جَنَّةُ المُعرِبين 🦋
🔴 #هزار_و_یک_نکته ✅ #نکته_چهل_و_چهارم 6⃣تفاوت ششم: عطف بیان و عدم تبعیّت در لفظ ششمین تفاوت بین بد
💢اشکال دوّم: دلیل دوّم در ردّ دلیل ابن طراوۀ و پیروانش این است که اگر لفظی تکرار شد و به آن لفظی متصل شود که متصل به متبوع نشده همانطور که در اوّل بحث از فرق هفتم گذشت، باید صحیح باشد که قائل شویم دوّمی عطف بیان از اوّلی باشد به دلیل اینکه دوّمی مبیّن و بیانگر اوّلی است، زیرا بنابر نظر ابن طراوۀ بدل نمیتواند بیان مبدل منه کند، در حالیکه خود ابن طراوۀ گفت: در این صورت، لفظ دوّم به همراه لفظ متّصل به آن، بدل از لفظ اوّل میباشد. بنابراین دلیل او با مدّعایش سازگار نیست. و حقّ در این صورت این است كه همانطور که در این صورت لفظ دوّم میتواند بدل باشد، میتواند عطف بیان نیز فرض شود زیرا بدل و عطف بیان هر دو در مقام توضیح و تبیین متبوع خود میباشند.
بنابراین اگر به لفظ دوّم، لفظی متّصل گردد که باعث زیادت توضیح نسبت به لفظ اوّل شود، آن لفظ دوّم را میتوان عطف بیان یا بدل گرفت. چون هم عطف بیان و هم بدل یک نحوه بیاني برای لفظ اوّل هستند که به همین جهت جماعتی از نحویّون بدل و عطف بیان بودن«زید» دوّم از«زید» اوّل را در شعر زیر اجازه داده اند:
«یا زید الیعملات الذبل تطاول اللیل هدیت فانزل»
شاهد: در بدل یا عطف بیان بودن« زید الیعملات» از«زید»است
ترجمه: «ای زید زیدی که از آن شتران قومی و میان اندام است، شب سپری شد پس فرو بیا و استراحت کن.»
💢اشکال سوّم: لازم نیست در عطف بیان حتمًا به لفظ دوّم لفظی اضافه شده باشد که باعث زیادت توضیح لفظ دوّم نسبت به لفظ اوّل گردد، زیرا میتوان عطف بیان را اینگونه تصوّر کرد که مجرّد از لفظ اضافی است و با این وجود لفظ دوّم عطف بیان باشد، به عنوان مثال در حالی که در حضورتان دو نفر به اسم«زید» وجود دارند، میگویید: «یا زیدُ زید» و در همان حال که«زید» اوّل را میگویید، هر کدام از این دو توهّم می¬کنند که او مقصود از خطاب است، لکن زمانی که«زید» را تکرار کردید و رویتان را به طرف یکی کردید مراد شما از«زید» ظاهر و روشن میشود بنابراین«زید» دوّم با آنکه زیادت توضیح ندارد، لکن، عطف بیان از لفظ اوّل شده است.
نتیجه گیری : بنابراین واضح گردید که این تفاوت با توجه به استدلالات سه گانه قابل پذیرش نیست ولی با همه ی این تفاصیل بحثی که مطرح است این است که اگر واقعاً استعمال عرب بر این تفاوت صحّه بگذارد تمامی دلایل و استدلالات ما باطل است. و به تبع دلایل و استدلالات ابن طراوۀ و پیروانش نیز باطل است.
🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃
💯❌💯 #کپی با ذکر منبع، مجاز است.
(🌺(کارگاه ادبیات عرب)🌺)
https://eitaa.com/joinchat/4073979936C33f5684249
🔴 #هزار_و_یک_نکته
✅ #نکته_چهل_و_پنجم
#عطف_بیان #بدل
✍تفاوت هفتم:
هفتمین فرق عطف بیان و بدل، این است که عطف بیان در نیت و غرض جایگزین شدن در محل متبوع و لفظ اول نیست، به خلاف بدل که در نیت حلول و جایگزینی در محل مبدل منه است.
«أنه لیس فی نیۀ إجلاله محل الأول، بخلاف البدل، ولهذا امتنع البدل و تعیین البیان فی نحو«یا زید الحارث»....»
