eitaa logo
جان و جهان
512 دنبال‌کننده
741 عکس
33 ویدیو
1 فایل
اینجا هر بار یکی از ما درباره چیزی سخن میگوید، از آفاق تا انفس.🌱 ارتباط با ما؛ @m_rngz @zahra_msh
مشاهده در ایتا
دانلود
.. دستپاچه آخرین پیچ لقمه را می‌دهم و کیسه لقمه‌ها و قوطی میوه‌های خردشده را توی کیف دستی جاگیر می‌کنم. چادر بر سر و بند کیف بر روی شانه و یک نگاه گذرا بر خانه و احوال ساکنان همیشگی‌اش، درب را می‌بندم و راهی می‌شوم. هنوز بازار تاکسی‌های اینترنتی آن‌چنان گرم و همه‌گیر نشده، طبق معمول کنار اتوبان هم ماشین برای مقصدم کم‌تر گیر می‌آید. ردّ نگاه چشم‌هایی را که ملتمسانه از تک‌تک ماشین‌های عبوری می‌خواهند هم‌مسیرش باشند، از بزرگراه می‌دزدم و به صفحه گوشی می‌دوزم. خودش است؛ مثل همیشه در همین لحظات حساس و نفس‌گیر دقیقه نود که بین آسمان و زمین مانده‌ام، تماس می‌گیرد؛ - هنوز نرسیدی؟! - چه کنم؟! ماشین گیر نمیاد.. - بازم دیر راه افتادی.. آره؟ - نه، یعنی به حساب خودم اگر همون اول ماشین پیدا می‌شد، الان اونجا بودم‌. از تاکسی پیاده می‌شوم و دوان دوان فاصله میدان تا ساختمان را طی می‌کنم. بالای پله‌های ورودی منتظرم ایستاده و از دور هم می‌توانم کظم غیضش از دیر رسیدن‌های مکرّرم را توی نگاه و حالاتش بخوانم. - سلام، دیدی دیر و زود دارم، ولی سوخت و سوز ندارم. فرار به جلو یا دستِ پیش برای پس نیفتادن، شگردی که در همه‌ی زمان‌ها کارایی خودش را به اثبات رسانده.. - بلیط‌ها رو پرینت نگرفتی؟! - نه، خب وقت نشد.. بیا همینجا واحد فروش بلیط، پرینت می‌گیرن برامون. ✍ادامه در بخش دوم؛