eitaa logo
جشنواره {راز}
96 دنبال‌کننده
56 عکس
0 ویدیو
10 فایل
واحد تخصصی جشنواره‌ها و من الله توفیق
مشاهده در ایتا
دانلود
بِسم الله الرحمن الرحیم 🌙 داستانکی توام با واقعیت و تخیل از بانو منیره،همسر مرحوم سید محمد ساجدی،یک هنرمند جهادی اکنون قلم در دست گرفتم تا صفات این بانو را با عنایت خداوند در داستانکی متجلی سازم. قلم میزنم با توسل به سیده نسوان. 🏴🏴🏴🏴🏴 تقویم را برمی دارم. ماه صفر را پیدا می کنم. نفس عمیقی می کشم. به دفترچه پس انداز نگاهی می اندازم. _خداروشکر یک دوم هزینه آماده است. امام حسین بقیشم خودت جور کن. تلفن را بر میدارم به آقا محمد زنگ میزنم. _سلام آقا محمد. _سلام خدمت بانو منیره. میدونم برای چی زنگ زدی. _می دونی؟ _آره عزیزم. _بانو جور جوره. خیالت راحت... _به امید خدا. کاری نداری؟ _قربانت. خداگهدارت باشه. _زنده باشی، خدانگهدار... تلفن را قطع می کنم. اذان شد... سجاده را پهن می کنم. اذان می گویم و اذن ورود به نماز می گیریم. اقامه می گویم برای اقامه نماز. الله اکبر همه چیز کوچک و ذلیلند و جز تو بزرگی نیست. نماز ظهر و عصر را خواندم. اتمام نماز و ادامه آرامش... دعای توسل خواندم. وسیله قرار دادم چهارده نور خدا را. در حال جمع کردن سجاده هستم که روزنه نور در ذهنم باز میشود. چند روز پیش یکی از همسایه ها،درباره وام قرض الحسنه ی بدون سود صحبت می کرد. تلفن را بر میدارم.زنگ میزنم برای پرسجو درباره وام قرض الحسنه. دوماه بعد... رسیدیم به مرز عراق،بچه ها خیلی شوق و ذوق دارند. همچنان منتظر ایستاده ایم. چند اتوبوس رد میشوند. یکیشان می ایستد. جمعیت زیادی داخل اتوبوس هستند. آقا محمد می گوید: _امیدوارم بچه ها بتونن سختی راه تحمل کنن. _ این سختی دربرابر سختی های سه ساله کربلا چیزی نیست. به نجف رسیدیم. مشرف می شویم خدمت مولا برای اذن حرکت به سوی دردانه پسرش. عمود به عمود اشتیاقمان بیشتر میشود. موکبدارانی که عاشقانه از زائران پذیرایی می کنند. بی جا نگفته ام حتی حاضرن از تمام زندگی حتی جانشان بگذرند تا خاک پای زائران را توتیای چشم خود کنند. اهلا و سهلا گفتن هایشان چه دلنشین است. سه روز قدم زدیم. الان عمود ۱۴۵۲،روبروی حرم قمر بنی هاشم، دست بر سینه با اشک شوق به حرمش می نگرم. _رسیدم به وصال ماه منیر. گروه سرگروه: آقای محمدلو