eitaa logo
جارچی شاهرود
25.4هزار دنبال‌کننده
20.6هزار عکس
8.6هزار ویدیو
75 فایل
بزرگترین رسانه شاهروددراستان سمنان @jarchy0273 لینک دعوت 👇👇👇 http://eitaa.com/joinchat/204472353Cbb461f6e3a 👇رزرو تبلیغات وارسال مطالب👇 @adminjarchy @adminjarchy1
مشاهده در ایتا
دانلود
🗞 روزنامه های یکشنبه، 14 شهریور 1400
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⏰ 60 ثانیه با مهمترین اخبار چهاردهم شهریور ماه شهرستانهای استان سمنان ورود به جارچی ایتا👇 http://eitaa.com/joinchat/204472353Cbb461f6e3a
دادستان کل کشور: برگ سبز خودرو سند مالکیت است 🔹دادستان کل کشور در نامه ای خطاب به دادستان‌های کل کشور بر تلقی برگ سبز خودرو صادره از شرکت‌های تولیدی به عنوان سند مالیکت تأکید کرد/ جام جم اخبار ویژه شاهرود در اینستاگرام👇 https://instagram.com/jaarchi023
♦پیش‌ ثبت‌نام متقاضیان اعزام اربعین از روز دوشنبه کمیته اعزام ستاد مرکزی اربعین حسینی(ع): 🔹پیش ثبت‌نام از متقاضیان زیارت اربعین، صرفا از بین افرادی که فاقد بیماری‌های زمینه‌ای بوده و دو دوز واکسن کرونا را تا پایان هفته جاری دریافت کرده باشند، از طریق سامانه سماح صورت می‌پذیرد. 🔹پیش ثبت‌نام انجام شده به منزله انجام قطعی سفر اربعین نمی‌باشد و انجام سفر مشروط به موافقت دولت عراق و شرایط اعلامی از سوی آن کشور می‌باشد./تسنیم اخبار ویژه شاهرود در اینستاگرام👇 https://instagram.com/jaarchi023
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دادستان شاهرود : 📣 مسئولان واحدهای تولیدی که به هر دلیلی تعطیل شده اند مشکلات خود را به دفتر دادستانی اعلام کنند تا رسیدگی شود ورود به جارچی ایتا👇 http://eitaa.com/joinchat/204472353Cbb461f6e3a
نارنگی‌های موجود در بازار رنگ‌آوری شده و مضر است مصطفی دارایی نژاد، رئیس اتحادیه بارفروشان: 🔹متأسفانه عده‌ای در استان مازندران، این میوه را به صورت کال و ترش می‌چینند و در گرمخانه‌ها با گاز اتیلن آن را رنگ آوری می‌کنند. 🔹کشاورزان این اقدامات را انجام نمی‌دهند و عده‌ای دلال برای اینکه میوه را به عنوان نوبرانه گران‌تر بفروشند اقدام به چنین کارهایی می‌کنند. 🔹وزارت جهاد کشاورزی باید با ابلاغ بخش نامه به کشاورزان استان مازندران برداشت زودتر از موعد نارنگی و پرتقال را ممنوع کند؛ همچنین رنگ آوری با گاز نیز به دلیل زیانی که برای سلامتی دارد باید ممنوع شود. ورود به جارچی ایتا👇 http://eitaa.com/joinchat/204472353Cbb461f6e3a
4_5884075044849584608.pdf
1.21M
🔴 جدول برنامه زمان بندی مدیریت بار اضطراری احتمالی در شهرستان های سمنان، سرخه، مهدیشهر، گرمسار، آرادان، دامغان، شاهرود، میامی و شهرهای بسطام و ایوانکی 🔹 زمان: دوشنبه پانزدهم شهریور ماه سال ۱۴۰۰
7.94M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📍شناسایی ۷۵ بیمار جدید مبتلا به کرونا در شرق استان شاهرود 🔹رئیس دانشگاه علوم پزشکی شاهرود: در شبانه روز گذشته ۷۵ بیمار جدید مبتلا به کرونا در مجموعه تحت مدیریت دانشگاه علوم پزشکی شاهرود شناسایی شدند. 🎍ورودبه ایتا👇 http://eitaa.com/joinchat/204472353Cbb461f6e3a جارچی استان اینجاهم هست👇 http://instagram.com/jaarchi023
شماره پیامک ارتباط مردم با وزیر کشور اعلام شد 🔸 روابط عمومی وزارت کشور در اطلاعیه‌ای شماره سامانه پیامکی برای ارتباط مردم با وزیر کشور را اعلام کرد. 🔸 روابط عمومی وزارت کشور با توضیح این روند که پیام‌های واصله پس از دسته بندی و اولویت‌گذاری در بخش ذیربط، به رویت وزیر کشور می‌رسد، شماره ۳۰۰۰۷۷۸۸ را بدین منظور معرفی کرد. ورود به جارچی ایتا👇 http://eitaa.com/joinchat/204472353Cbb461f6e3a
