eitaa logo
کانال اشعار آئینی جواد کریم زاده
264 دنبال‌کننده
209 عکس
61 ویدیو
0 فایل
زنده گردد از دمت هر مرده ای ای مسیح حضرت زهرا حسین
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
1.17M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌺 استشمام عطرخوشبوی"رمضان" از پنجره ملکوتی"شعبان "گوارای وجود پاکتان 🌸 حلول ماه تهنیت باد۔۔
گشته جهان پر زگل درمه شعبان، چنان گوئی گیرد گلاب،یاس به باغ جنان لاله به سوم شکفت،به چارمش ارغوان زین دو شکفتن شده غلغله ای در جهان از لب هر بلبلی،وز لب قمریَکان نغمه و آوازشان ،رسد به عرش برین سوم شعبان شد وغنچه ی گل باز شد لاله به دشت آمد و عشق هم آغازشد به چارمش ارغوان به لاله سرباز شد سِرّ نهان برملا،گشوده این راز شد این که گل ارغوان به لاله سرباز شد تاکه کند جان خود فدای آن نازنین بلبل و قُمری نگر،گشته غزل خوانشان آهو و کبک دری،گشته خرا مانشان سرو سهی خم شده تا بَرِ دامانشان جمله به فرش چمن،ریزه خورِ خوانشان وه که گل ارغوان بر سرِ پیمانشان روی گُل لاله را بوسه زند آتشین از سرِ شرم آبشار،سر به فرودآورد دَم چو به توصیفشان،ربِِّ ودود آورد بر رُخ زیبایشان،ماه سجود آورَد هم به طلب آسمان، جامه کبودآورد کم ز بَر و رویشان ،عنبر و عود آورد که دیده در گُلسِتان، دو غنچه گل اینچنین لاله ی کرب و بلا،خیمه به هامون زده ست هم که گل ارغوان،پای به جیحون زده ست سوار توسن چو پای در قدح خون زده ست دو مشت خود ارغوان به آب مجنون زده ست یاد گل لاله اش به دل شبیخون زده ست آب بریزد زلب رسم وفا را ببین گر بدهم جان دهم بهر گل رویشان فخرکنم گر شوم ،خاک سر کویشان خورده گره دل بدان، سلسله ی مویشان خواه کشد هرکجا،سر بدهم سویشان گشته چو محراب من،طاق دو ابرویشان مادحِشان گشته ام،تا به دَمِ واپسین @javadkarimzadeh
بشنو ز حقیقت این سخن را آوازه ی شیخ ابوالحسن را شیخ خرقان ، شهیر عارف گنجینه ی دانش و معارف تنها به زبان نبُد خدا گو حق گو بُد و دائما خدا جو در نیمه شبی پس از ارادت و عرضه ی طاعت و عبادت هنگام انابه و منا جا ت بر درگه حیّ و باب حا جا ت گفتا که به عرصه ی قیا مت چون نامه دهی بدست امت در حشر به امر حی دانا کردار کسان شود هویدا در پاسخ هر سوال معقول دانم چه دهم جواب مقبول دادند ندا به او ز سو یی بر گوی کنون هرآنچه گویی گفتا چو مرا بیافریدی اندر رحم آفریده دیدی اندر ظلمات محض بودم در کنج رحِم گهی غنودم چون عادت در رحم نمودم آورده ای ام تو در وجودم با حال گرسنه گشتم همراه همراه شدم به گریه و آه وآنگَه که شدم به گاهواره گفتم که گشوده راه چاره کارم پس از این بسی ست آسان بگشوده گره ز کار ، یزدان گوئی که مرا ز رنج رستند دیدم که ز دست و پای بستند دادند مرا اگر چه قَند آق کردند مرا به زور قُنداق گشتم سپس عاقل و سخنگو گفتم که رهید م از هیاهو لیکن به معلمم سپردند تاب از تن خسته ام ببردند آورد برون ز روزگارم با چوب ادب بسی دمارم ز آن دوره گذشتم