⭕️بنابراین بدل باید تمامی شرایط حضور در آن را دارا باشد، به همین جهت بدلیت در مثل:«یا زید الحارث» ممتنع است زیرا« الحارث» شرط حضور در محل«زید، را دارد زیرا حرف ندا با اسم الف و لام دار- به جز اسم جلاله و جملات محکیه و در ضرورت شعری- جمع نمیشود بنابراین در اینجافقط«الحارث» میتواند عطف بیان باشد. و در مثل«یا سعید کرز» با تنوین رفع«کرز» یا«سعید کرزاً» با تنوین نصب«کرز» نمیتواند بدل باشد، زیرا اسم مفرد معرفه بعد از حرف ندا باید مضموم و بدون تنوین باشد، پس در اینجا در حالت رفعی و در حالت نصبی«کرز» عطف بیان از«سعید» است و در حالت رفعی تابع اعراب لفظی او، در حالت نصبی تابع اعراب محلی اوست. لکن اگر جمله اینگونه بود«یا سعید کرز» به ضم و بدون تنوین، جریان بالعکس میشود و بدلیت متعین است و عطف بیان نمیتواند باشد زیرا مضموم و بدون تنوین بدون آن نشانه ی این است که عامل یعنی«یا» تکرار شده است و به همین جهت است که مضموم و غیر منون است زیرا منادای معرفه مفرد، مضموم است و تکرار عامل فقط در بدل میباشد و در عطف بیان نیست.
🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃
💯❌💯 #کپی با ذکر منبع، مجاز است.
(🌺(کارگاه ادبیات عرب)🌺)
https://eitaa.com/joinchat/4073979936C33f5684249
🔴 #هزار_و_یک_نکته
✅ #نکته_چهل_و_ششم
#عطف_بیان #بدل
✍ تفاوت هشتم: عطف بیان و تقدیرجمله
فرق آخر بدل با عطف بیان در این است که عطف بیان در تقدیر و فرض یک جمله دیگر، غیر از جمله ی متبوع خود نمیباشد.
«أنَّه لیسَ فی التقدیر من جملۀ أخری بخلاف البدل، و لهذا امتنع أیضا ً و البدل و تعیین البیان فی نحو قولک«هندٌ قام و عمرا أخوها»و ....»
بنابراین عطف بیان و متبوع آن لفظاً و معناً و نیّتاً یک جمله هستند به خلاف جمله ای که در آن بدل وجود دارد که در نیّت دو جمله است که یک جمله مشتمل بر عامل و مبدل منه، و جمله دیگر مشتمل بر همان عامل و بدل است بطوری که گویا دو جمله نیّتاً و معناً ذکر شده است. به همین جهت، بدلیّت«أخوها» از« عمرو» در مثال« هند قام عمرو أخوها» صحیح نیست زيرا اگربدل بگيريم در جمله «هند قام عمرو » ضمیر رابط به مبتدا وجود ندارد بنابراین«أخوها» بدل نبوده بلکه عطف بیان برای«عمرو» است، تا این اشکال پیش نیاید.
و یا در مثال«مررت بر جل قام عمرو أخوه»، « أخوه» نمیتواند بدل از«عمرو» باشد زیرا جمله« قام عمروا أخوه» صفت برای«رجل» است و باید جمله صفت، ضمیر رابط به موصوف داشته باشد و اگر«أخوها» بدل گرفته شود، آن جمله ی صفت در حکم دو جمله است که عبارت از«قام عمرو و قام أخوها» است که جمله اوّل که صفت برای« رجل» است خالی از ضمیر رابط خواهد شد، لذا باید«أخوها» را عطف بیان گرفت تا اشکال پیش نیاید.
🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃
💯❌💯 #کپی با ذکر منبع، مجاز است.
(🌺(کارگاه ادبیات عرب)🌺)
https://eitaa.com/joinchat/4073979936C33f5684249
جَنَّةُ المُعرِبين 🦋
🔴 #هزار_و_یک_نکته ✅ #نکته_چهل_و_ششم #عطف_بیان #بدل ✍ تفاوت هشتم: عطف بیان و تقدیرجمله فرق آخر بدل ب
⭕️واضح شد که بین عطف بیان و بدل کل از کل تفاوت وجود دارد که با اندکی دقّت بدان می توان پی برد. تفاوت ها ی آن ها همانطور که ذکر شد از دو دسته معنوی و لفظی قرار می گیرند.
