﻭ ﻣﻮﻫﺎﺵ ﻣﯽ ﺧﻮﺭﺩ ﺗﻮ ﺻﻮﺭﺕ ﻣﻦ .😐 ﻫﯽ ﺑﻠﻨﺪ ﻣﯽ ﺷﺪ ﻣﯿﻨﺸﺴﺖ، ﻫﯽ ﺳﺮ ﻭ ﺻﺪﺍ ﻣﯽ ﮐﺮﺩ. ﻣﯽ ﺧﻮﺍﺳﺖ ﯾﻪ ﺟﻮﺭﯼ ﺟﻠﺐ ﺗﻮﺟﻪ ﻋﻤﻮﻣﯽ ﮐﻨﻪ .🔔😒 ﺑﺮﮔﺸﺖ، ﯾﻪ ﻣﺮﺗﺒﻪ ﻧﮕﺎﻩ ﮐﺮﺩ ﺑﻪ ﻣﻨﻮ ﺧﺎﻧﻤﻢ ﮐﻪ ﮐﻨﺎﺭ ﺩﺳﺖ ﻣﻦ ﻧﺸﺴﺘﻪ بود ( ﺧﺐ ﭼﺎﺩﺭ ﺳﺮﺵ ﺑﻮﺩ ﻭ ﭘﻮﺷﯿﻪ ﻫﻢ ﺯﺩﻩ ﺑﻮﺩ ﺑﻪ ﺻﻮﺭﺗﺶ) ﮔﻔﺖ : 📣ﺁﻗﺎ ﺍﻭﻥ ﺑُﻘﭽِﻪ ﭼﯿﻪ ﮔﺬﺍﺷﺘﯽ ﮐﻨﺎﺭﺕ؟😏 ﺑﺮﺩﺍﺭ ﯾﮑﯽ ﺑﺸﯿﻨﻪ . ﻧﮕﺎﻩ ﮐﺮﺩﻡ ﺩﯾﺪﻡ ﺑﻪ ﺧﺎﻧﻢ ﻣﺎ ﻣﯿﮕﻪ ﺑُﻘﭽِﻪ !😥 ﮔﻔﺘﻢ : ﺍﯾﻦ ﺧﺎﻧﻢ ﻣﺎﺳﺖ .😠 ﮔﻔﺖ : ﭘﺲ ﭼﺮﺍ ﺍﯾﻨﻄﻮﺭﯼ ﭘﯿﭽﯿﺪﯾﺶ؟ ﻫﻤﻪ ﺧﻨﺪﯾﺪﻧﺪ.😂 ﮔﻔﺘﻢ : ﺧﺪﺍﯾﺎ ﮐﻤﮑﻤﻮﻥ ﮐﻦ ﻧﺬﺍﺭ ﻣﻀﺤﮑﻪ ﺍﯾﻨﺎ ﺑﺸﯿﻢ ...😔 ﯾﻬﻮ ﯾﻪ ﭼﯿﺰﯼ ﺑﻪ ﺫﻫﻨﻢ ﺭﺳﯿﺪ.🧠 ﺑﻠﻨﺪ ﮔﻔﺘﻢ : 📢ﺁﻗﺎﯼ ﺭﺍﻧﻨﺪﻩ! ﺯﺩ ﺭﻭ ﺗﺮﻣﺰ .😳 ﮔﻔﺘﻢ : ﺍﯾﻦ ﭼﯿﻪ ﺑﻐﻞ ﻣﺎﺷﯿﻨﺖ؟ ﮔﻔﺖ : ﺁﻗﺎﺟﻮﻥ، ﻣﺎﺷﯿﻨﻪ !🚗 ﻣﺎﺷﯿﻦ ﻫﻢ ﻧﺪﯾﺪﯼ ﺗﻮ😳 ﮔﻔﺘﻢ : ﭼﺮﺍ؟ ! ﺩﯾﺪﻡ . ﻭﻟﯽ ﺍﯾﻦ ﭼﯿﻪ ﺭﻭﺵ ﮐﺸﯿﺪﻥ؟ ﮔﻔﺖ : ﭼﺎﺩﺭﻩ ﺭﻭﺵ ﮐﺸﯿﺪﻥ! ﮔﻔﺘﻢ : ﺧﺐ، ﭼﺮﺍ ﭼﺎﺩﺭ ﺭﻭﺵ ﮐﺸﯿﺪﻩ؟ ﮔﻔﺖ : ﻣﻦ ﺑﺎﯾﺪ ﺗﺎ ﺷﯿﺮﺍﺯ ﮔﺎﺯ ﻭ ﺗﺮﻣﺰ ﮐﻨﻢ، ﭼﻪ ﻣﯽ ﺩﻭﻧﻢ !😡 ﭼﺎﺩﺭ ﮐﺸﯿﺪﻥ ﮐﺴﯽ ﺧﻂ ﻧﻨﺪﺍﺯه ﺭﻭش ... ﮔﻔﺘﻢ : ﺧﺐ، ﭼﺮﺍ ﺷﻤﺎ ﻧﻤﯽ ﮐﺸﯽ ﺭﻭ ﻣﺎﺷﯿﻨﺖ؟ ﮔﻔﺖ: ﺣﺎﺟﯽ ﺑﺸﯿﻦ ﺗﻮ ﺭﻭ ﻗﺮﺁﻥ .😩 ﺍﯾﻦ ﻣﺎﺷﯿﻦ ﻋﻤﻮﻣﯿﻪ !🚍 ﮐﺴﯽ ﭼﺎﺩﺭ ﺭﻭﺵ ﻧﻤﯽ ﮐﺸﻪ ! ﺍﻭﻥ ﺧﺼﻮﺻﯿﻪ ﺭﻭﺵ ﭼﺎﺩﺭ ﮐﺸﯿﺪﻥ !☝ "ﻣﻨﻢ ﺯﺩﻡ ﺭﻭ ﺷﻮﻧﻪ ﺷﻮﻫﺮ ﺍﯾﻦ ﺯﻧﻪ ﮔﻔﺘﻢ: ﺍﯾﻦ ﺧﺼﻮﺻﯿﻪ، ﻣﺎ ﺭﻭﺵ ﭼﺎﺩﺭ کشیدیم😌 ..✨ @jannatolmava
