eitaa logo
جان و جهان
496 دنبال‌کننده
831 عکس
38 ویدیو
2 فایل
اینجا هر بار یکی از ما درباره چیزی سخن میگوید، از آفاق تا انفس.🌱 ارتباط با ما؛ @m_rngz @zahra_msh
مشاهده در ایتا
دانلود
«کدوم بچه این لیوانای پلاستیکی رو تموم کرده؟» از در فلزی مسجد پا گذاشتم توی حیاط. یک باغچه بزرگ همان وسط جاخوش کرده بود. «خانم بیا این بچه رو ببر داره دیوار مسجدو خراب میکنه.» یک طرف حیاط چرخ و فلکی خودنمایی می‌کند، از آن‌ها که همگی با هم فرمان گرد وسط را می‌چرخانند و می‌چرخند. «بچه برو بگیر بشین انقدر سر و صدا نکن... یه لحظه‌ام تمرکز نداریم سر نماز...» از پله‌های ورودی زنانه رفتم بالا، همزمان توی سرم تک‌جمله‌هایی که پسر در مساجد مختلف از حاج خانم‌های مسجدی دریافت کرده بود و مسجدگریزی‌اش حادتر شده بود رژه می‌رفتند. یادم آمد یک بار دیگر کفری شدم، گفتم: «خانم عزیز، شما تلفن منو یادداشت کنین، هربچه‌ای که به مسجد آسیبی زد هزینه‌اش با من.» گفتم بچه‌ من وارد هرمحیطی که می‌شود کلی تحویلش می‌گیرند، حتی آن‌ها که ظاهرشان هیچ بویی از دین و مذهب نبرده‌است توی پارک و شهربازی و سینما جوری محبت می‌کنند که بچه نمک‌گیر می‌شود. آن وقت توی مسجد اینطور... . گاهی تمام خوراکی‌ها و بازی‌ها و تدبیرکردن‌های من برای برهم نخوردن نظم نماز جماعت و تمرکز نمازگزاران، باز هم زورش نمی‌رسد و وسط نماز بچه‌ای یادش می‌افتد که باید فریاد بزند جیش دارد، یا برادری از شرمندگی خواهرش در بیاید و جیغش را راهی هوا کند، یا دزد و پلیس بازی بالا بگیرد تا آنجا که بگویند این بچه مو فرفری مال توست؟ مادرش که آرام است! و دست آخر بعضی بگویند برو بنشین توی خانه‌ات، نماز جماعت نمی‌خواهد بخوانی. ✍ادامه در بخش دوم؛