تفاوت معنوی این که عطف بیان برای تبیین و توضیح متبوع میآید ولی بدل تابع مقصود بحکم است. و تفاوت های معنوی هشت تفاوتی که به طور مفصّل به آن ها پرداخته شد.
1⃣عطف بیان نه خودش ضمیر می¬باشد نه متبوعش بخلاف بدل.
2⃣عطف بیان بخلاف بدل واجب است در تعریف و تنکیر از متبوعش تبعیت کند.
3⃣عطف بیان بخلاف بدل هرگز جمله نمیباشد.
4⃣متبوع عطف بیان بخلاف متبوع بدل هرگز جمله نمیباشد.
5⃣عطف بیان بخلاف بدل هرگز فعل نمیباشد.
6⃣عطف بیان بخلاف بدل نباید با متبوع خود لفظاً یکسان باشند.
7⃣عطف بیان بخلاف بدل در نیّت حلول در جایگاه متبوع نیست.
8⃣عطف بیان بخلاف بدل در تقدیر و فرض یک جمله دیگر نمیباشد
#عطف_بیان #بدل
🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃
💯❌💯 #کپی با ذکر منبع، مجاز است.
(🌺(کارگاه ادبیات عرب)🌺)
https://eitaa.com/joinchat/4073979936C33f5684249
🔴 #هزار_و_یک_نکته
✅ #نکته_چهل_و_هفتم
💢 #أشیاء 💢
(یا أیها الذین آمنوا لا تسئلوا عن أشیاء إن تبد لکم تسؤکم)
✏️چرا اشیاء لا ینصرف است؟
⭕️جمیع بصریون از جمله خلیل و سیبویه گفته اند:
✍️اشیاء اسم جمع از شیئ بوده و شیئ نیز لفظا مفرد و در معنا جمع.
🎙️می گویند اشیاء قلب از شیئاء بر وزن فعلاء با دوهمزه بوده که مابین آن دو الف قرار دارد،لذا بخاطر ثقل و کثرت استعمال قلب مکانی به عمل آمده و لام الفعلش یعنی همزه اول را بر فاء الفعلش یعنی شین مقدم کردند،التقاء ساکنین شد میان یاء و الفی که بعد از آن (و پس ازحذف همزه)قرارگرفته،همان الف مابین دو همزه،سپس یاء به تناسب الف مفتوح شد(زیرا هر حرفی ماقبل الف باشد مفتوح است)و وزن آن شد لفعاء و از آن جا که اصل وزن آن قبل از قلب، هم وزن حمراء بود، غیر منصرف میباشد.
🖌️در این رابطه دو قول دیگر از کسائی و فراء موجود می باشد، که اولی مردود دومی ضعیف است،علیهذا آوره نشد،برای دیدن آن دو رجوع شود به منبع ذیل الذکر).
📜اقتباس از البیان (هاتفی)ج۱/ص۴۷۷
🙂نکته: چرا اشیاء بر وزن افعال نیست؟
دو دلیل دارد:
1⃣لاینصرف بودنش؛زیرا اگر بر این وزن می بود چون الفش ممدود نبود(چراکه شرط الف ممدود آن است که همزه آن زائد باشد و حال انکه اگر بر وزن افعال باشد همزه لام الفعل است)دیگر غیر منصرف نبود.
2⃣جمع أشیاء اشاوی ضبط شده (مانند عذراء، عذاری) در حالی که اگر وزنش افعال می بود اشاوی نمی شد زیرا افعال بر این وزن جمع بسته نمی شود
📜مصباح المنیر
شرح نظام،احکام قلب،ص۳۴
🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃
💯❌💯 #کپی با ذکر منبع، مجاز است.
