eitaa logo
جان و جهان | به روایت مادران
522 دنبال‌کننده
993 عکس
48 ویدیو
2 فایل
اینجا هر بار یکی از ما درباره چیزی سخن میگوید، از آفاق تا انفس.🌱 ارتباط با ما؛ @mhaghollahi @zahra_msh
مشاهده در ایتا
دانلود
،_صاعقه‌ها چیز مهمی را جا گذاشته بودیم، مادرم را! و شاید این اولین نقطه‌ی عطف زندگی من بود که به خانه‌ی جدیدمان اسباب بردیم، بدون مادرم... به هزار و یک دلیل تصمیم گرفتند جدا شوند. صحنه‌های ناواضحی از جنگ و صلحشان در خاطرم مانده اما تصمیم‌هایی که از دوران بچگی با خودم می‌گرفتم، هنوز توی ذهنم پررنگ است: «من سعی می‌کنم مثل آنها نباشم». منظورم قضاوت رفتار پدر و مادرم نیست. منظورم نقد عکس‌العمل‌هایی است که هنگام نارضایتی از یکدیگر، بروز می‌دادند و گاهی به شدت غیرمنصفانه بود‌. چیزی نگذشته بود که فوت مادر جوانم، نقطه عطف دوم زندگی‌ام شد؛ در اثر حمله قلبی و بسیار ناگهانی. و حمله‌ی دوست مادر مرحومم به پدرم با جمله‌ی نغز: «تو کشتیش!» و ضربات پیاپی که به سر و صورت پدرم وارد می‌شد برای خونخواهی... خیلی تلخ بود، می‌دانید؟ من و برادرم در سرما از غصه و گریه می‌لرزیدیم و حتی درست نمی‌دانستیم چه اتفاقی افتاده است. یادم نیست چه کردیم و چطور از دست دایه‌ی مهربان‌تر از مادر خلاص شدیم اما خشم و غم عجیبی که در کالبد کودکانه‌ام دمیده شد، چندین سال مرا بزرگتر کرد. هنوز مهر طلاق در شناسنامه مادرم نخورده بود که اجل، مهر بطلان را روی جلدش کوبید. ✍ادامه در بخش سوم؛