هست امیدِ قوّتی بختِ ضعیفحال را
مُژدهی یک خَرام دِه منتظرِ وصال را
گوشهی ناامیدیم داد ز صَد بلا امان
هست قفس، حصارِ جان مُرغِ شکستهبال را
#وحشی_بافقی
@jargeh
آرزویی تُو، #آرزوی_محال
با منی هر زمان و دور از من
بی تُو، ای آشنا! چه میخواهد
این دلِ تنگِ ناصبور از من؟!
#سیمین_بهبهانی
@jargeh
چون میانِ من و او دست دهد جمعیت؟
که به دست آمدنش میبرد از دست مرا
#صائب_تبریزی
@jargeh
✔️ ساختمان آوا
به قطار نمیرسد
غریزهی لذّت
پیشتر از موعد، خط تُو
تناسبی دارد
با بوسهی خونین «فوکو»
در این سطور، تنها میآید
تا بپرسد
از وجدان بشری
در این تجربهی مرگبار چه ثمری!
... و این تویی آوا کارنینا
در اسکلهی تب
با لباسِ شب؟
#محمدعلی_سپانلو
@jargeh
نگاه - اسحاق انوار.mp3
8.54M
🎵
🔊 دلِ ساحلنشینِ من شکارِ موجِ دریا شُد
🎙 #اسحاق_انور
@jargeh
بر افشان آستین تا من ز خود دامن برافشانم
بَرافکن پرده تا پیدا شود احوالِ پنهانم
.
.
شکارِ آن کمان ابرویم، اینک داغِ او بر دل
ملامَتگو مَزن تیرَم که من با داغِ سُلطانم
برو عاقل مَده پندم که من دیوانه و رِندَم
نصیحت دیگری را کُن که مَن مَدهوش و حیرانم
.
.
#سلمان_ساوجی
@jargeh
✅ #آرزوی_محال
تُو کیستی، که من اینگونه، بیتُو بیتابم؟
شب از هجومِ خیالت نمیبرد خوابم!
تُو چیستی، که من از موجِ هر تبسّم تُو
بسان قایق سرگشته، روی گردابم!
تُو در کدام سَحر، بر کدام اسبِ سپید؟
تُو را کدام خدا؟
تُو از کدام جهان؟
تُو در کدام کرانه، تو از کدام صدف؟
تُو در کدام چمن، هَمرهِ کدام نسیم؟
تُو از کدام سبو؟
من از کجا سرِ راهِ تُو آمدم ناگاه!
چه کرد با دلِ من آن نگاهِ شیرین، آه!
مُدام پیشِ نگاهی، مُدام پیشِ نگاه!
کدام نَشأه دویدهست از تُو در تنِ من؟
که ذرّههای وجودم تُو را که میبینند،
به رقص میآیند،
سرود میخوانند!
چه آرزوی محالی است زیستن با تُو
مرا همین بگذارند یک سخن با تُو
به من بگو که مرا از دهانِ شیر بگیر!
به من بگو که بُرو در دهانِ شیر بمیر!
بگو برو جگرِ کوهِ قاف را بشکاف!
ستارهها را از آسمان بیار به زیر!
تُو را به هر چه تُو گویی، به دوستی سوگند
هر آنچه خواهی از من بِخواه، صبر مَخواه
که صبر، راهِ درازی به مرگ پیوستهست!
تُو آرزوی بلندی و دستِ من کوتاه
تُو دوردستِ امیدی و پای من خستهست
همه وجودِ تُو مِهر است و جانِ من محروم
چراغِ چشمِ تُو سبز است و راهِ من بستهست
#فریدون_مشیری
@jargeh
📚
✅ معرفی کتاب «بشارت از حضرت حجت عجل الله تعالی فرجه» در پایگاه حفظ و نشر آثار آیة الله بهجت رحمه الله
📖 ویژهنامهی اینترنتی کتاب ٫ متن، صوت و فیلم
📚 خریدِ کتاب از:
بانک کتاب شهر
کتابرسان
کتابستان
✍🏻 این مختصر، گزیدهای از کتابِ «حضرت حجّت عجّل الله تعالی فرجه ٫ مجموعه بیانات و اشارات آیة الله بهجت قُدّس سِرُّه دربارهی حضرت ولی عصر عجّل الله تعالی فرجه الشریف» است.
