eitaa logo
جشن انتخاب
20 دنبال‌کننده
293 عکس
8 ویدیو
10 فایل
جشن انتخاب یک دورهمی انتخاباتی است، شما هم دعوتید... ارتباط با ادمین: FmBanoo@
مشاهده در ایتا
دانلود
سلام. دوستان عزیز ❤️ ⬅️ موافقید برای جشن پیروزی( سید)🌷، هر کدوم می خواهیم هزینه کنیم، یا اگر ستاد میخواد چیزی هزینه کنه، 💥بسته های شیرینی وشکلات بگیریم، بعنوان کمک‌های مومنانه ببریم درب منزل عزیزانی که ممکنه از ما بیشتر نیاز داشته باشند، ↩️ مثلا توزیع کنیم درب منازل مناطق حاشیه شهر یا روستاهایی که رفتیم تبلیغ تا در اولین روز که تولد آقا امام رضا ع هست، در اولین قدم، ولی نعمتان انقلاب کامشون شیرین بشه به این شیرینی، ⭕️ واحساس نکنند همیشه موقع انتخابات وگرفتن رای یاد این عزیزان می افتیم⁉️ 💥 اگر موافقید ازهمین آلان، هرکس نیت کنه به شکرانه این پیروزی ومشارکت بالا یک بسته شیرینی تهیه کنه، ببره در خونه همسایه یا اقوامش❤️ 💥چه جشنی میشه توسطح شهر بااین کار.. روز تولد آقا امام رضاع بذارید کام همه شیرین بشه. این کار هزینه زیادی برای افراد نداره اما یک انفاق زیبا وشیرین هست که خدا خودش چند برابرش رو میده. یاحق🌷🌱🌷🌱🌷
عرض سلام و ادب و تبریک ولادت آقا امام رضا ع و پیروزی شکوهمند جبهه انقلاب در انتخابات از امروز به بعد تجربیات میدانی از کانال های مختلف به منظور یک کار پژوهشی اینجا قرار داده خواهد شد. اگر تمایل دارید میتوانیم همچنان در خدمتتان باشیم. در غیر این صورت با تشکر از همراهی صمیمانه شما، شمارا به خدا می‌سپاریم 🌹
مدتی بود بخاطر درگیر شدن با مسئله‌ای حس و حال هیچ کار مجازی و حقیقی رو نداشتم. جسم و جانم یاری نمی‌کرد بشینم دو خط کتاب بخونم و فکر‌کنم. اونم کِیییی؟! دقیقا دم انتخابات! و این عذاب وجدان بودکه هر روز میومد سراغم 😔 تنها کاری که می‌کردم فوروارد محتواهایی بود که اینجا میدیدم برای یکی دوتا گروه دوستان واقوام و البته اگر بحثی شکل می‌گرفت پیش می‌بردم در حد توان. ولی خب واقعا راضیم نمی‌کرد و خیلی فشار میومد بهم. دوست داشتم برم تو دل مردم ولی نه آمادگی فکری داشتم و نه جسمی. درخواست آقا برای تواصی مدام تو ذهنم رژه ‌می‌رفت و من فقط نگاه😢 دیروز داشتم یکی از محتواهای گروه‌رو که ذخیره کرده بودم نگاه می‌کردم. در مورد شروع گفتکو، چگونگی گفتگو، همدلی و... خلاصه‌ی خوبی بود. یهو نیروی عجیبی حس کردم یاعلی گفتم و بلند شدم و با توکل به خدا آماده شدم برم پارک محل. بچه‌ها رو هم گذاشتم پای پویا و به دخترم سپردم مراقبت‌های جزیی از برادرش رو.(البته قبلا هم اینکار‌و کردم 😅) وارد پارک که شدم خیلی خلوت بود، گفتم بیا فاطمه یه روز خواستی حرکتی بزنی هیچ کس نیست که!