eitaa logo
جشن انتخاب
20 دنبال‌کننده
293 عکس
8 ویدیو
10 فایل
جشن انتخاب یک دورهمی انتخاباتی است، شما هم دعوتید... ارتباط با ادمین: FmBanoo@
مشاهده در ایتا
دانلود
انتخابات امسال برام متفاوت تر از هر انتخاباتی بود... خدا توفیق داد و امسالو کنار مادران دغدغه مندی گذروندم که علاوه برا مادرانگی هاشون خودشون رو موظف میدونستن به حرف رهبرشون که گفتند: (همه مردم علاوه بر رای دادن خود بقیه رو هم تشویق به شرکت در انتخابات کنه) لبیک بگند. فعالیتم در فضای مجازی رو شروع کردم... اما دوست داشتم همسرم رو هم همراه کنم و ایشون هم برای حرف رهبر قدمی بردارند.. به ایشون هم پیشنهاد دادم تو فضای مجازی فعالیت کنند... استقبال کردند و از همون لحظه شروع کردند... اول صحبت تو گروه های دوستانه که داشتند رو شروع کردند و سعی داشتند با چند نفر از دوستانشون که قصد رای ندادن داشتند رو صحبت کنند و تشویقشون کنند به رای دادن... بعد از اون هم وارد فضای مجازی شدند و زیر پست نامزدها با گذاشتن کامنت های درست سعی در تشویق افراد به رای دادن میکردند... صحبت و گفتگو با کسانی که کامنت هایی مبنی بر عدم رای دادن میذارن هم جزو برنامه هاشونه انشاالله... ازونجایی که توفیق حضور و همراهی دوستان روشنگرم رو برای رفتن به مناطق مختلف برای روشنگری نداشتم تصمیم گرفتم از طریق مجازی قدمی بردارم هر چند کوچیک... یک استوری مبنی بر نظرسنجی برای شرکت در انتخابات در صفحه شخصیم گذاشتم... الحمدالله درصد افرادی که قصد شرکت در انتخابات رو داشتند بیشتر بود... به دایرکت تک تک کسایی که قصد عدم شرکت رو داشتن رفتم و با نهایت احترام و صمیمیت ازشون علت رو جویا شدم... همه از وضع موجود گله داشتند... باهاشون همدردی میکردم و در نهایت هم براشون دلایل موجه میوردم که با رای ندادن هیج مشکلی حل نمیشه... چند نفری مجاب شدند که شرکت کنند الحمدالله... اما در بین همین دایرکت دادنا و صحبت کردنا متوجه یه چیزی شدم که خیلی برام جالب بود... روزی که دومین مناظره انتخاباتی برگزار شد همون اوایل مناظره متاسفانه برق رفت... من هم یک استوری از برق رفتن وسط مناظره گذاشتم و هشتگ زدم درست انتخاب کنیم.... گویا یک عزیزی همون لحظه استوری منو دیده و تصمیم گرفته مناظره رو ببینه... باهاشون صحبت که میکردم گفتند من اصلا قصد رای دادن نداشتم تا اینکه استوری شما رو دیدم و رفتم مناظره رو دیدم... بعد از دیدن مناظره تصمیمم عوض شده و الان سفی دارم راجع به نامزدا تحقیق کنم و انشاالله رای بدم.. الحمدالله... اصلا فکرشم نمیکردم یه استوری ساده من باعث بشه نظر یه عزیزی عوض بشه... @madaranemeidan