(🌺(کارگاه ادبیات عرب)🌺)
https://eitaa.com/joinchat/4073979936C33f5684249
🔴 #هزار_و_یک_نکته
✅ #نکته_چهل_و_هشتم
📍#ترکیب
📢🌹#ترکیب_دعای_سلامتی_آقا_امام_زمان عج:
🖍️اللهم(در اصل یا الله هست که میشه نداء و منادی مفردمعرفه و بخاطر عدم اجتماع دو حرف تعریف( یا و ال) یا به صورت میم مشدد به آخر الله وصل شده است)
🖍️کنْ(فعل ناقصه و صیغه ی هفت امر و انت محذوف اسمش و محلا مرفوع)
🖍️لولیّک( لام جاره ولیّ بر وزن فعیل و مجرور، مضاف و کاف مضاف الیه محلا مجرور)
🖍️الحجةِ(بدل یا عطف بیان برای ولیّ که متبوع و مجرو است لذا مجرور شده به دلیل تابع بودن)
🖍️ابنِ( صفت برای الحجةِ و چونکه بین دو معرفه نه دو عَلَم(الحجة ابن الحسن)قرارگرفته همزه ی آن حذف نشده است ،و مضاف میباشد).
(اگر ابن بین دواسم قرار بگیره همزه اش حذف میشود)
🖍️الحسنِ (مضاف الیه برای ابن و مجرور)
🖍️صلواتُک( مبتدا و مضاف،کاف مضاف الیه محلا مجرور)
🖍️علیه(جارومجرور متعلق به صلوات)
🖍️وعلی آبائه( واو عاطفه و از آنجای که عطف اسم ظاهر(آبائه) بر ضمیر(ه) موجب جواز تکرار حرف جر(علی) میشود اینجا هم انجام شده است، علی(حرف جر آباء جمع أب و مجرور و مضاف، ه مضاف الیه ومحلا مجرور)
🖍️فی هذه الساعةِ(جارو مجرور ،متعلق به محذوف وجوباً، الساعةِ عطف بیان برای هذه و مجرور، خبر برای صلواتُک)
و فی کلِّ ساعةٍ( واو عاطف و همان مطلب جواز تکرار حرف جر، کلِّ مجرور و مضاف، ساعةٍ مضاف الیه)
🖍️ولیّاً( خبر برای کُنْ و منصوب)
🖍️وحافظاً و قائداً و ناصراً و دلیلاًو عیناً( عطف بر ولیّاً و خبر برای کُنْ)
🖍️حتی تُسکنَه ( حتی حرف ناصب، تسکنَه فعل و فاعل و مفعول به و منصوب)
🖍️ارضَک(مفعول دوم ومضاف و مضاف الیه )
🖍️طوعاً(کلمه طویلا و طوعا هر دو صفت برا مفعول مطلق محذوف و مفعول مطلق نوعی هستن
تمتعا طویلا
اسکانا طوعیا و یا طوعا)
🖍️و تمتّعَه(عطف بر تسکنَه فعل و فاعل و مفعول به و منصوب)
🖍️فیها(جارو مجرور متعلق به تمتّعه)
🖍️طویلاً(کلمه طویلا و طوعا هر دو صفت برا مفعول مطلق محذوف و مفعول مطلق نوعی هستن
تمتعا طویلا
اسکانا طوعیا و یا طوعا)
🌹🌹🌹
:::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::
🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃
💯❌💯 #کپی با ذکر منبع، مجاز است.
(🌺(کارگاه ادبیات عرب)🌺)
https://eitaa.com/joinchat/4073979936C33f5684249
🔴 #هزار_و_یک_نکته
✅ #نکته_چهل_و_نهم
✍ #اعراب_عبارت_يا_فاطمة_الزهراء
منادي يا مفرد است يا مضاف و يا...
ـ اگر مفرد معرفه باشد، مبني بر رفع ميشود. مثل «يا اللهُ، يا عليُّ يا عظيمُ».
ـ و اگر مضاف و مضاف اليه باشد منصوب است. مثل «يا عبدَ الله، يا ربَّ البيت الحرام، يا ابا عبد الله».
در عبارت «يا فاطمة الزهراء» بايد ببينيم كه تركيب فاطمة الزهراء تركيبي وصفي است يا تركيبي اضافي كه اگر وصفي بود، كلمهي «فاطمه» مبني بر رفع خواهد بود و اگر اضافي بود منصوب خواهد بود.
راه تمييز تركيب وصفي از تركيب اضافي توجه به معنا است. با كمترين توجهي به معناي عبارت «يا فاطمة الزهرا» به آساني ميتوان فهميد كه اين تركيب يك تركيب وصفي است.