📝 بریدههای منتخبِ کتاب توسطِ کاربرانِ طاقچه را اینجا بخوانید.
@jargeh
روضهی خُلدِ بَرین تُربتِ اهلُ البیت است
مایهی مُحتشمی خدمتِ اهلُ البیت است
آنچه زَر میشود از پرتوِ آن #قلب_سیاه
کیمیایی است که در صُحبتِ اهل البیت است
.
.
#فیض اگر آبِ حیاتِ ابدی میطلبی
منبعش پیرویِ سُنّتِ اهلُ البیت است
#فیض_کاشانی
@jargeh
#چند_دقیقه_مطالعه
🔖 #مقاله جبر و اختیار از منظر مولانا جلال الدین محمد بلخی
✍🏻 استاد حسن رمضانی - سایهاش مستدام -
🌐 https://fhi.hekmateislami.com/article_44905.html
🌐 https://fhi.hekmateislami.com/article_44905_62ebf0629e177b4d3e9368a840bcb9bc.pdf
✔️ #چکیده
مسئله «جبر و اختیار» از مسائل دشوار در مباحث #فلسفی و #کلامی است که اندیشمندان و عالمان دینی در طول تاریخ، همواره با نگرشها و رویکردهای مذهبِ مورد اعتقادشان درصدد بررسی آن برآمدهاند. در اینمیان، در #کلام اسلامی، #اشاعره به موجبیّت انسان و تفویض امور به خداوند معتقد شدهاند و در مقابل، #معتزله به اختیار انسان گراییدهاند و کارهای انسان را تفویضیافته به او از جانب الهی دانستهاند. جلالالدین محمد بلخی، مشهور به مولانا در #مثنوی_معنوی ابیاتی دارد که برخی جبرگرایی و برخی دیگر مختار بودن انسان را از آن دریافتهاند. در ادامه، با در نظر گرفتن تمامی ابیاتی که مولانا در زمینه #جبر_و_اختیار دارد، به بررسی عقیده او در این خصوص خواهیم پرداخت.
@jargeh
مَنی که کُلّ عُمرَمو پِیِ کسی نَرَفتَم و پِیِ کسی نیومدم....
@jargeh
گوشت را بر قلبم بگذار
تا گوشوارههایت قلبی شوند
📍 حرم حضرت معصومه سلام الله علیها
@jargeh
🧷
من که به وَصل تشنهام خِضر چه آبَم آورد
رفعِ عطَش نمیشود تشنهی این زُلال را
دل زِ فریبِ حُسنِ او بزمِ فُسوس و اندَرو
انجمنی به هر طرف #آرزوی_محال را
#وحشی_بافقی
@jargeh
✔️ امروز بعد از کلاس، سوارِ ماشین که شدم، کتابی به پُشت روی صندلی عقب بود. میدانستم راننده به شعر و ادبیات علاقه دارد؛ پس برداشتم و روی جلد را خواندم: #کلیات_سعدی.
راننده گفت: انتخاب کن و بخوان!
...این #غزل، روزیمان شد:
از صومعه رَختَم به خَرابات بَرآرید
گَرد از مَن و سَجّادهی طامات برآرید
تا خلوتیانِ سَحَر از خواب درآیند
مستانِ صَبوحی به مُناجات برآرید
آنان که ریاضتکَش و سَجّاده نشینند
گو هَمچو مَلَک سَر به سَماوات برآرید
در باغِ اَمَل شاخِ عبادت بِنِشانید
وز بحرِ عمل دُرِّ مُکافات برآرید
رو مُلکِ دو عالم به مِیِ یِکشَبِه بِفروش
گو زُهد چِهِل ساله به هَیهات برآرید
تا گَردِ ریا گُم شَوَد از دامنِ #سعدی
رَختَش همه در آبِ خرابات برآرید
@jargeh