⭕ * #مادران_میدان*
حرکت جمعی مادران برای افزایش حضور حداکثری در انتخابات 1400
🔰 * فعالیت های میدانی چرا و چگونه ؟ * 🎙️ * ارائه * : خواهر زهراعباسی، مسول مادرانهی سبزوار
همراه با معرفی نمونههای موفق فعالیتهای میدانی مادرانه
* زمان : شنبه 15 خرداد
ساعت 7صبح *
در بستر اسکای روم:
https://b2n.ir/288104
#جهادی_مادرانه
#مدارمادرانانقلابی *"مادرانه"*
* [وبگاه](www.madaremadari.ir) | [بله](ble.ir/madaremadary) | [ایتا](eitaa.ir/madaremadary) | [اینستاگرام](https://www.instagram.com/madare_madari) *
هدایت شده از 🇮🇷مادران میدان🇮🇷
این بسته ها خیلی به کارمون اومد و برای شروع صحبت عالی بود.
بسته رو تعارف میکردیم و تبریک دهه ی کرامت رو میگفتیم و جواب میدادند بعد هم شروع میکردیم
جمعه انتخابات هست، شرکت میکنید و ....
که جواب ها متفاوت بود.
گاهی ۱۰ دقیقه تا یک ربع کنار خانم ها می نشستیم و صحبت میکردیم. درد دل میکردند، گلایه می کردند و میشنیدیم و جواب هایی میدادیم و در آخر هر دو طرف صحبت آرزوی موفقیت و پیروزی برای کشور میکردیم و از هم جدا میشدیم.🌻
#مادران_میدان
#تواصی
@madaranemeidan
هدایت شده از 🇮🇷مادران میدان🇮🇷
مامان ها هم تقسیم کار کردند یک عده گروه های دو نفره شدند و با خانم های توی پارک هم کلام شدند و برای مشارکت بیشتر در انتخابات صحبت کردند.
یک عده هم کنار بچه ها موندند و مشغول کاردستی و نگهداری از بچه های کوچولو بودند.
#تواصی
#مادران_میدان
#مادرانه_تهران
@madaranemeidan
هدایت شده از 🇮🇷مادران میدان🇮🇷
اومده بودبم شهرستان ابن هفته. از تجربیات #مادران_میدان تو شهرها گفتم برا بسیجی ها.
این گروه رو تو شهرمون فعال کردم.. رفتن پارک و محلات اطراف شهر برا #تواصی!
شکر خدا💪
#تجربه
#روشنگری
#مادران_میدان_انتخابات
#مادران_مقاومت
#تواصی
#بابل
@madaranemeidan
هدایت شده از 🇮🇷مادران میدان🇮🇷
بسم الله الرحمن الرحیم
ازمادرمون حضرت زهرا(س) مدد گرفتیم و یا علی گفتیم ...
🤲
به نمایندگی از جمع کثیری از مادران شهرمون؛
دغدغه هامون رو در قالب سوال طراحی، چاپ و تکثیر کردیم...
و داخل پاکت گذاشتیم؛
بعد هم دادیم به ستادهای کاندیدای شورای اسلامی.
گفتیم منتظر پاسخ هستیم ،
پاسخ تون در فضای مجازی منتشر می کنیم.
🌱میخوایم انتخابمون آگاهانه باشه🌱
#مادران_آگاه
#انتخابات_آگاهانه
#انتخابات_بستررشد_و_تفکر
#مادران_میدان
#اثرگذاری_اجتماعی_مادران
@madaranemeidan
هدایت شده از 🇮🇷مادران میدان🇮🇷
#انتخابات
#ما_مجاوران_خانم_همسایه
#مادرانه_قم
#مادران_میدان
#تجربه_کار_میدانی
#إِنَّهُم_یَرَونَهُ_بَعِیدا_و_نَرَاهُ_قَرِیباً
#تواصی
دیروز با چندتا از دوستان مادرانهای اولین تجربه حضور میدانی رو داشتیم.
هممون پر از استرس بودیم😅
اولش چند دقیقهای به این که چی بگیم و چجوری بگیم گذشت. این یه کم روحیه داد بهمون💪
بعد جدا شدیم از هم که بریم برای صحبت ولی دیگه هیچ مورد مناسبی پیدا نمیشد😬
اغلب افراد با همسرانشون بودن. یکی دوتا بچه کوچیک داشت که همه حواسش به اونها بود، یکی دیگه همش با تلفن حرف میزد و..
خلاصه دیگه دم غروب بود دیدم یه خانم تنها نشسته رو نیمکت🤩
به بهانه اجازه گرفتن برای نشستن همون اول شروع کردم به حرف زدن.. گفتم خیلی خسته شدم چون بخاطر بچهها همش راه رفتم(پسرم رو تو کالسکه خوابوندم و..) درباره نیاز بچهها به پارک گفت، حرف رو کشوندم به کرونا و انشاالله واکسن بزنیم ببینیم بهتر میشه و..
گفت نگران حضوری/غیرحضوری بودن مدرسه بچههاشه که کلاس اولی هستن(دوقلو بودن).
