eitaa logo
جان و جهان
497 دنبال‌کننده
830 عکس
38 ویدیو
2 فایل
اینجا هر بار یکی از ما درباره چیزی سخن میگوید، از آفاق تا انفس.🌱 ارتباط با ما؛ @m_rngz @zahra_msh
مشاهده در ایتا
دانلود
پارسال چهارم مهرماه پدرم را از دست دادم. همه فکر می‌کنند وقتی کسی سن و سالی از او گذشته یا مدتی بیمار است، نزدیکان برای رفتنش آماده‌اند؛ ولی برای ما این‌طور نبود. اصلا این‌طور نبود. صبحی که بعد از چهل روز می‌خواستم بروم دانشگاه و درِ کمد را باز کردم تا یک مانتوی غیر مشکی بردارم چشمم درست نمی‌دید، چون پر از اشک بود. توی راه دانشگاه گریه می‌کردم، بی‌خیال تاکیدهای مکرّر پدرم که می‌گفت: «برای من سیاه نپوشید و گریه نکنید! دلم نمیخواد چشماتون اذیت بشه.» فکر می‌کردم لباس سیاه، من را به او متصل کرده. انگار غیر از قرآن و صدقات، این لباس سیاه نشان می‌داد چه شده و در دل من چه می‌گذرد. با خودم می‌گفتم اگر مثل همیشه مانتو و روسری رنگی بپوشم چه فرقی دارم با قبل؟ در حالی‌که من فرق دارم؛ حالا پدر ندارم‌. از آن ظهری که غرق در امواج خبرهای مردّد در مورد سید حسن نصرالله رفتم کلینیک و تا شب آن‌جا بودم و آخرين مُراجع به من گفت چه شده، یک هفته گذشته است. ✍ادامه در بخش دوم؛