eitaa logo
جان و جهان
489 دنبال‌کننده
849 عکس
39 ویدیو
2 فایل
اینجا هر بار یکی از ما درباره چیزی سخن میگوید، از آفاق تا انفس.🌱 ارتباط با ما؛ @m_rngz @zahra_msh
مشاهده در ایتا
دانلود
لگدی نوش‌جان می‌کنم. - بذار بخوابم. لگد دوم محکم‌تر است. - مگه می‌خوام روزه بگیرم که بیدار شم؟ چرا نمی‌ذاری بخوابم؟ وقتی خیالش راحت می‌شود که بیدارم، می‌خوابد. به جایش همسرم می‌گوید: «چی شده؟ با کی حرف می‌زنی؟» خیلی عادی می‌گویم: «با پسرمون!» همسرم که تابه‌حال حرف زدن من با توراهی‌مان را نشنیده است، با تعجب نگاهم می‌کند. ولی خواب اجازه‌ی عکس‌العمل بیشتری به او نمی‌دهد و می‌خوابد. دوتا بالش بلندِ زیر سرم را مرتب می‌کنم تا اسید معده، اسیر جاذبه‌ی زمین شود و راحت بالا نیاید. کمی ناز کمر و دست و پایم را می‌کشم تا اجازه بدهند بخوابم‌. هم‌زمان زیر لب غر می‌زنم که: «زن باردار به اندازه‌ی روزه‌دارِ شب زنده‌دار ثواب می‌بره؟ بایدم ثواب شب زنده‌دارا رو ببرم، تا صبح بیدار باشم بدون ثواب؟ روزه‌دار هم حتما حکمتی داره که گفتن.» صبح که می‌شود اول کمی ذوق می‌کنم که دیروز تمام شد و سی و هشت هفته و چهار روز شده و چیزی نمانده است. همسرم که چشمان باز مرا می‌بیند، می‌گوید: «خیلی می‌خوابیا؛ پاشو!» ذوقم کور می‌شود. می‌خواهم بگویم: «یعنی حتی یه دونه از این شش بار جیرجیر صدای در دستشویی رو نشنیدی؟» ولی کافی‌ست دهانم را باز کنم تا بزاقم به هر طرف شلیک شود. پس فقط با اصواتی تودماغی جوابش را می‌دهم و به روشویی پناه می‌برم. ✍ادامه در بخش دوم؛