#در_انتظار_تو_چشمم_سپید_گشت_و_غمی_نیست
#اگر_قبول_تو_افتد_فدای_چشم_سیاهت
پدربزرگم را خدا عمر با عزت بدهد؛ بیش از پنجاه سال است که نیمه شعبان برای امام زمان(عجّل الله فرجه) جشن میگیرد.
از آن سالهای دور که با کاغذ کشی و چیدن گلدان در کوچه و چراغ زنبوری، تا این سالها که طاق نصرت علم میکند و کوچه را ریسه میکشد و مولودیخوان دعوت میکند.
به جز آن دو سال کرونا که البته چراغانی کرد ولی چه سوت و کور بود کوچه، انگار همه جا گرد غم پاشیده شده بود.
آقاجانم که الان -چشمم کف پایش- ۹۲ سال دارد، این روزها دوباره در تکاپوی جشن نیمه شعبان است؛ میان کوچه به عصایش تکیه داده و مراقب است که نوههایش کارشان را درست انجام دهند، کسی از زیر کار در نرود و کار جشن امسال به سامان برسد.
یادم است چند سال پیش سه تا نتیجهی تُپلش را که یکیشان پسر من بود، گذاشته بود مسئول شیرکاکائو و شیرینی؛ انگار که گوشت را سپرده باشی دست گربه!
✍ادامه در بخش دوم؛