من الّذی اَیتمنی روی لبهام
یه دنیا درد و دل دارم برا بابام
شبای تنهایی تنها خیره میشم به ستاره
لباس پارم فدای این لبای پاره پاره
دل خوش بابا نباشه یه دل غمگین که دارم
سفره ی رنگین نباشه صورت رنگین که دارم
... من الّذی اَیتمنی ، بابا جونم بابا جونم ...
بابا فقط به تو میگم چون عزیزی
خواهرمو یکی میخواست به کنیزی
نگامون کردن تو این شهر همه به چشم حقارت
مُرده بودیم بهتر از این بود که باشیم تو اسارت
دیگه زهرای سه سالت همه ی موهاش سفیده
دست به دیوارا میگیره راه میره اما خمیده
... من الّذی اَیتمنی ، بابا جونم بابا جونم ...
مَنِ الّذی خَضَبَکَ بِدِمائِک
میخوام که آسمونی شَم روی پرهای ملائک
دختر تو هر شب از درد رو خاکا صورت میذاره
بابا این زجر نیست مغیره ست دستای سنگینی داره
بابا دادن مارو جا به کنج تاریک خرابه
خیلی بیداری کشیده دخترت میخواد بخوابه
... من الّذی اَیتمنی ، بابا جونم بابا جونم ...
#حضرت_رقیه
#شهادت_حضرت_رقیه
#زمینه
🆔 @javadieh
🌐 www.javadieh.blog.ir
شدم مثل عمه بی سر و سامونت بابا
تو مهمون منی یا که من مهمونت بابا
کی میدونست میشه آخرش اینطوری بابا
من و خرابه و سر پُر از خونت بابا
به خودم میگفتم اینو امروز و فردا میرسی
اومدی حالا و میگم یتیمم کرده چه کسی
... بابا بابا بابا حسین ، بابا بابا بابا حسین ...
عمو نبود که برسه به فریادم بابا
اون ساعتی که از رو ناقه افتادم بابا
تنها برای دیدن خودت بودش بابا
که موندم و هی به خودم امید دادم بابا
بابا اِنقدر حرفا دارم که برای تو بزنم
نگه داشتم بوسه هامو رو زخمای تو بزنم
... بابا بابا بابا حسین ، بابا بابا بابا حسین ...
حالا که سر تو توی آغوشم هست بابا
نمیگم جای کعب نِی رو دوشم هست بابا
هنوز جای طناب به روی دستامه بابا
هنوز صدای نیزه ها تو گوشم هست بابا
این همه غصه چرا به سه ساله دختر رسیده
غروب عمر منه و سحر آخر رسیده
... بابا بابا بابا حسین ، بابا بابا بابا حسین ...
#حضرت_رقیه
#شهادت_حضرت_رقیه
#زمینه
🆔 @javadieh
🌐 www.javadieh.blog.ir
بابا جون من ، تو ای بی کفن
به ویرونه امشب تو یک سر بزن
ببین خستمه ، دیگه بسمه
نَه نایی به پامه نَه جونی به تن
تو و نیزه بابا من و سلسله
تو و سنگ کینه من و آبله
همون ساربونی که دستت برید
منو میکشید از پِی قافله
چشاتو ببند و نبین روی من
کبودی لب ها و ابروی من
تو از نِی سواری بابا خسته ای
بیا سر بذار روی زانوی من
... الهی رقیه بمیره برات ...
بخون از نگام ، از اشک چشام
از اون لخت خونِ کنار لبام
نشد باورم ، چی اومد سرم
من هر بار که گفتم بابامو میخوام
فدای سرت هر چی اومد سرم
از این بیشتراش هم به جون میخرم
به کوریِ چشمای اون نیزه دار
رسیدیم به هم بازم ای دلبرم
الهی بمیره بابا دخترت
که سنگای دشمن شکسته سرت
منم دست به دیوار میگیرم بابا
شدم قد خمیده مثه مادرت
... الهی رقیه بمیره برات ...
قدم خم شده ، موهام کم شده
بابا قاتل من همین غم شده
رو نِی رفت سرت ، کجاست مادرت
الهی بمیره برات دخترت
بگو باشه راحت خیال عمو
نذاشتم ببینه کسی تارِ مو
از اون روز که دیدم تورو روی نِی
بابا خیلی میسوزه راه گلو
بابا جون ببین که گرفته صدام
میسوزه بابا جای گوشواره هام
اگه تو بمونی دیگه پیش من
منم قول میدم چیزی از تو نخوام
... الهی رقیه بمیره برات ...