😬 رفتم جلوتر دیدم زیر سایبون چند تا درخت عده‌ای نشستن. یه خانوم از دور چشمم رو گرفت. محجبه نبود نزدیکتر‌که رفتم انرژی چشماش من و گرفت، سلام کردم و با فاصله نشستم کنارش. همون موقع دوتاخانوم از جلومون رد شدن آروم گفت اینا هر روز میان پیاده‌روی. منم ادامه دادم و گفتم آره خیلی خوبه. منم تا چند ماه پیش مرتب میومدم ولی دیگه شرایط جور نشد و فلان. بعد بحث کرونا اومد وسط و گفت که برادر بزرگش و از دست داده و کلی گریه کرد و منم سعی کردم دلداریش بدم و آرومش کنم بعدم صحبت گرونی‌ها شد و من تمام مدت فقط تأیید می‌کردم و البته از اینکه ما هم تو فشاریم و تا یک ماه دیگه باید جابجا بشیم و قیمتها خیلی بالاتر رفته و اینا گفتم. کاملا گفتگوی دو جانبه‌ی خانمانه‌طوری شکل گرفته بود😂 بعد از اینکه کلی فحش دادیم به این وضعیت گرونی و کرونا و بی ثباتی قیمتها و...😅 گفتم به نظرت اوضاع بهتر‌میشه؟ گفت نه بابا این سیستم از اصل فاسده😐 گفتم از اصل که فاسد نیست قاعدتا. این انقلاب و مردم پشتش بودن که شکل گرفت، کلی اندیشه‌ی ناب پشتشه. دفاع از مردم مظلوم، عدالت تو همه‌ی ابعادش و.. گفت باور کن الان همون خمینی‌شون تنش تو گور داره میلرزه از دست اینا🙊 گفتم پس شما هم قبول داری که این مسئولین بودن که باعث این حجم ناامیدی و نارضایتی شدن، نه خود انقلاب و آرمانهاش. گفت خب همینا دارن اداره میکنن دیگه گفتم خب انتخابش دست ماست. بعدم آیه‌ای دیدم تو قرآن که خدا میگه تا خود شماها تغییری رو نخواین من اوضاع رو تغییر نمی‌دم گفت اولا ما که تغییر میخوایم اون بالایی‌ها نمیخوان😕 ثانیا امسال که انتخاب شده است معلومه فلانی رئیس جمهور میشه. گفتم اینا رو هر سال دارن میگن. سال ۹۲ همه میگفتن عمرا اگه بذارن روحانی بیاد بالا ولی دیدی که روحانی رأی آورد. مردم خواستن که اومد ۹۶ هم همینطور گفت اره سال ۹۶که کل خانواده‌مون رفتیم به روحانی دادیم فقط از ترس اینکه فلانی رأی نیاره😑 نمیخواستم وارد جزئیات بشم واسه همین دیگه ادامه ندادم چرا نمیخواستی و فلان گفتم پس دیدی مردمن که انتخاب میکنن، همین شما خودت چهار سال پیش میگی روحانی رو آوردی بالا دیگه🤨 خندید گفت فکر‌میکردیم کلید داره و کاری میکنه گفتم ببین مشکلاتی که تو کشوره درسته بخشیش به خاطر تحریمه ولی بخشیش هم بخاطر بی توجهی به ظرفیت داخله. همین چند سال اخیر رشد تولید صفر درصد بوده، نقدینگی خیلی بالا رفته همینا باعث این حجم از گرونی افسارگسیخته میشه دیگه. حداقل با توجه به توانایی و منابع داخل میشه قدری از فشار گرونی رو کم کرد. گفت من اصلا تلویزیون نمیبینم، برنامه‌ی کاندیدا رو هم ندیدم. گفتم خواستی هنوزم میتونی یه بررسی بکنی. ببین کدوم رو بیشتر قبول داری برو بهش رأی بده، و لطفا رأی بده☺️ گفت حالا ببینم چی میشه گفتم من خیلی امیدوارم به آینده. گرچه گمان نمیکنم ارزون بشه چیزی ولی حداقل میشه جلوی این گرونی روزانه و ماهانه گرفته بشه. حداقل ثابت بمونه چیزی‌نگفت... کمی دیگه حرف زدیم و خداحافظی کردیم و جدا شدیم. خیلی خوشحال بودم در انتها. ممکنه طرف مجاب نشده باشه رأی بده، ممکنه بره به همتی بده😅 یا هر چی ولی من خوشحال بودم که باب گفتگویی رو باز کردم بالأخره و یخ خودم‌و شکستم😁 @madaranemeidan
