eitaa logo
جان و جهان
492 دنبال‌کننده
814 عکس
37 ویدیو
2 فایل
اینجا هر بار یکی از ما درباره چیزی سخن میگوید، از آفاق تا انفس.🌱 ارتباط با ما؛ @m_rngz @zahra_msh
مشاهده در ایتا
دانلود
وقتی آقای جوان آبی‌پوش، با طمأنینه درب چوبی حسینیه را باز کرد، عکس پانورامای نقش‌بسته روی شبکیه‌ی چشمانم تمام خستگی‌های رسوب گرفته در سلول‌هایم را شست و برد. دخترک شش‌ساله‌ام پرید توی سالن حسینیه: - مامان اینجا رو نگا... دریای توپ‌های رنگی، سرسره‌ی سبز‌ رنگ گوشه‌ی سالن، انبوه لگوها و سبدهای پر از اسباب‌بازی بهترین بهانه‌ها برای تشدید شادی کودکانه‌اش بودند. داخل شدیم. دوستان یکی‌یکی سر رسیدند و دیدارها تجدید شد. همه چیز برای یک جلسه‌ی پرنشاط به سبک ساده و صمیمی مادرانه مهیا بود. مسئول منطقه‌ بحث را شروع کرد. در بخش «در متن»، تنور محفل با بحث داغ انتخابات روشن شد و دوستان ایده‌های عملی برای جذب مشارکت حداکثری در محله‌ها را مطرح کردند. فعال‌ترین عضو جلسه شاید، مدادِ خانم مسئول منطقه بود که تند‌تند روی کاغذهای دفترچه کلماتی را می‌نوشت و کوچک‌ترین عضو جلسه با آن چهره‌ی شش‌ماهه‌ی معصومش لبخند را مهمان چهره‌های متفکر می‌کرد. بچه‌ها گرم بازی بودند و مادرها گرم بحث و گفت‌وگو. عقربه‌های ساعت که یک دور، دور دنیایشان زدند، نوبت کاغذهای نقاشی خلاق بود که مربی کوچک و با‌ استعدادمان در اختیار بچه‌ها گذاشت و پوست پسته و قارچ و ماهی تحویلمان داد! ✍ادامه در بخش دوم؛