#حضرت_رقیه
#شهادت_حضرت_رقیه
#سنگین
🆔 @javadieh
🌐 www.javadieh.blog.ir
عشق رقیه تو دلم سند نوکریمه
فدای اون دست کوچیک که اِنقدر کریمه
بی بی رقیه جون ، بی سَریم و بی سامون
پا بذار رو چشمامون ، پیش ما شو مهمون
امشب تو این هیئت ، کم نمیذاریم واست
نوکریت شده عادت ، مارو کن حمایت
... بی بی رقیه بی بی ، بی بی رقیه بی بی ...
دستامونو ول نکن بی بی، بی تو کارم تمومه
تا سایتون رو سرمه غصه دیگه کدومه
عشقت توی خونم ، بسته به دل و جونم
عمریه که میخونم ، از تو مهربونم
پُر شوری و احساس ، پاک و خوشبوتر از یاس
رو عمو جونت عباس ، هستی خیلی حساس
... بی بی رقیه ، بی بی ، بی بی رقیه بی بی ...
#حضرت_رقیه
#شهادت_حضرت_رقیه
#واحد
🆔 @javadieh
🌐 www.javadieh.blog.ir
هر کی حاجتی داره بیاد در خونه ی دختر شاه
برای همه دنیا بسه از بی بی رقیه یه نگاه
ولی جای دختر سه ساله که گوشه ی ویرونه نبود
بشکنه همون دستایی که روی شمارو کرده کبود
رقیه مارو یه نگاه کن
رقیه همه رو دعا کن
رقیه چشامونو دریا کن
... رقیه مددی رقیه ، رقیه مددی رقیه ...
اون دستای کوچیک شنیدم سپر بلای همه بود
یه جور دیگه میزدنش آخه شبیه فاطمه بود
کی شنیده یک دخترکو با غلاف شمشیر بزنن
وقتی که دلش تنگه براش سر بابا جونو ببرن
رقیه با لبای خونی
رقیه با قد کمونی
رقیه دیگه نداره جونی
... رقیه مددی رقیه ، رقیه مددی رقیه ...
الهی دروغ باشه بی بی ماجرای پهلو و لگد
کاشکی نانجیب جای شما میومد و ماهارو میزد
تو بازار برده های شام یه عده که بی حیاترن
بمیرم و نشنوم تورو میخوان به کنیزی ببرن
رقیه میگیره زبونش
رقیه عباس نگرونش
رقیه باباش شده مهمونش
... رقیه مددی رقیه ، رقیه مددی رقیه ...
#حضرت_رقیه
#شهادت_حضرت_رقیه
#شور
🆔 @javadieh
🌐 www.javadieh.blog.ir
با دلی خسته کنج ویرونه
دختری داره با اشک و ناله میخونه
دیگه از این زمونه سیرم
سه سالمه ولی چه پیرم
قول دادی تنهام نمیذاری
اگه نیای بی تو میمیرم
اَبتا یا حسین ، اَبتا یا حسین
نفس نمونده توی سینم
بیا که روتو باز ببینم
دنیارو بی تو من نمیخوام
دق میکنم تورو نبینم
اَبتا یا حسین ، اَبتا یا حسین
... من الّذی اَیتمنی ، من الّذی اَیتمنی ...
روی دامانم شد قمر پیدا
فرش راهش میکنم من این دل شیدا
تموم نقشه هام بر آبه
محاسنت به خون خضابه
لبام تَرَک خورده بابایی
بوسیدنت برام عذابه
اَبتا یا حسین ، اَبتا یا حسین
تورو به روی نیزه دیدم
پشت سرت خیلی دویدم
چشمای خونینِتو وا کن
شبیه مادرت خمیدم
اَبتا یا حسین ، اَبتا یا حسین
... من الّذی اَیتمنی ، من الّذی اَیتمنی ...