زیر یکی از آلاچیق های پارک، سه تا خانم نشسته بودن با بساط چای و تخمه و پفیلا فاطمه دوستم جلو رفت و گفت:«سلام خانما، ببخشید وقت دارید چند دقیقه مزاحمتون بشیم؟» با نگاهی متعجب اما با روی باز بفرما گفتن و کنارشون نشستیم. فاطمه اینجوری شروع کرد :«می‌خواستم بپرسم با توجه به اینکه انتخابات نزدیکه، شما تصمیم گرفتید به کی رای بدین؟ اصلا ان‌شالله شرکت می‌کنید؟» همزمان سه تا خانم گفتن:« نه!» یکی از خانما که از بقیه تپل تر و خوش خنده تر بود خندید و گفت:« البته من شوهرم رای می‌ده ولی من بهش گفتم چه فایده؟ همشون مثل همن » با خنده گفتم :« یعنی همه مثل روحانین؟» یه دفعه گفت :« نه! همین آقای فلانی که هست بالاخره کلی کار خوب ازش دیدیم» گفتم: آفرین پس آدم خوبم پیدا میشه. ولی اگه خدایی نکرده یکی مثل روحانی دوباره بیاد سر کار، مثله این می‌مونه که بگن هشت سال دیگه روحانی بمونه ور دلتون.🙈😅 یهو خانمه گفت:« نه نه خدا نکنه! بلا به دور!» بقیه هم خندیدن. فاطمه براش یکم از اقدامات آقای فلانی گفت و از اینکه اگه می‌خواست برای پول بردن و پست و مقام بیاد، همین سِمت فعلی خودش خوب بود و هدفش واقعا خدمته و اینا خانمه گفت:« آره شوهرم خیلی دنبال می‌کنه، همشم به من میگه تو هم رای بده ولی اگه رئیسی بیاد حجابو اجباری می‌کنه!» ما:😐 فاطمه گفت: «نه حاج خانم! اصلا آقای فلانی وارد قوه قضائیه که شد حتی طرح چادر اجباری توی دادگاه رو هم حذف کرد!» خانمه گفت: « جدی؟» و خیلی براش عجیب بود. در نهایت کمی دیگه صحبت کردیم و دیگه احساس کردیم که خداروشکر راضی شده. بلند شدیم که بریم. خندیدم و گفتم:« حاج خانم! صبح جمعه زودتر بیدار شید بت شناسنامه برید بالای سر همسرتون سوپرایزش کنید بگید بریم رای بدیم😄» خانمه هم خندید و گفت: « باشه😄» @madaranemeidan
پارک بزرگ بود و یه حالت پلکانی داشت. با دوستم فاطمه از پله های یه قسمت پایین رفتیم و یهو رو به رومون یه صحنه باحال دیدیم! یه گروه دختر جوون دقیقا هم تیپ خودمون، مثل یه راهرو رو به روی هم ایستاده بودن، پوسترای آقای فلانی و حاج قاسم دستشون بود و یکشون با صدای رسا مردمو دعوت به شرکت در انتخابات می‌کرد. چند تا بچه هم اطرافشون شیرینی تعارف می‌کردن و صدای سرود هم پخش می‌شد: ایراااان ای سرای امید برررر خاکت سپیده دمید جاویدااان سرشت تو روووشن سرنوشت تو خلاصه ما با تعجب و