صدوبیستوششمین
جلسهی ادبی_مهدوی الغوث
در شب مباهله
۱۰ تیر (روز صائب تبریزی)
۱۴۰۳ شمسی
ساعت ۲۰:۳۰ تا ۲۲:۳۰
قم.پل آهنچی.حرمنما.شماره۱۵
#مباهله
#الغوث
#قم
#صائب_تبریزی
#جواد_هاشمی_تربت
http://www.instagram.com/javadhashemi69/
@javadhashemi_torbat
▫️در میان شعرای شیعی، دو برادر، #غمگین_اصفهانی و #ذوقی_اصفهانی در حوزهی شعر ولایی صاحب اشعاری فاخرند. دیوان هر دو چاپ شده البتّه امروزه كمتر پیدا میشود.
▫️غمگین متولّد ۱۲۸۰ق و متوفّی ۱۳۵۵ق است و در تخت فولاد به خاک سپرده شد.
▫️در حوزهی ادبیّات شیعی، شعر با موضوع #مباهله كم است ولی این توفیق، رفیق «غمگین» شده كه در دیوانش چاپ شده است.
ختم رسل ز فرط عنایات کامله
بر پاپهای نجران بنْوشت مرسله
کای قوم دور مانده ز شرع و صراط دین!
تا کی ز حق ببایدتان بُعد و فاصله؟
آمد دمی که جهل ز سرها کنید دور
شد وقت آن که کید ز دلْتان شود یله
مأمورم از خدای احد تا که با شما
یک کار از سه کار نمایم معامله
یا دین حق قبول و یا جزیهام دهید
یا آن که با شما بنمایم مقابله
چون شد وصول نامه بر آن قوم ناصواب
از آن رسیله سخت افتاد ولوله
آراستند مجلس شوری كه اندر او
بتْوان مگر كنند همی حلّ مسأله
کردند یک دو روزی با هم مکابره
افتاد در میانهی آنها مجادله
در آن گروه ده دله یک نفس پاک بود
کاو بود با رسول و خداوند یکدله
گفت: ای گروه! چند نمایید قیل و قال؟
تا چند و کی ببایدتان این مماطله؟
در امر هو کنید چرا این مسامحه؟
در دین حق کنید چرا این مساهله؟
باللَّـه! که این محمّد باشد همان کز او
معدوم میشود همه ادیان باطله
هان! بنگرید جمله بر اخبار انبیا
هان! بنگرید جمله بر آیات منزله
این است آن که موسی گفته است در حقش
باشد شبان و هر چه بُوَد در جهان، گله
این است آن یگانه پیمبر که بر مسیح
مریم شد از دمش به یکی نفخه حامله
گفتند پس ببایدمان سوی او کنیم
زآنسان که خضر سوی بقا طیّ مرحله
هشتاد تن که سیّد و عاقب بر آن گروه
بودند شیخ و راهبر و میر قافله
زآن پس سوی مدینه چو حاجی سوی حرم
کردند طیّ مرحله با زاد و راحله
کوته کنیم قصّه ز بعد سه روز چون
کردند با رسول گرامی مقابله
بس نکتهها شنیده و گفتند و عاقبت
کردند ابلهانه قبول مباهله
آن گه رسول و دختر و داماد و دو پسر
گشتند حلقهوار به یک جایْ سلسله
قرآن تمام از الف، آن گاه تا به یا
گردید جمع یکجا چون بای بسمله
باری؛ نکرده نفرین، دیدند آن گروه
افتاده در زمین و فلک، شور و غلغله
آماده از سحاب در آفاق، رعد و برق
افتاده در جبال ز تب، لرزه زلزله
نزدیک شد نجوم درافتد از آسمان
نزدیک شد که چرخ بماند ز هروله
از ترس گشت رُخْشان مانند زعفران
وز بیم گشت دلْشان پرخون چو آبله
سوی سحاب رحمت یزدان روان شدند
افراخت بیم در دلشان چون که مشعله
در نزد بوتراب نهادند رخ به خاک
زآنسان که او به نزد خدا گاه نافله
شاهنشهی که خصم خود اندر گه جدال
پا در کمند بنْهد و گردن به سلسله
آن کس که کم ز مزرعهی قدرتش بُوَد
از دانه، خرمن مه و از خوشه، سنبله
هشتند بار جزیه ز ذلّت به دوش خویش
مشرک هماره بار مذلّت کشد؛ بله
از بعد این چکامه، «غمگین»! کجا رواست
کز طبع خویشتن بنمایی دگر گله؟
در مدح آل احمد و احباب او مدام
میکوش بهر کسب شرف نز پی صله
#غمگین_اصفهانی
#مباهله
http://www.instagram.com/javadhashemi69/
@javadhashemi_torbat
#فرات ۲۴۳
نقد #شعر
دوشنبه
روز #مباهله، ۱۱ تیر ۱۴۰۳ شمسی
حسینیهی سادات
ساعت ۱۷ تا ۱۹:۳۰
#جواد_هاشمی_تربت
http://www.instagram.com/javadhashemi69/
@javadhashemi_torbat
خداى عزّوجل آفريد دنيا را
براى آن كه كند امتحان برايا را
بسى سخن به زبان آورد به هر نفسى