✏️ (توجه داشته باشيد كه منظور از تركيب وصفي در اينجا چيزي در مقابل تركيب اضافي است وشامل عطف بيان و بدل نيز ميشود).
علاوه بر اين، يكي از فرقهاي تركيب وصفي و اضافي اين است كه تركيب وصفي قابليت حمل دارد ولي تركيب اضافي قابل حمل نيست، يعني در تركيب وصفي ميتوان موصوف را موضوع (نهاد) و صفت را محمول (گزاره) قرار داد؛ مثل «فاطمه زهرا است»
ولي در تركيب اضافي نميتوان مضاف را موضوع (نهاد) و مضاف اليه را محمول (گزاره) قرار داد؛ مثلاً نميتوان گفت «عبدْ الله است» يا «كتابْ من است».
فرق ديگر آن است كه در تركيب اضافي هر يك از مضاف و مضاف اليه مصداق جداگانهاي دارند مثل «كتاب من» كه كتاب چيزي است غير از من؛ اما در تركيب وصفي، موصوف و صفت هر دو به يك مصداق اشاره دارند مثل «مردِ شجاع» كه مصداق هر دو يك انسان است.
✏️(توجه داشته باشيد كه مصداق غير از معنا است؛ در تركيب وصفي معناي موصوف و صفت دو تا است ولي مصداق خارجي يكي است).
به همين دليل در دعاي توسل ميخوانيم «يا فاطمةُ الزهراء، يا بنتَ محمد، يا قرةَ عين الرسول» كه مورد اول موصوف و صفت است و به همين دليل منادي مرفوع است و در دو مورد بعدي مضاف و مضاف اليه است كه منصوب است.
✏️(توجه داشته باشيد كه در چاپ بعضي از مفاتيحها در دعاي توسل دچار اشتباه شدهاند).
✍در دعايي ديگر ميخوانيم:
السلام عليك يا سيدةَ نساء العالمين ... السلام عليك ايتها المظلومةُ الممنوعةُ حقها (مفاتيح، اعمال روز سوم ماه جمادي الآخره)،
مورد اول تركيب اضافي است و مورد دوم تركيب وصفي. توجه داشته باشيد كه حرف نداي «ايتها» با «يا» از نظر نحوي هيچ فرقي ندارد.
✍اين دو تركيب را در زيارتنامهي حضرت زهرا سلام الله عليها نيز ميخوانيم:
السلام عليك يا بنتَ رسول الله، السلام عليك يا بنتَ نبي الله ... السلام عليك يا امَّ الحسن و الحسين سيدي شباب اهل الجنة، السلام عليك ايتها الصديقةُ الشهيدة، السلام عليك ايتها الرضيةُ المرضيةو... (مفايتح الجنان، زيارت حضرت فاطمهي زهرا سلام الله عليها)
در بحار الأنوار ج 43، ص 261، باب 12 آمده است:
... قَالَ لَهَا هَنِيئاً مَرِيئاً لَكِ يَا فَاطِمَةُ الزَّهْرَاءُ ثُمَّ أَخَذ ...
و نيز ج 45، ص 300، باب 46:
... وَ يَا أُمَّاهْ يَا فَاطِمَةُ الزَّهْرَاء ... (اين دو روايت از نرمافزار گنجينهي روايات نور نوشته شده است).
✍تنها توجيهي كه نصب كلمهي «فاطمة» در عبارت «يا فاطمة الزهراء» دارد اين است كه بگوييم اين نوع كاربرد خيلي شيوع دارد و از باب غلط مشهور اشكالي ندارد.
اين توجيه باعث ميشود كه به مردم عادي در كاربردهاي روزمرهشان سخت نگيريم وگرنه نميتوان دعاها و عبارتهاي عربي را با اين توجيه غلط خواند.