ار به محنت کردی تو به شهوتم مسلط با تیزی شهوتم چو خو شد برنده و خصم آبرو شد از بیم عقوبت فسادم تصمیم نکاح، عقل دادم وآنگاه بدادی ام تو فرزند در دلم بسی شفقت آمد از بهر لباس طفل و اطعام ضایع بنمودی ام تو ایام عمرم همه صرف رنج و غم شد از عمر چو رفته رفته کم شد از عهد شباب هم گذشتم رنجور و نزار و پیر گشتم از پیری و ضعف و درد اعضا بر من چه رسید ای خدایا گفتم که مگر وفات آید شاید که ره نجات آید آسایش و راحتی گزینم سختی و الم دگر نبینم اما تن ناتوان و بیمار بر قابض روح شد گرفتار آنگاه که قبض رو ح گشتم وز تاب و تب جهان گسستم در تیره گی لحد نهادی در بین مزار جای دادی آمد دو ملک برای پرسش گفتند ترا چه بُد پرستش بر گوی کنون که رب تو کیست آئین و کتاب و مذهبت چیست گفتم که خدا ی را پرستم وز جام می اش هماره مستم دیدند چو باده نوش هستم از پرسش و از جواب رستم آنگاه ز گور تا برستم دادی خط و نامه را به دستم در محشر و صحنه ی قیامت بودم همه غرق در ندامت بر نامه چنین نوشته بی شک که ای بنده، اِقرَا کتابَک اینست کتاب من که گفتم لعلی که تمام عمر سفتم کارم همه دم فغان و آهست کار تو گذشت از گناهست آگاه تویی که بنده ات کیست پس مانع عفو و بخشش ات چیست ناگه ز جلالت خدایی بر گوش بیامدش ندایی فرمود ابوالحسن ز اکرام بخشیدمت این زمان و هنگام بر تو ز عطیه، و ز کرامت آمرزش خود کنم عنايت @javadkarimzadeh
بسم‌ الله الرحمن الرحیم مژده ای دل شب برات آمد پرتو نور حی ذات آمد سر زده نور مشرقین امشب نورمجموعه ی کرات آمد گشت فُطرس دخیل گهواره پر زد و بر لبش نشاط آمد صد مسیحا شد از دمش زنده چون که جانبخش کائنات آمد مست جام می بقاست حسین گرچه لب تشنه ی فرات آمد مژده بر جمله ی گرفتاران ساحل و کشتی نجات آمد دِه ندا بر همه گنهکاران شافع محشر و ممات آمد کام مارا حسین شیرین کرد عسل و شاخه ی نبات آمد می وزد از بهشت بوی حسین صلوات خدا به روی حسین به نبی رفته خُلق نیکویش و به ریحانة النبی بویش فاطمه و ان یکاد می خواند به علی رفته زور بازویش جبرئیل است مهد جنبانش به حسن رفته خال دلجویش صلوات خدا به روی مهش انبیا جملگی ثناگویش خضر آب حیات می خواهد رفته بنشسته بر لب جویش می زند ساره همره لعیا بوسه بر روی و شانه بر مویش مهر و مه سجده گر به روی مهش سجده گاهست طاق ابرویش خورده دل های عاشقان حسین گره از شوق او به گیسویش شب میلاد او دلم از شوق گشته چون زائری سر کویش می وزد از بهشت بوی حسین صلولت خدا به روی حسین این حسین کیست؟ مظهر عشق است دل و دلدار و دلبر عشق است جمله مستان و عاشقان را او ساقی و میُّ و ساغر عشق است پادشاهان غلام درگاهش فقط او شاه کشور عشق است این حسینی که سید الشهداست شهدا را پیمبر عشق است کربلا بود عرصه ی خیبر و حسینی که حیدر عشق است در کنار فرات لب تشنه کشته فرزند کوثر عشق است خنجر شمر بُد بهانه حسین کشته ی تیغ و خنجر عشق است هر مفسر که یا حسین شنید گفت یاسین بی سر عشق است یا هو الاول