بعد تو بابا خیر ندیدم من
با صدای حرمله از خواب پریدم من
تو معبرا راهمو بستن
دیدم که کعب نِی به دستن
هم لگد و سیلی بابا جون
زدن سر منو شکستن
اَبتا یا حسین ، اَبتا یا حسین
خسته شدم توی بیابون
تازیونه خوردم فراوون
مدیون عمه ام بابا جون
عمه نبود داده بودم جون
اَبتا یا حسین ، اَبتا یا حسین
... من الّذی اَیتمنی ، من الّذی اَیتمنی ...
#حضرت_رقیه
#شهادت_حضرت_رقیه
#زمینه
🆔 @javadieh
🌐 www.javadieh.blog.ir
نوکرتم رقیه خاتون ، شاهرگمم میدم براتون
دلم الآن سمت دمشقه درست کنار کفتراتون
دارم پَر میزنم به سمت مرقدت
بشم کبوتر جلد هوای گنبدت
یا اَیهاالعزیز ، برام دونه بریز
منم همون گدای روسیاه هر شبت
فدای گنبدت ، فدای گنبدت
با دستای کوچیکت گره هامونو وا میکنی
با اسمت چه شوری تو روضه برپا میکنی
غوغا میکنی ، غوغا میکنی
... نوکرتم به فاطمه ، نوکرتم به فاطمه ...
قبول کن این چشم ترم رو ، نگیر تو سایۀ سرم رو
ان شاءالله یک روزی میذارم رقیه اسم دخترم رو
تب و تاب منی ، مِی ناب منی
تو دردونه ی مهربون ارباب منی
سر سفرتم و نمک گیر تواَم
برادر زاده ی خوشگل عباس منی
تو احساس منی ، تو احساس منی
اباالفضل با الله اکبر تو محشر میکنه
چنین رزمایشی رو جز آقام حیدر میکنه
محشر میکنه ، محشر میکنه
... نوکرتم به فاطمه ، نوکرتم به فاطمه ...
ملیکه ی اَرض و سماوات ، بازم شده وقت ملاقات
برا تو سینه میزنم من کربلا میگیرم از بابات
حرم خواب شبم ، حرم تاب و تبم
ان شاءالله اربعین پیاده کربلا برم
تو سایه ی سرم ، تموم باورم
ان شاءالله میرسم یک شبی من با مادرم
دم بابُ الحسین ، تو بین الحرمین
بگو نوکر من بیا تورو هم میخرم
تورو هم میخرم ، تورو هم میخرم
اَباالکرامت اربابه و خانوم بنت الکرمه
ان شاءالله اولین قرارمون توی حرمه
سایت سرمه بی بی ، سایت سرمه بی بی
... نوکرتم به فاطمه ، نوکرتم به فاطمه ...
#حضرت_رقیه
#شهادت_حضرت_رقیه
#شور
🆔 @javadieh
🌐 www.javadieh.blog.ir
حیدر نسب و فاطمه سیماست رقیه
آرام دل عمه و باباست رقیه
دلتنگ رخ فاطمه کمتر شود ارباب
تا آینه ی حضرت زهراست رقیه
جز او چه کسی لایق این جمله ی زیباست
دردانه ی یکدانه ی مولاست رقیه
انگار خداوند به او داده جنان را
وقتی که روی شانه ی سقاست رقیه
یک لحظه اگر نیست روی دوش علمدار
بر دوش علی اکبر لیلاست رقیه
گر طفل سه ساله ست و کوچک مشمارش
آثار بزرگیش هویداست رقیه
یک قطره ی زِ دریای حسین است ولیکن
در نوع خودش وسعت دریاست رقیه
در سوریه تا صبح قیامت همه فخرش
همسایگی زینب کبراست رقیه
#حضرت_رقیه
#شهادت_حضرت_رقیه
#شعرخوانی
🆔 @javadieh
🌐 www.javadieh.blog.ir
با اینکه من سه سالمه
درد و غمام یه عالمه
این زجر پست لعنتی
هر جا میرم دنبالمه
کف پاهام پُر آبله ست
دستام اسیر سلسله ست
هر جایی که رو میکنم
یا شمره و یا حرمله ست
بعد عمو بابا خیلی منو زدن
هم پای عمه جون سیلی منو زدن
توی بیابونا شدم اسیر گرگ
صورت من کوچیک دست عدو بزرگ
... یا اَبتا حسین ، یا اَبتا حسین ...