خنده داشتیم نگاه می‌کردیم که دیدیم یه خانمی حدودا ۳۰ ساله، مانتویی، با یه شال قهوه‌‌ای که یه ذره هم عقب بود داشت با لبخند اینا رو نگاه می‌کرد. سرعتمونو زیاد کردیم و خودمونو بهش رسوندیم و فاطمه بعد از سلام و اجازه گرفتن برای صحبت با همون جمله همیشگی صحبتو شروع کرد: «با توجه به اینکه انتخابات نزدیکه، شما تصمیمی در این باره گرفتید؟» - من شرکت نمی‌کنم. - می‌تونم بپرسم چرا؟ - خیلی نامزدا رو نمی‌شناسم. فقط از آقای رئیسی خوشم میاد. آدم مقتدریه. فاطمه یه مقدار برای اون خانم صحبت کرد. از اهمیت شرکت کردن گفت. از سوابق آقای فلانی گفت. وسط صحبتاش خانمه یهو پرسید: « راسته که می‌گن آقای فلانی خیلی حجاب براش مهمه؟» ما:🙄 گفتم: خب هیچکس که به زور نمی‌تونه کسی رو با حجاب کنه. اصلا آقای فلانی هم قصد همچین کاری رو نداره. یدفعه خانمه صورتش ناراحت شد و گفت:« خدا کنه بکنه، جلوی بی‌حجابی رو بگیره. اصلا خوب نیست خانما اینطور لخت بیان توی پارک😔» و دو باره ما:😳😐 حالا‌ اونوری: نه خب قطعا جلوی فساد رو می‌گیره. شما نگاه کنید یکی مثل همتی میگه چرا به خانمای مکشفه پیامک می‌دید، خب اگه اون رئیس جمهور بشه که دیگه هیچی، بیچاره‌ایم دستمون به هیچ جا بند نیست. ولی آقا فلانی که اینجوری نیست. -آره خدا کنه که اینجوری باشه. دیگه آماده رفتن شدیم و تشکر کردیم و می‌خواستیم خداحافظی بکنیم که خانمه یه لبخندی زد و گفت: حالا من شوهرم رآی نمیده ولی خودم قایمکی می‌خواست برم به آقای فلانی رای بدم.😁 و دوباره و دوباره ما:😐😐😐😐😂😂😂😂 @madaranemeidan
🎥 گزارش تصویری 💕مادران مقاومت عصر دیروز به همراه فرزندان شان، به میدان روشنگری آمدند...و با تقدیم هدایایی به مناسب دهه ی کرامت، مردم را به حضور گسترده در انتخابات دعوت کردند💕 @madaranemeidan
خوشمزه هایی که دیروز به همراه یک کارت پستال، بین مردم توزیع شد😍 إن شاء الله با مشارکت گسترده، روز جمعه کام هممون شیرین بشه😍😍😍 @madaranemeidan
خیلی خیلی اولش استرس داشتم آیه رب اشرح لی صدری رو خوندم و اتفاقی یه شماره رو گرفتم یه خانوم جواب داد گفتم سلام میتونم وقت تونو بگیرم گفت شما گفتم یکی از هموطناتون با توجه به نزدیکی انتخابات میخواستم ببینم شما تصمیم گرفتید رای بدید یا نه گفت بله رای میدم گفتم چه خوب پس انشالله شماهم دیگران رو تشویق کنید به رای دادن و خداحافظی کردیم یکم بعد تماس گرفت گفت شما از طرف کدوم ارگان بودین؟😅 گفتم هیچ جا خودم مستقل این دغدغه رو داشتم و زنگ زدم شانسی گفت یعنی از طرف بسیج یا اطلاعات نبودین؟😃 گفتم نه اصلا تشکر کرد و خداحافظی کرد... @madaranemeidan