و هو الآخِر اول عشق و آخر عشق است می وزد از بهشت بوی حسین صلوات خدا به روی حسین @javadkarimzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ماه ام البنین چه خوش‌سیما ست ، وه چه زیبا شمایلی دارد وصف او را خدا تواند گفت ، مدحت من چه قابلی دارد ماه در گوش اختران می گفت ، تابد امشب مه بنی هاشم گر شب چهارم مه است اما ، جلوه ماه کاملی دارد وصف او را اله می گوید ، مدح رویش که‌ماه می گوید من چه گویم که شاه می گوید ، بی نهایت فضائلی دارد او ابوفاضل است و خیر الناس ، من چه گویم زمدحت عباس شه اگر مدحت وزیرش گفت ، پس بدان که دلایلی دارد آیت الله اعظم و عابد ، پارسا و فقیه و بس زاهد فاتح دل امیر کشور عشق ، ذکر خیر محافلی دارد پور حیدر یل بلاد عرب ، آن ابوفاضل آن خدای ادب در جوانمردی و وفا شهره ، چه حسینی خصائلی دارد او که خالق به خلقتش نازد ، او که حیدر به غیرتش نازد باغبان بر صنوبرش نازد ، گلشن او چه حاصلی دارد مرتضی را بود ضیاء دو عین ، کاشف الکرب خیمه های حسین مادرش گفته او فدای حسین ، گرچه چشمان خوشگلی دارد فاش میگویم ایها العالم ، میزنم من ز پورحیدر دم همچو ام البنین پسر آیا ،هیچ مادر به منزلی دارد ؟ ساقی کربلا و طفلان است ، عالمی در وفایش حیران است عدل و دادش ز روی ایمان است ، چونکه مولای عادلی دارد در میان سپاه و در لشکر ، نیست همتای این چنین دلبر می کند افتخار امام حسین ، چه علمدار قابلی دارد هر دو روح اند در یکی پیکر ، این دو هستند چون دل و دلبر کی جدا می‌شود دل عاشق ، تا که با دوست همدلی دارد دل او با دل حسین یکی است ، نگرانی زینب اش از چیست آن که می آورد امان نامه ، چه خیالات باطلی دارد او وفایش ز عهد دیرین است ، دوستی با حسین شیرین است و به کامش به غیر حب حسین ، شهد طعم هلاهلی دارد کیست در جنگ تن به تن مردش ، که شود لحظه ای هم آوردش چه کسانی به جنگ رو در رو ، چه حریف مقابلی دارد پا به دریا نهاد و بعد از آن ، آب بر لب رساند و بعد از آن تشنه بیرون نهاد و بعد از آن ، بین دشمن عجب دلی دارد گر دو دستش ز تن جدا کردند ،راس پاکش اگر دو تا کردند آن حرامی که زد به نامردی ، بین چه نامرد قاتلی دارد آه از آن لحظه ای که بر مشکش ، تیر خورده روان نمود اشکش دل دریایی اش چه پر خون شد ، آهِ دریا چه ساحلی دارد دست او را حسین می بوسید ، گاه بوسیده گاه می بویید بر سر نعش پاک او می گفت ، جسم پاکت چه پازلی دارد آری آری شب شهادت او ، بوده آن شب شب ولادت او او که باب الحوائج است دخیل ، گو شود هر که مشکلی دارد قبله من تویی ابوفاضل ، بوده دل سوی درگهت مایل نظری بر گدای کویت کن کو تمنای سائلی دارد
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