بابا سرم درد میکنه
بال و پرم درد میکنه
وقتی که گریه میکنم
چشم ترم درد میکنه
رو دامن من سر تو
قربون چشم تَر تو
از تنور خولی پست
سوخته بابا حنجر تو
زجر میکشم بابا از غصه بی عدد
خورده به جای من عمه جونم لگد
ببین که صورتم پُر از کبودیه
این یادگاری از دست یهودیه
... یا اَبتا حسین ، یا اَبتا حسین ...
از وقتی که اسیر شدم
از زندگانی سیر شدم
سربسته میگم بابا جون
تو بازارا حقیر شدم
نپرس که معجرم کجاست
نپرس گل سرم کجاست
فقط به من بگو بابا
آب آور حرم کجاست
به لباسای من خیلی میخندیدن
هی بچه شامیا جلوم میرقصیدن
زنجیری بود بابا به روی گردنم
هی دخترای شام مسخره کردنم
... یا اَبتا حسین ، یا اَبتا حسین ...
#حضرت_رقیه
#شهادت_حضرت_رقیه
#زمینه
🆔 @javadieh
🌐 www.javadieh.blog.ir
سر منو نشون نده ، سر خودت چی اومده
خوشی به ما نیومده ، خوشی به ما نیومده
به صورتت کی چنگ زده ، به پیشونیت کی سنگ زده
خوشی به ما نیومده ، خوشی به ما نیومده
سر بریدت هم رسید ای وای بابا
رگ گلوتو کی برید ای وای بابا
اونی که تا اینجا سرت را آورده
کاش به موهات دست میکشید ای وای بابا
دست کیا سپردنت ، تنور خولی بردنت
شکر خدا که آخرش پیش خودم آوردنت
بار سفر رو جمع کنم ، زحمتو باید کم کنم
... من الّذی اَیتمنی ، من الّذی اَیتمنی ...
حال و روزم خیلی بده ، درد دل من بی حده
خوشی به ما نیومده ، خوشی به ما نیومده
اشک چشام در اومده ، حوصلم هم سر اومده
خوشی به ما نیومده ، خوشی به ما نیومده
میای با هم بازی کنیم بابا جونم
روی همو نازی کنیم بابا جونم
نمیتونه دل بکَنه عمه از من
باید اونو راضی کنیم بابا جونم
ای شمع من چراغ من ، مرهم درد و داغ من
بیا بریم تا اینکه زجر نیومده سراغ من
بار سفر رو جمع کنم ، زحمتو باید کم کنم
... من الّذی اَیتمنی ، من الّذی اَیتمنی ...
کی به گلوت خنجر زده ، به سر و روت خنجر زده
خوشی به ما نیومده ، خوشی به ما نیومده
هر کی منو زد بد زده ، پهلومو با لگد زده
خوشی به ما نیومده ، خوشی به ما نیومده
هنوز داره از دهنم خون میریزه
از صورتم رو دامنم خون میریزه
شبیه مادرت شدم با این زخما
از گوشه ی پیرهنم خون میریزه
گفتم سرم شکست زدن ، با مشت و پشت دست زدن
زیر چشام سیاه شده اینو مردای مست زدن
بار سفر رو جمع کنم ، زحمتو باید کم کنم
... من الّذی اَیتمنی ، من الّذی اَیتمنی ...
#حضرت_رقیه
#شهادت_حضرت_رقیه
#سنگین
🆔 @javadieh
🌐 www.javadieh.blog.ir
🏴📜 اشعار شهادت حضرت رقیه خاتون (سلام الله علیها):
https://javadieh.blog.ir/category/%D8%AD%D8%B6%D8%B1%D8%AA-%D8%B1%D9%82%DB%8C%D9%87-%D8%AE%D8%A7%D8%AA%D9%88%D9%86-%D8%B3/
#حضرت_رقیه
#شهادت_حضرت_رقیه
#جواد_مقدم
🆔 @javadieh
هدایت شده از 📝 جوادیه 📝
🏴📜 اشعار شهادت حضرت رقیه خاتون (سلام الله علیها):
https://javadieh.blog.ir/category/%D8%AD%D8%B6%D8%B1%D8%AA-%D8%B1%D9%82%DB%8C%D9%87-%D8%AE%D8%A7%D8%AA%D9%88%D9%86-%D8%B3/
#حضرت_رقیه
#شهادت_حضرت_رقیه
#جواد_مقدم
🆔 @javadieh