چند وقته میخواستم آش بپزم اصلا فرصت نمیشد تا اینکه دیشب تصمیم گرفتم برای پویش نذر سیاسی حتما اینکارو بکنم😍😍 زودتر از همیشه از خواب بیدار شدم و بساط آش پختن رو فراهم کردم از همون اولم این نذری رو به نیت حضرت زهرا(س) پختم آخه همون اول کاری این شعر یادم افتاد 😭😭 چادرت را بتکان روزی ما بفرست ای که روزی دوعالم همه از چادر توست گفتم خدایا انشاالله به حق حضرت زهرا(س) روز جمعه یه مشارکت حداکثری رو از مردم ببینیم و انشاالله روزیمون یه رئیس جمهور انقلابی باشه چندتا بروشور با نامه هایی برای رای اولی ها که دوستان از قبل زحمت آماده شدنشو کشیده بودن همراه آش نذری بردیم در خونه همسایه هایی که قصد شرکت نداشتن و قشر خاکستری بودن خیلی خوششون اومده بود😇😇 و یه باب گفتگویی هم باز میشد و در آخر هم با یه لبخند و انشاالله جمعه سر صندوق رای ببینمتون خداحافظی میکردیم اونا هم میگفتن انشاالله .😊😊 به امید اینکه صبح جمعه با مشارکت حداکثری یه رئیس جمهور انقلابی رای بیاره 🤲🤲🤲 @madaranemeidan
نذری سیاسی 😋 همراه بروشور انتخاباتی 🔖 برای همسایه های عزیز 👥 جهت مشارکت حداکثری 🤝 وپیروزی جبهه انقلابی 🗳 انشالله که خدا برکت بده به صاحبش😌🤲😉 @madaranemeidan
این دفعه هم خانومی برایت و همون اول گفت نه رای نمیدم گفتم میتونم بپرسم چرا؟ گفت جوابشو خودتون میدونین گفتم اخه دلایل مختلفه گفت من اصلا قبول ندارم این انتخابات رو معلومه کی رئیس جمهور میشه و خودشون انتخاب میکنن از بالا ما فقط رعیتیم.. گفتم حق دارین هممون ازین شرایط ناراضی هستیم خوشحال شد ازین همدلی گفتم ولی اخه اگه رای ندیم چی میشه گفت هر چی بشه مهم نیست برام گفتم سری قبل آقای روحانی با رای مردم رای آورد گفت بله دیدیم چه به سرمون اومد همون موقع هم من رای ندادم گفتم پس میتونیم با انتخاب بهتر شرایط رو بهتر کنیم یه دفعه گفت باشه حالا بهش فکر میکنم...🤦‍♀ و خداحافظی کردیم.... @madaranemeidan
بعد از مناظره دوم و حرف های ساختارشکنانه دوتا از نامزدها و حرف های عجیب و غریبی که به شورای نگهبان و دیگر کاندیدها نسبت دادند، خیلی ناراحت بودم. نمیدونستم با این عصبانیت😡 چیکار کنم. خیلی ناراحت بودم که چرا کاری نمیکنم. چرا دست روی دست گذاشتم؟😔 ما هیچ کار نکردیم که اینا، این حرف ها رو تحویل مردم میدن به امید فریبشون. شب خوابم نمیبرد.فکر کردم که چیکار میشه کرد. که یهو فکری به ذهنم رسید که برای پیروزی جبهه انقلاب حداقل نذری بدیم.😃 با همسرم هم در میون گذاشتم و خوشبختانه قبول کرد.😊 روز بعد با خواهر شوهرام تماس گرفتم که اگه میتونن بیان کمک و شله زرد بپزیم.خدا خیرشون بده. قبول کردن و کلی زحمت کشیدن.😘 مصر بودم که از ظرف یکبار مصرف استفاده نکنم.❌ و همراه نذری بروشور انتخاباتی مادرانه رو هم به همسایه ها بدم. و یه قسمت از بروشور رو هم اختصاص دادیم به اینکه چرا از ظرف یکبار مصرف استفاده نکردیم. بعد از گذشت چند ساعت و پخت برنج و شستن ظرف و شیطنت بچه ها خداروشکر نذری خیلی خوشمزه و زیادتر از اونی که فکر میکردیم، آماده شد.🤗 تو ظرف ها ریختیم و بعد از تزئینات جزئی بردیم در خونه همسایه ها و پخش کردیم. وقتی هم از پخش نذری برگشتیم دیدم خواهرشوهرم همه خونه رو دسته گل کرده بود و تحویلم داد😍😘😘 تجربه خیلی خوبی بود.خداروشکر.. @madaranemeidan