⭕️در ترکیب «يا فاطمة الزهراء»
✍️بصریّون معتقدند باید فاطمة به الزهراء اضافه شود
🖍️ابن مالک هم گفته:
و اِن یکونا مُفردَینِ فَاَضِف
یعنی اگر اسم و لقب هر دو مفرد بودند، اسم را به لقب اضافه کن
🖍️ولی کوفیون علاوه بر اضافه، اِتباع را هم جایز می دانند
📜بنابراین:
يا فاطمةَ الزهراءِ را همه صحیح می دانند
ولی
يا فاطمةُ الزهراءُ بنا بر نظر بصریون صحیح نیست
🖌️باید توجه داشت که الزهراء در عبارت فوق لقب است نه نعت
یعنی معنایش ای فاطمه ی زهرا است نه ای فاطمه درخشان
🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃
💯❌💯 #کپی با ذکر منبع، مجاز است.
(🌺(کارگاه ادبیات عرب)🌺)
https://eitaa.com/joinchat/4073979936C33f5684249
🔴 #هزار_و_یک_نکته
✅ #نکته_پنجاهم
⭕️ #لغت #قاعده
💢واکاوی و وارسی لفظ ((قاعده))💢
✅تعریف لغوی:اساس جمع قواعد و قواعد البیت ای؛ اساسه : یعنی بنیاد های خانه
مثل؛(واذ یرفع ابراهیم القواعد من البیت و اسماعیل )
و (فاتی الله بنیانهم من القواعد)
✅تعریف اصطلاحی :
قواعد نزد فقهاء غیر از آن قواعدیست که نزد نحات و اصولیون است.
💢چون قاعدة نزد فقها حکمی است اکثری
و آن کل ای است که منطبق شود(صدق کند) بر تعداد زیادی از اجزائش تا شناخته شود احکام جزئیاتش
💢واما نزد نحات و اصولیین :
قاعده آن قضیه کلی ایست که منطبق باشد(قابل صدق) بر جمیع اجزاء (افراد)آن کل
✏️منبع :القواعد النحویة تاصیلا و تفصیلا
لعبد الواحد محمد النحو
صفحه ۱۱
✏️ نکته؛کل تشکیل شده از اجزاء نه کلی.
در مورد فرق بین کلی و کل و جزء و جزئی حاشیه منطق کبری که در جامع المقدمات هست توضیح خوبی داده.
✅نکته✅
اشباه النظایر ج۲ ص۱۱۱
قال السیوطی قال ابن النَّحَّاس فی تعلیقه :
هنگامی که ضمیر منفصل از ضمیر متصل تاکید آورده میشود
باید ضمیر دومی که تاکید آورده شده است از ضمایر مرفوعی باشد و نه غیر آن
درحالی که فرقی نمیکند ضمیری که برایش تاکید آورده شده است مرفوعی باشد یا منصوبی یا مجروری
مثال ها: قمت انا
و رایتک انت
و مررت به هو
💢تعدادی از قواعد نحوی :
⭕️الاصل هو الافراد و الترکیب فرع
⭕️الاصل هو المظهر و انما المضمر فرع
⭕️الاصل فی کل حرف ان یکون دالا علی ما وضع له فی الاصل
⭕️الاصل فی الاسماء التنکیر فهو اول احوال الکلمة
⭕️الاصل فی الاسماء ان لا تعمل
⭕️الاسم هو الاصل و الفعل و الحرف فرع
⭕️الاصل فی الظرف ان لا یعمل
⭕️ما یدخل علی الاسم الذی هو الاصل اقوی مما یدخل علی الفعل الذی هو الفرع
⭕️الاصل فی الافعال العمل
🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃
💯❌💯 #کپی با ذکر منبع، مجاز است.
(🌺(کارگاه ادبیات عرب)🌺)
https://eitaa.com/joinchat/4073979936C33f5684249
🔴 #هزار_و_یک_نکته
✅ #نکته_پنجاه_و_یکم
🔴 #هزار_یک_کلمه
🔷آیا "یا هو" از نظر قواعد ادبی صحیح است؟
🔻شاید بپرسید طبق قواعد علم نحو، حرف ندا بر سر ضمیر وارد نمی شود، پس چطور در برخی روایات تعبیر "یا هو" وجود دارد؟
این شبهه را علامه حسن زاده آملی دامت برکاته اینچنین پاسخ داده اند:
🔸«در این حدیث شریف و نظائر آن کلمه مبارکه هو منادی شده است و حرف یای ندا بر سرش در آمده است و حال اینکه ضمیر، منادی نمی شود،
✏️علامه بهائی، در صمدیه در شرایط منادی گوید: «و یشترط کونه مظهراً» و شارح آن علامه سیدعلیخان در شرح کبیر صمدیه پس از عبارت مذکور گوید:
فلا یجوز نداء المضمر مطلقاً لا یقال یا انا و لا یا ایای و لا یا هو و لا یا ایاه اجماعاً.