دیروز پنج شنبه بود ومزارها در روستاهای ما شلوغ یک روستایی رو انتخاب کردیم رفتیم مزار مردم سه چهارتا وارد میشدند وتوی قبرستان پخش میشدند از دور یک گروهی دیدم که چند تا نوجوان بودند ویکی دوتا خانوم با دوستم رفتم جلو و سلام و احوالپرسی کردم بهشون گفتم نظرتون در مورد انتخابات چیه ?به همدیگه نگاه کردن وباز من گفتم که برای تبلیغات شورا یا حتی ریاست جمهوری نیومدیم فقط میخوایم بدونیم شرکت میکنید یا نه خانومه گفت مجبوریم شرکت کنیم چون بعدا جایی گیر میکنیم نگاه میکنن به صفحه شناسنامه که مهر داره یا نه بهشون گفتم یعنی الان رای ندادن بهترین راهه بهش گفتم آیا ما رای ندیم این مشکلات حل میشه خودشون می گفتند نه ...برام جالب بود یکی از نوجوان ها که اتفاقا رای هم نمی تونست بده خیلی جواب میداد و جوری انگار از طرف بقیه شبهه مینداخت معلوم بود توی مجازی فعال بود و سرش پر از شبهه بهشون گفتم اگه یکبار دخترتون رو شوهر بدید وخدای ناکرده طلاق بگیره دیگه شوهرش نمیدید همون نوجوون گفت نه کی بعد طلاق ازدواج میکنه بهش گفتم دختری که توی بیست سالگی مثلا طلاق بگیره عقل سلیم نمیگه که بقیه عمرت رو تنها زندگی کن چون یکبار بد انتخاب کردی بلکه میگه ایندفعه خوب تحقیق کن وبا یه فرد شایسته ازدواج کن نوجوون ساکت شد بعد پرسیدم اینجا چند تا شهید داره گفتند ۳ تا گفتم میدونید اون شهدا خون دادند پای این نظام حالا ما فقط باید یه رای بدیم برای این نظام بهشون گفتم میدونید مردم سوریه از کشورشون خسته شده بودند از نظامشون برگشتند آمریکا تا فهمید مردم سوریه خسته هستند داعش رو فرستاد با وعده آینده بهتر اما شروع به خرابکاری وقتل وتجاوز کردند اما بعد که به خودشون اومدند دیدند چه بلایی سر خودشون وکشورشون آوردند که با کمک شهید سلیمانی تونستند دوباره کشورشون رو از دست آمریکا وداعش در بیارند که بعد این هزینه سنگینی که دادند فهمیدند باید پای نظامشون وایستند که اتفاقا هفته پیش انتخابات داشتند نه تنها ۹۸ درصد شرکت کردند بلکه از ۹۸ درصد, ۹۸ درصد به بشار اسدی رای دادند که خودشون قبلا می گفتند باید از قدرت ساقط بشه ولی برای اینکه به این مرحله برسند هزینه سنگینی دادند بهشون گفتم یک سوال دارم آیا امروز اگر شهید سلیمانی بود رای میداد یا نمی داد? بلافاصله گفتند: میداد گفتم به خاطر خون شهدایی که برای این نظام ریخته شده باید بریم پای صندوق رای وسعی کنیم ایندفعه انتخاب درست واصلح داشته باشیم خانمه گفت به خاطر شهدا میرم رای میدم بهش گفتم حرف ما هم همینه 😊 @madaranemeidan
دیروز با چندتا از دوستان مادرانه ای اولین تجربه حضور میدانی داشتیم. هممون استرس داشتیم😅 اولش چند دقیقه ای به این که چی بگیم و چجوری بگیم گذشت. این یه کم روحیه داد بهمون. بعد جدا شدیم از هم که بریم برای صحبت ولی دیگه هیچ مورد مناسبی پیدا نمیشد😬 یا با همسراشون بودن، یه خانومه دوتا بچه کوچیک داشت که همش حواسش به بچه ها بود، یکی دیگه همش با تلفن حرف میزد و.. خلاصه دیگه دم غروب بود دیدم یه خانم تنها نشسته رو نیمکت. به بهانه