كه هر دمى دمد از شكر آدمى نا را (؟)
دهد به مردمک ديده روشنى كه كند
نظاره، صنع بديع صنيع اشيا را
نمايد او شنوا گوش را که تا شنود
حديث نعت پيمبر، خداى يكتا را
پيمبرى كه خدا را به خلق ظاهر كرد
ز جلوهاى كه نشان داد روى زيبا را
به آن جمال جميل محمّدى روشن
نمود چشم جهان و دل احبّا را
پس از وقايع بعثت چنان چه شد مبعوث
نخست بار منظّم نمود بطحا را
نهاد رسم سلام و مراسم اسلام
كه در طريق سلامت برد برايا را
به هر كجا كه فرستاد نامهاى كردند
قبول از در تعظيم، حكم والا را
به جز جماعت نصرانيان نجرانى
كه امتثال نپذرفته شاه لولا را
خداى داد نزول، آيهى #مباهله را
كه تا پيمبر او خوار سازد اعدا را
به امر بار خدا بهر احتجاج رسول
طلب نمود كشيشان كيش عيسى را
به محضر نبوى آمدند عيسويان
گشود از در نرمى، زبان گويا را
كه اى گروه نصارى! ز راه باطل خود
نمىنهيد اگر در طريق حق، پا را،
در اين ميانه مرا با شما مجادله نيست
مگر #مباهله كاو حل كند معمّا را
شما ابا زن و فرزند و نفس خويش كنيد
برابرى، زن و ابنا و انفس ما را
براى كردن نفرين به جان همديگر
پى نياز بخوانيم حق تعالى را
كه در هلاک رَود هر كه بر دروغ بُوَد
چشد به زحمت دنيا عذاب عقبى را
چو اين شنيد قسيس نصارى نجران
پس از معاهده مهلت گرفت فردا را
سحر كه مهر چو چهر پيمبر آرايش
ز جلوه داد رخ دشت و كوه و دريا را،
همان جماعت ترسا برون شدند از شهر
به دوش هشته صليب و به بر چليپا را
در آن مقام مقرّر، پيمبر آن ساعت
رسيد و داشت به همراه، آل طه را
وجود احمد و زهرا و حيدر و حسنين
پى مباهله شد روبهرو نصارى را
فتاد تا كه به آن خمسه، چشم ترسايان
ز شش جهت نگرستند قرص بيضا را
قسيس ترسا پرسيد كآن چهار قمر
مگر كهاند همين آفتاب رخشا را
چو يافت بنت رسول و دو سبط و صهر ویاند
فرو به فكر شد و گفت قوم ترسا را:
چنان وجود محمّد به خود بُوَد واثق
كه در مباهله آورده است اينها را
به او دمى نتوانيم ما مباهله كرد
چرا كنيم چنين كارهاى بیجا را
خدا گواست من اين #پنج_تن كه مىبينم
به يک اشاره به هم میزنند دنيا را
به گاه معجزه، انفاس هر يكى زيشان
به نيم لحظه کند زنده صد مسيحا را
ز جاى خود اگر الله اكبرى گويند
فنا كنند چه ناقوس و چه كليسا را
پس از مذاكره با قوم خود كشيش گشود
زبان عجز و بگفتا رسول دانا را
مكن #مباهله با ما بيا مصالحه كن
ز ما مضايقه منما ره مدارا را
به امتنان مسيحا، نبى مصالحه كرد
چنان كه جزيه دهند آن شه توانا را
قبول جزيه نمودند فرقهی ترسا
گرفته باز ره معبد سكویا را
سخن بجاى دگر میكشد مرا #واصل
شنيد بايد از اين جا، بيان آن جا را
اگر به نزد پيمبر، كسى ز كيش مسيح
نزد به دامن شرعش كف تولّا را
حضور سبط پيمبر بسى ز عيسويان
گذاشت در ره اسلام، دين آبا را
گهى بريده سرش، گاه پاره پاره تنش
ربود از دل نصرانيان، شكيبا را
چه #نينوا، چه ره #شام، چه به بزم يزيد
به راه راست كشانيد قوم عيسى را
#مباهله
#واصل_دزفولی
#جواد_هاشمی_تربت
@javadhashemi_torbat
با اهل جدل، مجادله باید کرد
با تیغ زبان، مقابله باید کرد
بر منطق وحی، سر اگر نسپردند
بی چون و چرا #مباهله باید کرد
💐💐💐💐
شعر از مه و مهر شبشکن باید گفت
از فاطمه و اباالحسن باید گفت
تا خاطرهی #مباهله گُم نشود
پیوسته سخن، سخن، سخن باید گفت
#احد_دهبزرگی
#رباعی
❤️آ خدا!❤️
عیدی روز مباهلهی ما رو امر فرج آقاجانمان قرار بده
@javadhashemi_torbat
فرمود نبی: ز من جدا نیست علی
در هر نفسی به عشق من زیست علی
در نصّ صریح 《قل تعالوا ندعو》
مقصود حق از 《انفسنا》 کیست؟ علی
#حضرت_امیرالمؤمنین_علی_علیهالسلام
#مباهله
#محمدجواد_غفورزاده_شفق
#رباعی
📙از کعبه تا محراب، ص۳۱
@javadhashemi_torbat