تا اینکه گوید: و قال شعبان فی الفیته:
🔸و لا تقل عند النداء یا هو
🔸و لیس فی النحاة من رواه
🔸پس در حدیث مذکور "یا هو" حرف ندا بر سر ضمیر در نیامده است، بلکه هو اسمی از اسماء الله است که مسمی آن هویت مطلقه و ذات اقدس است (یعنی در این روایات هو ضمیر نیست بلکه اسم است)، چه اینکه جمله شریف "یا هو یا من لاهو الا هو" سخن کسی است (امام علی علیه السلام) که خود پدر نحو و صرف است.
🔹منبع: هزار و یک کلمه، ج2، ص 184، علامه حسن زاده آملی.
🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃
💯❌💯 #کپی با ذکر منبع، مجاز است.
(🌺(کارگاه ادبیات عرب)🌺)
https://eitaa.com/joinchat/4073979936C33f5684249
🔴 #هزار_و_یک_نکته
✅ #نکته_پنجاه_و_دوم
💢 #رئوس_ثمانیه 💢
دانشمندان هرگاه می خواستند علمی را تعلیم دهند، هشت مطلب را درباره آن علم به عنوان مقدمه بیان می کردند و معتقد بودند دانستن این مطالب باعث می شود دانشجو بهتر و با دید صحیح تری آن علم را بیاموزد.
به این هشت مطلب " رئوس ثمانیه " یا "موضوعات هشتگانه" می گفتند که عبارتند از:
۱. تعریف علم(( لغتی و اصطلاحی ))
۲. موضوع علم
۳. فایده علم
۴. مؤلف علم
۵. ابواب و مباحث علم
۶. جایگاه علم در میان دیگر علوم
۷. غرض و مقصود علم
۸. روش های تعلیم علم
منبع؛
کتاب حاشیه ملاعبدالله
کتاب منطق صوری خوانساری ج۱ص۲
🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃
💯❌💯 #کپی با ذکر منبع، مجاز است.
(🌺(کارگاه ادبیات عرب)🌺)
https://eitaa.com/joinchat/4073979936C33f5684249
🔴 #هزار_و_یک_نکته
✅ #نکته_پنجاه_و_سوم
💢 #رئوس_ثمانیه علم اشتقاق 💢
✍۱) تعریف علم اشتقاق :
اشتقاق در #لغت به معنای دو شقه کردن و تکه تکه کردن چیزی
در #اصطلاح:
بیرون آوردن کلمه ای از کلمه ٔ دیگر بشرط آنکه در معنی و ترکیب با هم مناسب و در صیغه مغایر باشند. (از تعریفات جرجانی )
✏️ حاجی خلیفه در کتاب کشف الظنون خود میگوید : اشتقاق دانشی است که در آن از چگونگی بیرون آوردن کلمه ای از کلمه ای دیگر گفتگو میشود و باید میان کلمه ٔ اصلی «مخرج » و کلمه ٔ دوم «خارج » اصالةً و فرعاً به اعتبار ماده آن یعنی حروف اصلی ( مثل :ض ر ب در ضارب مضروب و...)مناسبتی وجود داشته باشد. و قید اخیر «ماده» علم صرف را از این تعریف خارج میکند، زیرا در علم صرف نیز درباره ٔ اصالت و فرعیت میان کلمه ها گفتگو میشود لیکن برحسب هیئت آنها است و از ماده آن بحث نمیکند، مثلاً در اشتقاق از مناسبت نهق و نعق برحسب ماده ٔ آنها بحث میشود و در صرف از مناسبت آنها برحسب هیئت هر یک سخن میرود و بنابراین دو دانش مزبور از هم متمایز شدندو توهّم اینکه ممکن است صرف و اشتقاق یک دانش باشد،از میان رفت.
✍۲) موضوع علم:
کلمه از حیث خروج بعضی از بعض دیگر به لحاظ ماده
✍۳)فایده علم:
أ)شناخت کلمات اصلی و فرعی
ب)فهم دقیق معانی کلمات وفرق لغات و رجوع به اشتقاق،اختلاف در معنای کلمه را از بین میبرد.
