🔰✍️ جواد مختاری
عصرهای زمان ورق خوردند
ابرهایی پر از تب سجیل
ابرهه با خودش چه می آورد
وعده سال سرد عام الفیل
کودک دیگری تبسم کرد
چشم کل جهان که روشن شد
آمنه بوسه زد به دستانش
عشق عالم نصیب این زن شد
آخرین پنجره پر از فریاد
روز و شب موج بت پرستی بود
برگ ها از درخت ها افتاد
وعده ی بیقرار هستی بود
ماه هم تکه تکه می چرخید
نور از آسمان فرو می ریخت
طاق کسری تکان تکان می خورد
بغض ها ناگهان فرو می ریخت
روزهای جوانی یک گل
غنچه بوی معطری دارد
از همان سالهای دلتنگی
در امانت عجب سری دارد
زنی از آن قبیله طوفان
به دلش نور سرمدی دارد
ثروتش را به پای دین آورد
او که عشق محمدی دارد
شعب های غم ابوطالب
روزهای بلند این دفتر
احد و بدر و خندق و احزاب
غزوه هایی کنار پیغمبر
پایه های ستون این عالم
راه سختی که زندگی دارد
روح آیات و سجده خورشید
حال خوبی که بندگی دارد
نیمه شب ها سراغ دل می رفت
روزها از زمین رها می شد
راه صعب العبور را می رفت
راهی قبله حرا می شد
لات و عزا مقابلش بودند
جاهلیت همیشه می ترسید
کعبه ی بیقرار ابراهیم
دور ماهی مدام می چرخید
او شبی در عروج بالا رفت
روح در آسمان تلاطم کرد
جبرئیل از میانه برمی گشت
کوه در بیکران تلاطم کرد
راه عرش خدا برای نبی است
پر و بالی در آسمان می سوخت
او که از آدم آفریده شده است
عرش را زیر فرش خود می دوخت
سیب سرخ بهشتی احمد
در مسیری زلال می آمد
حرف پیغمبران قبل از او
از دهان بلال می آمد ...
خشت خشت مدینه و مکه
زیر پاهای لشکر خورشید
سالها سجده بر هبل کردند
کعبه اما دوباره می خندید
ذره ذره تمام هر دو جهان
زیر خورشید روشن حق شد
نور سبز محمدی پر بود
وعده های زمین محقق شد
دست ها پشت پرده ها می رفت
نقشه ها در سکوت آنها بود
غارهایی طنیده با هرتار
عنکبوتی سفیر آنجا بود
« لیل های مبیت »هرشب بود
مصطفی را خدا نگه می داشت
جانشینی همیشه آنجا بود
ذوالفقاری به نیزه ها می کاشت
برکه هایی پر از شمیم بهشت
دست های امیر بالا رفت
موج های قشنگ گیسویش
سمت دستان گرم دریا رفت
بعد او آسمان این دنیا
آمده با دوازده خورشید
چارده قرن منتظر ماندیم
تا بیاید امام بی تردید
سیصد و سیزده نفر سرباز
بر صفوف نماز تکیه کند
آه باید دوباره برمی گشت
آنکه برکعبه باز تکیه کند ...
#مبعث_حضرت_پیامبر_گرامی_باد
#محمد_رسول_الله_صلوات_الله
#مهدی_موعود_عج_الله
🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿
#جواد_مختاری
✳️✳️✍️✍️
کانال اشعار و برنامه ها
https://eitaa.com/javad_mokhtarii