شرایط جسمیم خوب نبود برم روشنگری😔 طاقت نیلوردم و عروسکای روشنگری رو برداشتم و خانوادگی راهی شدیم😊😊 مقصد پارک فاطمی🦋 الحمدلله برخوردهاهم خوب و عالی مخصوصا بچه😍😍😍 @madaranemeidan
این بسته ها خیلی به کارمون اومد و برای شروع صحبت عالی بود. بسته رو تعارف میکردیم و تبریک دهه ی کرامت رو میگفتیم و جواب میدادند بعد هم شروع میکردیم جمعه انتخابات هست، شرکت میکنید و .... که جواب ها متفاوت بود. گاهی ۱۰ دقیقه تا یک ربع کنار خانم ها می نشستیم و صحبت میکردیم. درد دل میکردند، گلایه می کردند و میشنیدیم و جواب هایی میدادیم و در آخر هر دو طرف صحبت آرزوی موفقیت و پیروزی برای کشور میکردیم و از هم جدا میشدیم.🌻 @madaranemeidan
این برگه ها چاپ کردیم، ببریم هرکسی به صورت قرعه یکی رو برداره تا ببینه به نیابت از کدوم شهید قراره رای بده😍😍😍 @madaranemeidan
ما هم رای دادیم به کوری چشم دشمنان خارجی و داخلی. ✊✊
💠 می‌خواستیم با خواهرم نذری سیاسی🍛 بدیم. ولی چون هر روز می‌فتیم روشنگری☀️، هیچ کدوم فرصت پخت غذای نذری نداشتیم. خدای خیر بده زن داداش‌مون رو که گفت: «من که بچه کوچیک دارم نمیتونم بیام روشنگری لااقل اینجوری یه کمکی بکنم. همه موادش هم با خودم. فقط توزیعش و برگه‌های محتوایی کنار شله‌زرد، با خودتون.»😃 تقسیم کار خوبی بود. رفتیم شابلون «» سفارش دادیم برای روی شله‌زردها. با مقوا شکل صندوق 🗳 درآوردیم و روش یه متن مرتبط و نیت نذری‌مون رو نوشتیم. کنارش هم یه بروشور برای دعوت به مشارکت در انتخابات و یک زنبور مقوایی عروسکی برای بچه‌دارها. شله‌زرها رو بین بعضی اقوام و توی چند تا پارک و مغازه و.... توزیع کردیم و دعوتشون می‌کردیم به شرکت آگاهانه در انتخابات. بعضاً میگفتن حتما رای میدیم. بعضی‌ها هم اکراه داشتن از قبول کردن نذری، وقتی میگفتیم مال هیچ نامزدی نیست، با تعجب نذری رو می‌گرفتن و تشکر می‌کردن. @madaranemeidan
تواصی ترش و شیرین😋 این رفیقم پرستاره، یه پرستار خوب ولی ناراضی از اوضاع و سیستم بهداشت و درمان و....