ج)وضع الفاظ جدید
د)معانی کلمات غامض وسنگین و غیر غامض رو با این علم به دست میاریم
و...
✍۴) مدون علم:
ابن درید کتابی به نام الاشتقاق نوشت البته قبل از او علم اشتقاق در کتب دیگران همچون خلیل و سیبویه یافت میشد ولی نه به عنوان علمی جدا که ابن درید آن را جدا کرد.بعد از او ابن فارس آنرا توسعه داد در کتاب مقاییس اللغة.
✍۵) ابواب و مباحث علم:
بسیار است و یک بخش آن، اقسامش هست که توضیح خواهیم داد.
علم اشتقاق سه قسم است:
اشتقاق صغیر
اشتقاق کبیر
اشتقاق اکبر
به طور جداگانه بحث خواهیم کرد ان شاالله تبارک و تعالی
✍۶) جایگاه علم در میان دیگر علوم:
ما بین علم لغت و صرف است.
موضوع اشتقاق از مباحث زبان شناسی (فقه اللغة) محسوب میشود.
✍۷)غرض و مقصود علم:
احتراز از خلل در انتساب
✍۸)روشهای تعلیم علم:
باید این علم بعد از علم لغت و قبل از علم صرف تدریس شود ولی چون به عربی نوشته شده است بعد از نحو تدریس شود بهتر است.
🔸منابع:
مفتاح النجاح زکی جعفری
تعریفات جرجانی
دهخدا
تحفه طالقانی بکان طالقانی
کلیات ابوالبقاء
🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃
💯❌💯 #کپی با ذکر منبع، مجاز است.
(🌺(کارگاه ادبیات عرب)🌺)
https://eitaa.com/joinchat/4073979936C33f5684249
🔴 #هزار_و_یک_نکته
✅ #نکته_پنجاه_و_چهارم
💢 #اصطلاح_شناسی_در_علم_صرف 💢
✍️ در این مبحث بعض اصطلاحات صرفی را خواهیم شناخت👇👇
🔷 اصطلاح اول: معنی (#معنا) در لغت و اصطلاح
1️⃣ در لغت: مشهور اهل لغت معنا را از واژه عَنَی يَعْنِی از باب ضرب به معناي قَصَدَ يَقْصِدُ گرفتهاند. (لسان العرب، ج ۱۵، ص ۱۰۶.)
🔹و آنچه لفظ به آن دلالت دارد را از آن جهت معنا گفتهاند كه از لفظ قصد شده يا صلاحيت قصد شدن را دارد. (كشاف اصطلاحات الفنون و العلوم، ج ۲، ص ۱۶۱۷)
🔹صيغۀ آن را نيز عدهای مصدر ميمی به معناي اسم مفعول (= قصد شده) (شرح الجامی، ص۴، و حاشیه الدسوقی علی شرح الشمسيه المطبوع ضمن شروح الشمسيه، ج ۱، ص ۲۳۱.) و برخی مخفف اسم مفعول (= مَعنِی) (الاشتقاق للبهبهانی، ص ۱۶ ،
بنابراین احتمال، اصل آن معنیّ با تشدید یاء و کسر نون بوده که بعد از حذف یکی از دو یاء، کسره آن تبدیل به فتحه شده است.) و بعضی اعتباراً اسم مكان (همان و شرح الجامی، ص۴.) دانستهاند.
2️⃣ در اصطلاح: در تعريف آن گفتهاند: المعنی مَا يَصِحُّ أن يُقصد، يعنی معنا آن چيزی است كه صلاحيت دارد كه قصد بشود (حاشیه عبد الغفور علی شرح الجامی، ص۱۰)
و در ادبيات و علوم مربوط به الفاظ به آنچه صلاحيت دارد كه از لفظ قصد بشود اطلاق میشود اعم از اينكه مدلول تصوری باشد يا تصديقی؛ مطابقی باشد يا تضمنی و يا التزامی.
🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃
💯❌💯 #کپی با ذکر منبع، مجاز است.
(🌺(کارگاه ادبیات عرب)🌺)
https://eitaa.com/joinchat/4073979936C33f5684249