آمد مه شعبان و اعیاد در این باشد این ماه به میلاد انوار قرین باشد شد سوم شعبان و گردیده جهان خرم میلاد پر از نور شاهنشه دین باشد چون داور و پیغمبر چون فاطمه و حیدر امشب حسن از میلادخوشحال ترین باشد "در کار گلاب و گل حکم ازلی این بود کان شاهد بازاری وین پرده نشین باشد " در چارم شعبان هم بنگر بسر آمد غم کز مولد بوفاضل شاد اُمّ بنین باشد گفتا ابالفضلم قربان بنی الزهرا آیین وفاداری والله همین باشد چون پنجم شعبان شد عالم شکرستان شد عیدانه فراوان شد تا باد چنین باشد تابید مه سجاد شهبانو و شه بس شاد شهر بانو ی ایرانی مهر ست و مهین باشد در یازده شعبان تابید مهی تابان کز پرتو نور آن ، رخشنده زمین باشد مانند یل خیبر آمد علیِ اکبر هم قامت او محشر هم ماه جبین باشد در نیمه بهار آمد، از راه نگار آمد برخیز که یار آمد، چون در ثمین باشد صاحب کرمی آمد، زیبا صنمی آمد انگشتری دین را آمد که نگین باشد @javadkarimzadeh
شد امشب زمین همچو خلد برین به جمع سماوات امد نگین به شکرانه ی ماه گیتی فروز جهان روشن از نور این مه ببین مهی کز فروغش مه آسمان کند سجده بر روی آن نازنین چو قرص قمر تافت در شام تار و در روز خورشید تابان چنین به دست فرشته به دست ملک بوَد شاخه های گل یاسمین چهارم ولی خدا آمده ششم حجت ذات حی مبین پدر هست شاهنشه کربلا و اُم شهربانوی ایران زمین شب شادی حیدر و فاطمه شب شادی خاتم المرسلین نماز از نمازش گرفت آبرو چنانی که شد زینت عابدین چه ارثی ز حیدر رسیده بر او که در سجده شد سید الساجدین چنانی که نازد علی بر حسین بنازد حسین بر علی اینچنین به تبریک گویی همه انبیا مشرف حضور رسول امین ز چرخ چهارم پی انبیا فرود آمد عیسی گردون نشین چه خلقی خدا آفریده، به خود بفرمود هزاران هزار آفرین عبادت از او جان دیگر گرفت به جا مانده از خطبه اش اصل دین بزد آتش آن خطبه بر جان خصم بنازم بر آن خطبه ی آتشین لقب باشدش سید الساجدین نهاده ست حق بعد از آن نقطه چین شبی کو در آن عالمی شاد بود شب جشن میلاد سجاد بود شد امشب مه چارده جلوه گر ز خورشید تابنده تابنده تر شب تار ظلمت به سر آمده سپیده زده گشته صبح سحر همه عاشقان را خبردار کن خدا داده بر عشق خود یک پسر به مستان عالم بگو ساقیا پر از می نمودم بسی جام زر ز دریای فیض خدا آمده برون از صدف وه چه زیبا گوهر حسین است دین خدا را شجر شجر را خداوند داده ثمر چه خوانم ندانم بشر یا ملک خدایی که او هست فوق بشر مسیح آمده یا که موسی ز طور خلیل است بر روی دوشش تبر به یاری دین خدا آمده علیزاده ای یک حسین دگر اگر بسته بر گردنش سلسه بیاید از آن بوی فتح و ظفر بوَد زینت عابدان در جهان عبادت از او یافت جانی دگر چنان خطبه خوانَد به شام بلا که شام سیه را نماید سحر ششم حجت حق چهارم امام ز رخسار او نور حق جلوه گر ملائک به قد قامتش اقتدا به خاک درش سجده اهل نظر دعا و مناجات و تسبیح و ذکر نماز آمد از روی او معتبر شبی کو در آن عالمی شاد بود شب جشن میلاد سجاد بود @javadkarimzadeh
جهان از نور او خلد برین است شب میلاد زین العابدین است به دامان منیر شهربانو گل شهزاده ای بس نازنین است علی دیگری آمد به دنیا که سجاد ست و فخر ساجدین است مقامش بس که فرزند حسینی ست که او پور امیرالمومنین است