اجازه گرفتن برای نشستن همون اول شروع کردم به حرف زدن.. گفتم خیلی خسته شدم چون بخاطر بچه ها همش راه رفتم(پسرم رو تو کالسکه خوابوندم و..) درباره نیاز بچه ها به پارک گفت، حرف رو کشوندم به کرونا و انشالله واکسن بزنیم ببینیم بهتر میشه و‌.. گفت نگران حضوری/غیرحضوری بودن مدرسه بچه هاشه که کلاس اولین(دوقلو بودن). گفتم انشالله درست میشه، یه مقدارم این چیزا مدیریت میخواد.. میخواستم بپیچم تو اصل مسئله مشارکت و انتخابات و اینا که دیدم خانومه خودش جلوتر از من حرفا رو زد! واقعیت اینه که من هیچ کار خاصی نکردم ولی اون خانوم کار بزرگی برای من کرد. یادم آورد که حرف زدن با آدم ها چقدر راحته. بهم شجاعت داد. به این فکر کردم که چرا اولش میترسیدم؟ از چی میترسیدم؟ از حرف زدن با یه آدم؟! مگه چی میخواستیم بگیم به هم؟ مگه چه بلایی میخواستیم سر هم بیاریم؟ ته تهش میخواست با تندی حرفامو رد کنه؟ تهش این بود که کم بیارم تو جواب؟ خب میتونستم با لبخند بهش بگم من مثل شما فکر نمیکنم و امیدوارم یه روز شما هم مثل من به آینده امیدوار باشین! و تمام! واقعا چی به سرمون اومده که از حرف زدن با هم میترسیم؟ چی شد که این جوری شدیم؟ @madaranemeidan
سلام به همگی😍😍 ما امروز با مدافعین حرم انقلاب زدیم به خط💪💪💪 جاتون خالی رفتیم امامزاده عبدالله(غرب تهران) داخل امامزاده کسی نبود اما بیرون تو فضای سبز یه عده نشسته بودن 😃 رفتیم پیش خانم ها و گفتیم میشه در مورد انتخابات با هم گپ بزنیم🙂 گفتن بله ولی ما رای نمیدیم🤨 نزدیک دو ساعت با خانمها تو اون فضای سبز مشغول بحث و گفتگو بودیم😰 هلاک شدیم🤕😷 جمعیت خوبی بود می اومدن قاطی بحث و حرف میزدن آخرش یه گفتن رای میدن و حتی پرسیدن به کی رای بدیم🤩 به تعداد گفتن رای میدیم ولی باید فکر کنیم🤪 یه تعدادی هم کلا مرغشون یه پا داشت اما حرف زدن و حرف شنیدن من میگم اونها هم رای میدن به برکت خون حاج قاسم🙃 بعد از امامزاده دو تا از بچه ها رفتن منزل و بعد ما سه نفری رفتیم پارک شمشیری 🤓😎🧐 دنبال شکار می گشتیم که ناگهان 🤩🤩🤩 تیریبون آزاد رو دیدیم😍 خلاصه یکی از رفقا رفت پای تیریبون و هرچی به فکرش رسید گفت😏😏 کل پارک جمع شدن و تب انتخابات گرم شد الحمدلله 😇 موقع رفتن هم خانمی جلومونو گرفت و گفت شما بودید حرف زدید گفتیم بله و دوباره یه میتینگ انتخاباتی راه انداختیم😎😎😎 روز پرباری بود خداروشکر☺️☺️☺️ @madaranemeidan
هوا بسیار گرم بود و من و دوستم و پسرش در اوج تشنگی😰😫 یک گروه خانم دیدیم، گفتیم توکل بر خدا بریم ببینیم روشنگری با دهن خشک چه مزه ای میده😉 وقتی رسیدیم چند تیکه قالیچه رو زمین پهن بود ،خانمه می گفت میدونستیم شما میاین، واستون فرش پهن کردیم😃😘 گفتیم ما هرجا میریم رو زمین میشینیم صحبت ها که شروع شد آه از نهاد شون بلند شد😩😩 _: پسرم دو ساله عقد کرده نمیتونه عروسی بگیره، از عید تا الان نتونسته حتی یک میلیون تومن کار کنه،۵ تا دخترم تو خونه دارم😔 اون یکی گفت: شیر خشک برای پسرم میخرم قوطی ۴۰ هزار تومان😱 میگفتن تو صف نونوایی همه می گفتند آقای فلانی خوبه،ما هم گفتیم پس به همون رای میدیم🙄 _: اکثریت ممکنه یه جا درست بگن یه جا اشتباه، اکثریت سال ۹۶ نگفتن روحانی؟؟ خوب بود؟؟ _: چه کنیم پس ؟؟از کجا بشناسیم؟؟ _: برنامه ها و کارنامه شون رو ببینید، مسیرشون رو حرف زدند، شنیدیم حرف زدیم، شنیدند _: شما باید برین تو کوچه ها و مردم رو آگاه کنید. _: بله، در حد وسعمون داریم همین کارو میکنیم. _: یعنی میگید اگه به یه آدم خوب رای بدیم دیگه برقمونو قطع نمی کنه تا یه چیکه آب خنک داشته باشیم بخوریم؟؟😂😂😘❤️ @madaranemidan
مشغول گفتگو با خانم‌ها بودیم که یکی از همسایه‌ها از راه رسید. صحبت از این بود که رأی ما فایده نداره و.... وقتی در جریان بحث قرار گرفت، گفت: مسئولین اگه بدن، مردم از اونا بدترن. پرسیدم: یعنی چه جوری بدترن؟ جواب داد: مثلا تا میفهمن به چیزی گرون شده، هجوم میبرن و صف مرغ و شکر و..... درست میکنن. گفتم: پس مردم هم اثرگذارند؟! _بله. مردم هم در این اوضاع نقش دارن. خانمی گفت: رئیس جمهور نباید فقط برای من خوب باشه. باید برای همه مردم خوب باشه. به مصلحت همه مردم کار کنه. ولی خانمی همچنان بر طبل ناامیدی می‌کوبید که رأی دادن فایده نداره و.... همسایه جواب داد: رأی یعنی «حی علی خیرالعمل». رای مثل نمازه و باید بجا بیاری. گفتگوی خوبی بین خودشون شکل گرفته بود و جواب همدیگه رو میدادن. @madaranemidan
برای یکی از بستگان مشکلی پیش اومده بود گفتم یکروز رو بیخیال روشنگری و انتخابات برم دیدم فامیل ماشین رو برداشتم و رفتم خونه فامیل که یه روستایی با مسافت طولانی بود بچه ها که بهم رسیده بودند گرم بازی وما هم مشغول صحبت از این طرف واون طرف از جمله انتخابات... گوشیم زنگ خورد جواب دادم گفتند یه جلسه هست برای روشنگری برید😅گفتم من اومدم یه روستایی خونه اقوام هستم اتفاقا جلسه همون روستایی بود که من اومده بودم خونه فامیل 😁 چون نزدیک بود قبول کردم بچه ها رو به فامیل سپردم و رفتم جلسه رسیدم یه زیر زمین بود که به اصطلاح مهدیه روستا بود رفتم گروهی از خانمها نشسته بودند مشغول تلاوت قرآن بودند بعد از اینکه من رفتم ختم کردند و منتظر بحث من هم طبق روال خودم بحث رو شروع کردم وپیش بردم وسطش بستنی دادند😋من گفتم چون بستنی آب میشه بخورید من بقیه بحث رو براتون میگم اونا با خوردن بستنی به حرف های من توجه داشتند بحث که تموم شد اما بستنی من آب شده بود😜 خوشحال از اینکه هم به خونه فامیل رفتم هم جلسه روشنگری رو داشتم برگشتم خونه☺️ خدا خودش همه اسباب و لوازم رو جور میکنه @madaranemidan