چند باری بحث انتخابات رو وسط کشیدم ولی رو حرف خودش محکم وایستاده بود که من رای نمیدم😐😐😐 منم دیگه پیگیرش نشدم و دیدم این مدلی بحث کردن فایده نداره! باید از دغدغه های خودش وارد بشم🤔🤔🤔 دعوتش کردم نهار بیاد خونمون☺️ غذای مورد علاقه اش رو پخته بودم،سفره پهن شد و حالا قاطی پلو با مرغ😋 ترشی مورد نظر که در این نقش مهمی داشت، رو با سلام و صلوات آوردم سر سفره! بسم الله... ظرف غذا رو کشیدم و گذاشتم جلوش، یه کاسه کوچیک ترشی هم کنارش گذاشتم و برای خودم یه کاسه ی بزرگ ترشی آوردم😜 شروع کردم قاشق قاشق خوردن ترشی😛😛😛 یه هو با تعجب و ناراحتی گفت چی کار می‌کنی مگه ترشی برات ضرر نداره چرا می خوری؟ خیلی جون داری این همه ترشی هم می خوری😡 باز میخای فشارت بیفته، بیفتی رو دست ما😬 در کمال خون سردی لبخندی زدم و گفتم بدن خودمه دوست دارم هرچی میخام ترشی بخورم چه اشکال داره به تو که ضرر نمی‌زنم!😏😏😏 با تعجب گفت از تو بعیده میدونی با این کارت به بدنت آسیب میزنی و مریض میشی و چند تا آدمو نگران و معطل خودت می کنی؟ می‌دونی چه قدر خرج رو دست نظام سلامت کشور میذاری؟ با خون سردی گفتم، خب بشه به من چه من دوست دارم این جوری باشم هرکاری دوس دارم بکنم...رفتارم به خودم مربوطه مگه نیست؟😉🤪 با تعجب و عصبانیت گفت معلومه که نیس تو که تنهایی و دور از آدما زندگی نمی کنی که فقط به فکر خودتی!😡 کاسه رو گذاشتم زمین و گفتم آفرین چه قدر درست گفتی! مگه تو تنهایی و دور از آدما زندگی می کنی که میخای رای ندی؟🧐🧐🧐 مگه رای ندادن تو فقط اثرش رو خودته ک میخای رای ندی؟ تو با رای ندادنت داری رو سرنوشت منم اثر میذاری😑 تازه به خودتم داری ظلم می‌کنی، چون داری خودتو از یه حق مسلمت محروم می کنی😐 گفت,مسائل رو به هم ربطش نده اینا چه ربطی به هم داره😒 گفتم ربطش این جاست که ما متعلق به خودمون نیستیم که هرکاری دوس داریم بکنیم تصمیمات ما چون به صورت جمعی زندگی می کنیم رو همدیگه اثر داره! مگه الان همین حرفا رو نزدی🧐 مگه نگفتی من دارم به نظام سلامت خسارت میزنم، نیومدن تو به کشور خسارت نمیزنه؟😒 گفت،اون یه دونه رای من میخاد چی بشه مگه؟! چه تاثیری میخاد بذاره ک خسارت هم بزنه!😬 گفتم پس من یه نفر هم حالا مریض بشم چه قد مگه خسارت میزنم به نظام سلامت کشور!😒 گفت،بیین مسائل رو باهم قاطی نکن، این موضوع فرهنگی هست. این کار غلط تو بعدا فرهنگ سازی میشه این رفتار غلطت میشه فرهنگ برا بقیه.بحثو سیاسی نکن لطفا! گفتم اتفاقا انتخاباتم به سطح فرهنگ سیاسی آدما مربوطه...کسی که فرهنگ سیاسی داره، هم به حق خودش که براش قائل شدن احترام میذاره هم خودش رو مسئول می‌دونه و برای انتخابش دقت می‌کنه تا حق کسی ضایع نشه! با ناراحتی گفت باشه تو بردی😐 ولی تا کی باید رای بدیم و هی روز به روز اوضاع بدتر بشه؟! گفتم یه سوال! من به میزان تخصص و تعهد پرستاری بیمارستان شما معترضم راهش اینه هی برم کاسه کاسه ترشی بخورم؟😳 با خنده گفت خب این جوری که خودت میمیری باید بری شکایت!😉 گفتم آفرین پس راه حل مشکلات کشور هم کاسه کاسه ترشی خوردن و رای ندادن نیس، راهش اتفاقا اعتراض با همون رای دادنه ، با رای خوب اعتراضمونو برسونیم برای اصلاح وضع موجود! خنده اش گرفته بود...باشه قبول تو بردی! فردا کی بیام دنبالت😁 ساعت هفت منتظرتم😃😃 راستی برای ناهاری هم که خرجت کردم و و این که خسته شدم ، چهار نفر دیگه رو هم با خودت میاری فردا😁😁 و من الله توفیق😉😘 @madaranemeidan