گفتم انشاالله درست میشه، یه مقدارم این چیزا مدیریت میخواد! میخواستم بپیچم تو اصل مسئله مشارکت و انتخابات و اینا که دیدم خانومه خودش جلوتر از من حرفا رو زد!
واقعیت اینه که من هیچ کار خاصی نکردم ولی اون خانوم کار بزرگی برای من کرد.
یادم آورد که حرف زدن با آدمها چقدر راحته. بهم شجاعت داد.
به این فکر کردم که چرا اولش میترسیدم؟ از چی میترسیدم🤔 از حرف زدن با یه آدم؟🧐 مگه چی میخواستیم بگیم به هم؟ مگه چه بلایی میخواستیم سر هم بیاریم🤷♀
ته تهش میخواست با تندی حرفامو رد کنه؟ تهش این بود که کم بیارم تو جواب؟ خب میتونستم با لبخند بهش بگم من مثل شما فکر نمیکنم و امیدوارم یه روز شما هم مثل من به آینده امیدوار باشین🙃 و تمام!
واقعا چی به سرمون اومده که از حرف زدن با هم میترسیم؟!
چی شد که این جوری شدیم؟
@madaranemeidan
هدایت شده از 🇮🇷مادران میدان🇮🇷
#انتخابات
#ما_مجاوران_خانم_همسایه
#مادرانه_قم
#مادران_میدان
#تجربه_کار_میدانی
#إِنَّهُم_یَرَونَهُ_بَعِیدا_و_نَرَاهُ_قَرِیباً
نمیتونستم مثل دوره قبل خوش خیال بشینم و دست روی دست بذارم که آره بابا فلانی رای میاره..
توی مسجد محله با یه دخترخانم جوان باهم قرار گذاشتیم برای تبلیغ توی پارک اول خیابان فقاهت.
با خیلیها صحبت کردیم..
همون اول کار پسرک دو و نیم سالهم روی همون سه چرخه کنارمون خواب رفت و چون داشت میفتاد مجبور شدم بغلش کنم. نزدیک به یک ساعت بغلم بود و من ایستاده بودم مشغول مباحثه و تبلیغ!
انقدر درددلها زیاد بود و عجیب که اصلا متوجه سختی بغل کردن بچه نبودم...
یکی از افرادی که باهاش صحبت کردم خانمی چادری بود که قصد رای دادن نداشت. هم برادرش شهید شده بود و هم همسرش جانباز، دوتا بچه داشت. با درآمد ماهانه یک میلیون، به سختی داشتن زندگی رو میگذروندن و اصلا نمیخواست رای بده.
از بیماریهای همسر جانبازش گفت، از دختر جوانش که دچار مشکلات عصبی شده. از هزینه گزاف داروها. میگفت من نمیام رای بدم چون خستهایم از این شرایط. (در آخر با عنایت حضرت معصومه(س) راضی شدن که رای بدن)
@madaranemeidan
هدایت شده از 🇮🇷مادران میدان🇮🇷
#انتخابات
#ما_مجاوران_خانم_همسایه
#مادرانه_قم
#مادران_میدان
#تجربه_کار_میدانی
#إِنَّهُم_یَرَونَهُ_بَعِیدا_و_نَرَاهُ_قَرِیباً
امروزم به یاری خدا در پارک با چند نفری وارد صحبت شدم.
زندگی یکی از خانمها خیلی ذهنمو به خودش مشغول کرد.
خانمی که ده سال بود از همسرش به دلیل اعتیاد و.. طلاق گرفته و دوتا پسر ۱۵ و ۱۲ ساله داشت.
این خانم خودش کلی بیماری داشت. گفت پسر اولم بیشفعالی شدید و نیاز مبرم به مصرف داروهای تجویز شده روانپزشک داره. این پسر بخاطر مشکلش آسیبهای زیادی رو به خونه وارد کرده. حتی با مشت به دیوار خونه زده و یه شکاف بزرگ افتاده بود. گفت درآمد ماهیانهشون ماهی ۵۰۰هزار تومنه. میگفت ما الان نهار نخوردیم. صبحانه خوردیم تا شام😔
میگفت الان خونه اینقد گریه کردم و حالم خوب نبوده، اومدم بیرون یه کم قدم بزنم بلکه بهتر بشم.
قلبا برای این خانم خیلی ناراحت بودم، بعد کلی صحبت گفتم بیا بریم روی نیمکت بشینیم، اگر چه من کارهای نیستم اما در وهله اول انسانیتم اجازه نمیداد که بخوام رد شم و برم. نشستم پای درد دل این خانوم... از تمام مشکلات زندگیش گفت.
گذاشتم آروم بشه. خیلی باهم صحبت کردیم
شمارهش رو گرفتم. گفتم در حد توان خودم به هرجایی که برسم این مسله رو مطرح میکنم شاید کسی بتونه کمکی به این خانم کنه.
بعد کلی صحبت گفت کامل مخالف رای دادنه ولی آخر کار به یاری خدا راضی شد بیاد رای بده.
نیت کردم برا تعجیل در ظهور آقاجانمون، برای این خانم و یه خانم دیگه اگر کاری از دستم بر بیاد درحد توان خودم انجام بدم. به این قصد که به امید خدا و عنایت صاحب عصر(عج) نتیجه انتخابات فرد اصلح باشه.