📚چوپان ﺷﺨﺼﯽ ﺑﺎ ماشین ﺷﺨﺼﯽ‌ﺍﺵ ﺑﻪ ﻣﺴﺎﻓﺮﺕ ﺭﻓﺘﻪ ﺑﻮﺩ. ﻣﻮﻗﻊ ﺍﺫﺍﻥ ﻇﻬﺮ ﺗﻮﯼ ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﺟﺎﺩﻩ‌ﻫﺎﯼ بیرون ﺷﻬﺮ، ﺭﻭﯼ ﺗﭙﻪ‌ﺍﯼ ﻣﺸﺎﻫﺪﻩ ﮐﺮﺩ ﭼﻮﭘﺎﻧﯽ ﻣﺸﻐﻮﻝ ﺧﻮﺍﻧﺪﻥ ﻧﻤﺎﺯ ﺍﺳﺖ ﻭ ﮔﻮﺳﻔﻨﺪﺍﻥ ﻫﻢ ﮐﻨﺎﺭﺵ ﻣﺸﻐﻮﻝ ﭼﺮﺍ. ﺍﺯ ﺩﯾﺪﻥ ﺍﯾﻦ ﺻﺤﻨﻪ ﻟﺬﺕ ﺑﺮﺩ ﻭ ﺧﻮﺩﺵ ﺭﺍ ﺑﻪ ﭼﻮﭘﺎﻥ ﺭﺳﺎﻧﺪ. ﺍﺯ ﺍﻭ پرسید ﭼﻪ چیز ﻣﻮﺟﺐ ﺷﺪﻩ ﺗﺎ ﻧﻤﺎﺯﺕ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻣﻮﻗﻊ ﺍﺩﺍ ﮐﻨﯽ؟ ﭼﻮﭘﺎﻥ ﺟﻮﺍﺏ ﺩﺍﺩ: ﻭﻗﺘﯽ ﻣﻦ ﺑﺮﺍﯼ ﮔﻮﺳﻔﻨﺪﺍﻧﻢ ﻧﯽ می‌زنم ﺁﻧﻬﺎ ﮔﺮﺩ ﻣﻦ ﺟﻤﻊ می‌شوند. ﺣﺎﻝ ﻭﻗﺘﯽ ﺧﺪﺍ ﻣﻦ را صدا می‌زند ﺍﮔﺮ ﺑﻪ ﺳﻤﺘﺶ ﻧﺮﻭم ﺍﺯ ﮔﻮﺳﻔﻨﺪ ﻫﻢ کمترم.
مجلس میهمانی بود..... پیر مرد از جایش برخاست تا به بیرون برود... اما وقتی که بلند شد، عصای خویش را بر عکس بر زمین نهاد..... و چون دسته عصا بر زمین بود، تعادل کامل نداشت... دیگران فکر کردند که او چون پیر شده، دیگر حواس خویش را از دست داده و متوجه نیست که عصایش را بر عکس بر زمین نهاده..... به همین خاطر صاحبخانه با حالتی که خالی از تمسخر نبود به وی گفت: پس چرا عصایت را بر عکس گرفته ای؟! پیر مرد آرام و متین پاسخ داد: زیرا انتهایش خاکی است، می خواهم فرش خانه تان خاکی نشود..... مواظب قضاوتهایمان باشیم.... مهم نیست که چه "مدرکی" دارید مهم اینه که چه "درکی" دارید..