با من که تاب هجر تو، یک دم نداشتم
یک دم ببین که چلّهی هجران چه میکند...
چوب یزید و لعل تو...، لب وا نمیکنم
کافر، مسلّم است به قرآن چه میکند...
#اربعین
#جواد_هاشمی_تربت
ابیاتی از غزلی اربعینی ۱۴۰۰
http://www.instagram.com/javadhashemi69/
@javadhashemi_torbat
نگاه جالبی نسبت به زائر #اربعین
مُسلمت را کوفیان کشتند امّا اربعین
هست هر زائر برای تو سفیری؛ یا حسین!
#محمود_ژولیده
#مسلمیه
در لابهلای ویرایش اشعارشان بیتهای نابی میبینم.
#جواد_هاشمی_تربت
http://www.instagram.com/javadhashemi69/
@javadhashemi_torbat
کاروان سوخته اندر فراق
چون رسیدی بر سر راه عراق
گفت «نعمان» با امام مبتلا:
این دو راه یثرب است و کربلا
از کدامین راه فرمایی رویم؟
ریخت اشکی از صدف، درّ یتیم
گفت: ما را آرزوی کربلاست
جانم اندر بند هجران، مبتلاست
از طریق نینوا حالی برو
کاندر آن، ما راست جانها در گرو
حالیا باید بر آن صحرا عبور
تا بریزیم اشک خود بر آن قبور
بر قبور کشتگان نینوا
ما برآریم از گلو چون نی، نوا
پس فرود آمد در آن دشت بلا
بازگشتهکاروان کربلا
چشم یاران چون بر آن دشت اوفتاد
دوستان را داستان آمد به یاد
آن مصیبتهای گوناگون که بود
تازه شد در کربلا، روز ورود
آه! از آن ساعت که دخت مرتضی
بانوی اقلیم تسلیم و رضا،
بر سر قبر شه خوبان رسید
دست بردیّ و گریبانش درید
بانویی میگفت: اینجا شاه دین
بر زمین افتاد از بالای زین
آن یکی میگفت: اینجا زد عدو
اصغرم را تیر پیکان بر گلو
دیگری میگفت با درد و الم:
سروِ قدّ اکبر، اینجا شد قلم
آن یکی میگفت: اینجا در جدال
جسم پاک قاسمم شد پایمال
دیگری میگفت: عبّاس جوان
اندر اینجا قطع گشتش بازوان
آه! از آن دم کآتشی افروختند
وندر اینجا خیمهها را سوختند
پس امام ساجدین با صد فسوس
کرد ملحق بر بدنها آن رؤوس
وندر آنجا خیمهها افراختند
در اقامت، رحل خویش انداختند
بر سر آن قبرهای مهفروز
معتکف گردیده، مانده تا سه روز
1️⃣کتاب #که_بربندید_محملها با بیش از ۱۰ هزار بیت شعر شامل اشعار در وقایع گوناگون عاشورا و همگی در قالب مثنوی است. یکی از اشعار آن مثنوی بالاست.
2️⃣اهالی شعر آیینی، شیخ محمّدحسین آیتی بیرجندی را کمتر میشناسند.
3️⃣در مثنوی که خاص #اربعین است، نام #نعمان هم آمده است.
#اربعین
#آيتی_بیرجندی
#جواد_هاشمی_تربت
@javadhashemi_torbat