می‌خواستم توی پویش نذری سیاسی دهه کرامت شرکت کنم. از طرفی چون هر روز می‌رفتم روشنگری و بعد هم باید روایت روشنگری‌ها رو می‌نوشتم و کار خونه و بچه‌ها و..... هم بود، فرصت پخت و ‌پز نداشتم. تصمیم گرفتم یه چیز آماده بخرم و نذرم رو ادا کنم. چند بسته نقل خریدم و کنارش یه بروشور دعوت به شرکت در انتخابات و یه نماد صندوق رأی مقوایی که روش هدف نذری رو نوشته بودم. همه رو آماده کردم و با کمک دخترام بردم در خونه همسایه‌ها و دعوتشون ‌کردم به شرکت در انتخابات و گفتم که این نذری مال نامزد مشخصی نیست. 😊 @madaranemeidan
انتخابات ریاست جمهوری که نزدیک میشه ، استرس و بی خوابی رهام نمیکنه. استرس بحث های سیاسی ، شبهاتی که مطرح میشه ، ایا نامزد خوبی میاد ؟؟!! مردم بهش رأی میدن ؟؟!😔😔 امسال با وجود فشار های اقتصادی و نارضایتی مردم، تصمیم گرفتم به نیت پیروزی جبهه حق و ختم بخیر شدن انتخابات، از یکم خرداد هر روز زیارت عاشورا بخونم. ( با اینکه از اون افرادی هستم که اصلا اهل چله و اینها نیستم ، چون یادم میره اغلب انجام بدم ) اواسط خردا بود که با دوستان راهی میشدیم به مناطق پایین شهر، جهت روشنگری و تشویق مردم جهت حضور حداکثری. دوستان کانالی ایجاد کرده بودند از مطالب ناب انتخاباتی شامل : شبهات ، عکس نوشته ، فیلم های کوتاه و مؤثر ، دستاوردهای انقلاب و همین روایت ها و ماجراهایی که در خلال روشنگری پیش میومد تا دیگران با خوندن اونها تشویق بشن.‌ چند شب مونده به ۲۸ مرداد تصمیم گرفتم این کانال خوب رو تو کانال فروشگاه لباسی که داشتم تبلیغ کنم تا مشتریام که از استانهای مختلف کشور بودن با خوندن روایت ها ، ترغیب بشن جهت روشنگری در شهر خودشون. شب ۲۸ خرداد ماه بود که یکی از مشتریان بعد از سلام و احوال پرسی، پیام تشکر فرستادن جهت اینکه در کانالمون به مساله حضور حداکثری پرداختیم😍😍 بعد از کمی صحبت کردن ایشون فرمودند که : الان کنار مرقد شهید سلیمانی به نبایت از شما زیارت عاشورا خوندم 😍😍 من و این همه خوشبختی 😍😍🤲🤲 این خانم که از نیت هر روزه زیارت عاشورا من اطلاع نداشتند. 😳🤲🤲 حالا در شب انتخابات ایشون از طرف من داره پیش سردار دلها زیارت عاشورا میخونه.😍🤲🤲 ازشون خواستم که در کنار حاج قاسم عزیز برا دیگر دوستان که خییییلی بیشتر از من زحمت کشیدن هم دعا بفرمایند. و این بود عیدی ما دهه کرامت. عیدی از این بهتر... 😍😍🌺🌺 @madaranemeidan