eitaa logo
جان و جهان
501 دنبال‌کننده
773 عکس
34 ویدیو
1 فایل
اینجا هر بار یکی از ما درباره چیزی سخن میگوید، از آفاق تا انفس.🌱 ارتباط با ما؛ @m_rngz @zahra_msh
مشاهده در ایتا
دانلود
تا عقربه‌های ساعت خودشان را روی عدد چهار جمع و جور کنند، شاید چهل باری صدای سرفه‌های شدید خلطی دخترک بر سرم فرود آمدند و قلبم را تکه‌تکه از جا کندند. پاورچین پاورچین که مهمان‌ها بیدار نشوند یک صندلی زیر پایم گذاشتم و دستگاه بخور سرد را از کمد بالای کتاب‌خانه داخل سالن پایین آوردم و دوشاخه‌اش را توی پریز اتاق بچه‌ها فرو بردم. کمی شیرْ گرم کردم و با عسل توی شیشه ریختم. سر شیشه را در دهان دخترک گذاشتم و تا حواسش به شیر خوردنش بود با روغن سیاهدانه آرام آرام قفسه‌ی سینه و سینوس‌هایش را ماساژ دادم. شیرش که تمام شد پستانک سرخابی‌اش را جایگزین سر شیشه کردم، به پهلو خواباندم و پتو را رویش کشیدم. همسرم صبح زود جلسه‌ی مهمی داشت و به خاطر شرایط خانه دیر خوابیده بود. از اضطراب بیدار شدن و بدخواب شدنش به خاطر صدای سرفه‌‌ی بچه، آن‌قدر این چند ساعت ماهیچه‌هایم را در حالت انقباض نگهداشته بودم که تمام بدنم درد می‌کرد. برای حال خودم سوگواری می‌کردم. خیالم از بابت سرفه‌های زهرا هنوز راحت نشده بود که صدای ناله‌های ریز پسرم مثل آوار روی سرم خراب شد. چرخیدم سمت تختش. دستم را روی پیشانی‌اش گذاشتم. بعد هم دست‌ها و پاهایش. ✍ادامه در بخش دوم؛