می‌گفت من ناآگاه و بی‌سوادم ولی حرفهای درست و دقیقی می‌زد. میگفت شوهرم بنایی می‌کرده ولی الان با اینکه بیکار و مریضه، اصلاً تمایل نداره تحت پوشش کمیته امداد یا بهزیستی قرار بگیریم. از مشکلات زندگیش که گفت رسید به بحث اقتصاد. می‌گفت اقتصاد ما ربطی به دلار نداره. نفتی که ما داریم هیچ کشوری نداره. الان توی روستای ما همه جور حبوبات و صیفی‌جات کشت میشه، ولی بازم قیمت حبوبات اینقدر زیاده! چون همش به جیب دلال‌ها میره. خب باید دولت نظارت بکنه. وقتی تولید داریم چرا باید جنس را اونقدر گرون بخریم؟! توی شهر ما پول خیلی زیاده، ولی همه سرمایه‌دارای شهرمون با پولشون «بانک شخصی» می‌زنند. چرا به جای بانک، کارخونه نمیزنن؟ البته دولت هم کمکشون نمی‌کنه برای همین کسی راغب نمیشه کارخونه بزنه و کار تولیدی راه بندازه. رئیس جمهور باید به مردم «کمک اساسی» بکنه. روغن و برنج و سبد کالا و..... منظورم نیست. اون برنج و روغن زود تموم میشه میره. کمک اساسی به مردم یعنی اینکه حمایتشون کنه که یه سرمایه داشته باشن که به خودشون تکیه کنن یه کارگاهی بزنن، یه کاری راه بندازن. الان دوتا پسر من تراشکاری بلدن ولی بیکارن. گفتم خانم شما ماشاءالله خیلی حرفهای خوبی می‌زنین. گفت چه فایده که کسی به حرفهای ما گوش نمیده. @madaranemidan
دم غروب که گله گوسفندا کم کم سر کلشون پیدا میشه دخترمو میبرم بیرون تا گوسفندا رو تماشا کنه😍😍😍 خانوم جوانی رو دیدم چادر به کمر چوب به دست منتظر گوسفنداش نشسته بود.... غنیمت شمردم کنارش نشستم و بعد سلام ☺️ یهو گفتم تو انتخابات شرکت میکنی ؟؟؟؟؟؟؟😁 گفت : به نظرت اگه یه مادر؛ تو خانواده نباشه و نامادری به جاش بیاد دلسوزی اون مادر رو داره ؟؟؟؟ اگه کشور رو بدیم دست غریبه مثل همین نامادریه!!!!!!!😉 باید شرکت کنیم🙂 گفتم با این همه مشکلات و رهبرم ک...!!!!!!!😒 گفت : تو یه خانواده؛ یه پدر نمیتونه همه بچه ها رو عین هم بزرگ کنه چجوری یه نفر تو مملکت، با این جمعیت ، همه کارهارو بکنه؟؟ باید آدمای درست درمون بیان کمکش کنن!!!!!😉 ____________ رفتم روشنگری روشنم کرد😅 گنجینه مثال بود 😇 این همه بصیرت یه جا آخه...؟؟👏👏👏 @madaranemeidan
وانتی که چیزی برای فروش آورده بود؛ خانومای روستا رو دور خودش جمع کرده بود ویه فرصت عالی برای من فراهم ... رفتم جلو بلند (جوری که بقیه بشنون) از یکی خانوما پرسیدم شورای روستا کی اسم نوشته ؟؟؟؟🤔 (خدارو شکر خانوما این خصلت رو دارن تا سوژه حرف میندازی بقیه مکالمات رو خودشون پیش میبرن ... 😇) صحبت رسید به انتخابات ریاست جمهوری ... از اون جمعیتی ک پشت سر وانت جمع شده بودن برای خرید؛ با وجود مشکلات شرایط اقتصاد و هیچکس تصمیم به رای ننننندادن نداشت😌 یعنی حتی به رای نننندادن فکر هم نکرده بود .. و وظیفه شرعی خودشون میدونستن🙏🙏 این همه شکوه.....👏👏😌😌 @madaranemeidan
