eitaa logo
جان و جهان | به روایت مادران
519 دنبال‌کننده
996 عکس
48 ویدیو
2 فایل
اینجا هر بار یکی از ما درباره چیزی سخن میگوید، از آفاق تا انفس.🌱 ارتباط با ما؛ @mhaghollahi @zahra_msh
مشاهده در ایتا
دانلود
روی صندلی مترو نشسته‌ام و می‌دانم برای آرام کردن کودکی که کف‌ زمین خوابیده، پا می‌کوبد و جیغ می‌کشد باید چه‌کار کنم. شاید دختر کنار دستی‌ام که نگاه حیرانی به کودک دارد و همزمان صدای هدفون صورتی روی گوشش را زیادتر می‌کند، فقط به کلمه «جیغ جیغو» می‌اندیشد. شاید زن روبه‌رویم که به کف کدر واگن خیره مانده و دستمال‌کاغذی‌اش را با فشار بیشتری لای انگشتانش می‌چلاند، فقط اسم‌های سخت باکتری‌ها و ویروس‌ها را از ذهنش می‌گذراند. شاید حتی مادر خود بچه هم دارد زیر پنجه‌های حسِ مادرناکافی بودن و شرم اجتماعی خفه می‌شود و استیصالش به خاطر کمبود اکسیژنِ این خفگی است. اما من می‌دانم، یاد گرفته‌ام که قشرق بچه‌ها را تلاش یک انسان درمانده و فهمیده نشده، برای «ارتباط» بدانم. کسی که می‌خواهد «بگوید» اما کلمه ندارد. می‌خواهد چیزی را متوقف کند، می‌خواهد حسی را به اشتراک بگذارد، اما خودش هم از ادراک حس‌های متراکمی که در وجودش هستند، عاجز است. به پلاستیک‌های پر از کاموای مادرش نگاه می‌کنم. حتما بازار بوده‌اند و حسابی خسته‌اند. لک تازه‌ی کاکائویی رنگِ روی یقه پیراهن کودک، یعنی انتخاب نامناسبی برای رفع گرسنگی داشته‌اند؛ شکلات یا شیر کاکائو مثلا. الان او خسته است، معده‌اش خالی است اما گرسنه نیست. دهانش آغشته به قند است که یعنی هم تشنه هست، هم نیست. او برای فهم همه این‌ها کمک می‌خواهد. او در حال حاضر حال بدنش را متعلق به خودش نمی‌داند و این باعث آزارش شده‌. ✍ادامه در بخش دوم؛