🔴سه دقیقه در قیامت(قسمت ۱۳) 🍃اوایل ماه شعبان بود که راهی مدینه شدیم. یک روز صبح در حالی که مشغول زیارت بقیع بودم متوجه شدم که مأمور وهابی دوربین یک پسر بچه را که می خواست از بقیع عکس بگیرد را گرفته. ♦️جلو رفتم و به سرعت دوربین را از دست او گرفتم و به پسربچه تحویل دادم. 🍀بعد به انتهای قبرستان رفتم در حال خواندن زیارت عاشورا بودم که به مقابل قبر عثمان رسیدم. 💥همان مامور وهابی دنبال من آمد و چپ چپ به من نگاه می کرد. یکباره دستم را گرفت و به فارسی و با صدای بلند گفت: چی میگی؟داری لعنت می کنی؟ گفتم:نخیر دستم را ول کن! 💠 اما او داد میزد وبقیه مامورین را دور خودش جمع کرد. یکدفعه به من نگاه کرد و حرف زشتی را به مولا امیرالمومنین زد. 🔴من دیگر سکوت را جایز ندانستم، یکباره کشیده محکمی به صورت او زدم . چهار مامور به سر من ریختند و شروع به زدن کردند. 🔆 یکی از مامورین ضربه محکمی به کتف من زد که درد آن تا ماه ها مرا اذیت می کرد. چند نفر جلو آمدند و مرا از زیر دست آنها خارج کردند و فرار کردم. ♻️اما در لحظات بررسی اعمال ماجرای درگیری در قبرستان بقیع را به من نشان دادند و گفتند: شما خالصانه و به عشق مولا با آن مأمور درگیر شدی و کتف شما آسیب دید و برای همین در نامه عمل شما ثبت شده است. 🔰 در این سفر کوتاه به قیامت نگاه من به شهید و شهادت تغییر کرد، علت آن هم چند ماجرا بود: 🔷یکی از معلمین و مربیان شهر ما در مسجد محل تلاش فوق العاده‌ای داشت که بچه‌ها را جذب می‌کرد. ♦️خالصانه فعالیت می‌کرد و در مسجدی شدن ما هم خیلی اثر داشت. ▪️ این مرد خدا یک بار که با ماشین در حرکت بود از چراغ قرمز عبور کرد و سانحه شدید رخ داد و ایشان مرحوم شد 🔶من این بنده خدا را دیدم که در میان شهدا و هم درجه آنها بود.ایشان به خاطر اعمال خوبی که در مسجد و محل داشت و رعایت دستورات دین به مقام شهدا دست یافته بود. 🔵 اما سوالی که در ذهن من بود تصادف او و عدم رعایت قانون و مرگش بود! ☘ایشان به من گفت: من در پشت فرمان ماشین سکته کردم و از دنیا رفتم و سپس با ماشین مقابل برخورد کردم. هیچ چیزی از صحنه تصادف دست من نبود... 🌾 در جایی دیگر یکی از دوستان پدرم که اوایل جنگ شهید شده بود و در گلزار شهدای شهرمان به خاک سپرده شده بود را دیدم. 🍁 اما او خیلی گرفتار بود و اصلاً در رتبه شهدا قرار نداشت. تعجب کردم تشییع او را به یاد داشتم که در تابوت شهدا بود! ⚡️خودش گفت: من برای جهاد به جبهه نرفتم به دنبال کاسبی و خرید و فروش بودم که برای خرید جنس به مناطق مرزی رفتم که آنجا بمباران شد. 💥بدن ما با شهدای رزمنده به شهر منتقل شد و فکر کردند من رزمنده ام و... 🌸 اما مهم ترین مطلبی که از شهدا یادم‌ ماند مربوط به یکی از همسایگان ما بود. 🌒 خوب به یاد داشتم که در دوره دبستان آخر شب وقتی از مجلس قرآن به سمت منزل آمدیم از یک کوچه باریک و تاریک عبور کردیم. 💥از همان بچگی شیطنت داشتم، زنگ خانه مردم را می زدیم و سریع فرار می کردیم. 💥یک شب دیرتر از بقیه دوستانم از مسجد راه افتادم. همان کوچه بودم که دیدم رفقای من که زودتر از کوچه رد شدن یک چسب را به زنگ یک خانه چسبانده اند، صدای زنگ قطع نمی‌شد. ✨ پسر صاحبخانه یکی از بسیجیان مسجد محل بود، بیرون آمد چسب را از روی زنگ جدا کرد و نگاهش به من افتاد. ❄️شنیده بود که من قبلا از این کارها کرده ام، برای همین جلو آمد و مچ دستم را گرفت و گفت باید به پدرت بگویم چه کار می کنی! 🌿 هرچه اصرار کردم که من نبودم بی فایده بود.مرا مقابل منزل ما برد و پدرم را صدا زد.پدرم خیلی عصبانی شد و جلوی چشم همه حسابی مرا کتک زد. 🥀 این جوان بسیجی که در اینجا قضاوت اشتباهی داشت در روزهای پایانی دفاع مقدس به شهادت رسید. 🌿 این ماجرا و کتک خوردن به ناحق من در نامه اعمالم نوشته شده بود که به جوان پشت میز گفتم: ❓ چطور باید حقم را از آن شهید بگیرم او در مورد من زود قضاوت کرد! ♻️جوان گفت: لازم نیست که آن شهید به اینجا بیاید. من اجازه دارم آنقدر از گناهان تو ببخشم تا از آن شهید راضی شوی. 🔆خیلی خوشحال شدم و قبول کردم.حدود یکی دو سال از گناهان اعمال من پاک شد تا جوان پشت میز گفت راضی شدی؟گفتم بله عالیه. 🔆لبته بعدا پشیمان شدم که چرا نگذاشتم تمام اعمال بدم را پاک کند.. اما باز بد نبود. ✅ همان لحظه آن شهید را دیدم و روبوسی کرد،خیلی از دیدنش خوشحال شدم.گفت: با اینکه لازم نبود اما گفتم بیایم از شما حلالیت بطلبم. هرچند شما هم به خاطر کارهای گذشته در آن ماجرا بی تقصیر نبودی... 📌بازنشر خودتون رو در این کارخیر شریک کنید ادامه دارد... التماس دعا🌹✨ ورود به جارچی ایتا👇 http://eitaa.com/joinchat/204472353Cbb461f6e3a