کوچشون پر از چاله و چوله اس کنار چند تا خانوم نشستیم هم زمان که ما شروع به صحبت درباره انتخابات کردیم 🗳 چند تا همسایه میان بیرون و حول محور چال چوله ها شروع به دعوا و بحث و جدل میکنن 🤛😰🤜 یکی از خانوما رو به ما میکنه بلند میگه : اینا بیا همینا رای 😤 این چاله ها رای این کوچه ها رای و .....😤😤 سکوت میکنیم !!!! فعلاجای صحبت نیست 🤭 عصبانین😥 دعوا آروم میشه دعوتش میکنیم دوباره بیاد کنار ما بشینه یکم از مشکلات کوچه و خودش و پسرش میگه.....😥 باهاش همدردی میکنیم و ابراز تاسف 😔 میگیم : انشالله دست ب دست هم بدیم تا کشور رو از دست مسئولین بی کفایت بگیریم میگیم : ما هم خسته ایم از اوضاع اقتصاد و از دلسوزی کوچه ب کوچه میریم تا مردم دعوت کنیم به انتخابات و تغییر مملکت .✅ کم کم باورش میشه ما ازخودشیم😉 چند تا سوال میکنه ؛ واقعا درست میشه ؟؟؟ اینا که همشون مثل همن ؟؟؟ ؟؟ و....؟؟؟🤔 شروع میکنیم به امییییییدوار کردنشون باادله های مختلف 🤗 به اینکه فرق بین مسئول دلسوز و مردمی و مسئول بی کفایت و اشرافی گر و .... آروم میگه :انشالله انشالله انشالله فک کنم راضی شدن✌️ @madaranemeidan
از همون دور که دیدمشون نمیدونم چرا دلشوره به جونم افتاد😔 ولی بسم الله گفتیم و با اجازشون کنارشون نشستیم. ده نفری می شدند و اکثراً دختران جوان، تخمه تعارف کردن و یکم خوش و بش کردیم. تا گفتیم انتخابات😱😱 _: توی این جمع هیچکدوممون رای نمیدیم رای نِ می دیم، خیالتون تخت! هرچی تا حالا تظاهرات کردیم، شعار دادیم، حسن حسین کردیم، مثل چی پشیمونیم شهیدامون هم اشتباه کردن رفتن یعنی اگر امام زمان از آسمون آدم بیاره بگه این خوبه ما بهش رای نمیدیم😤 _:اجازه میدید من صحبت کنم ؟ _:بیخود ،اصلا اجازه نمی دیم ،دست از سرمون بردارید، همش چرت و پرت میگین، شما آموزش دیدید واسه چرت و پرت گفتن، غلط کردن رفتن انقلاب کردند، اگه شاه بود الان آمریکا جلو مون زانو زده بود😳🙄 شما وطن فروش هستین، ما مثل شما وطن فروشی نمیکنیم😤 _: یعنی رای دادن وطن فروشیه؟ _:بله! _: پس چرا دشمنامون مثل آمریکا و اسرائیل میگن رای ندیم؟؟ _: شاید اونا خیر و صلاح ما رو بهتر می خوان🤯 _: پس چرا این همه جنگ و تحریم علیه ما راه انداختن؟؟ _: تقصیر ایرانه، از بس فضوله 😟 _:کی برجامو پاره کرد؟ ایران یا اونا؟؟ _: ساکت 🤫حوصله نداریم اصلا، به خاله ش اشاره کرد که بیا کنار، چرا با اینا حرف میزنی ؟؟ بعد هم گوشیشون رو در آوردند، گفتن همگی یک فیلم بگیریم بفرستیم برای مسیح‌علینژاد جووون🤢 نشستن رو جایز ندونستیم و با قلبی شکسته از این همه ناآگاهی و بی انصافی جمعشون رو ترک کردیم ولی اگر اجازه حرف زدن میدادن ،میگفتم در همان دوران شاهی که سنگش رو به سینه میزنید ارزش سگ آمریکایی از یک شهروند ایرانی بیشتر بود ، تو همون دوران سران کشورهای غربی تو خاک ایران جلسه می گرفتند و شاه محبوبتون حتی اجازه شرکت نداشت. کاش میگفتم، هر چند در آن جمع گوشی برای شنیدن نبود😭😔 @madaranemeidan