#امیرالمومنین_ع_مدح
#حضرت_زهرا_س_مدح
مولا غمین مباش سلامت نمیکنند
یا گر توجهی به کلامت نمیکنند
گویی سلام هیچ جواب سلام هم
یا اینکه حرمتی به مقامت نمی کنند
محتاج ، عالمی به علیک سلام توست
پشت فلک خم آمده بر احترام توست
این جاهلان که غرق به بحر حماقتند
با وعده های پوچ عدو در حمایتند
کج رفته های دور ز نور ولایتند
یک مشت سست عنصر بس بی لیاقتند
تو مقتدای خلق جهان هستی و ولی
عالم فدای یک نگه مرتضی علی
تا هستم هستِ من بُوَد از هست مرتضی
تا آخرین نفس شده پابست مرتضی
دستم نهم به دست یدالله مرتضی
او مست کوثر است و منم مست مرتضی
گر عالمی دهند مرا ، برعلی قسم
یک تار موی زلف علی را نمیدهم
قومی که با ولایت تو عهد بسته اند
عمری بود که بر سر خوانت نشسته اند
اینان نمک خوران نمکدان شکسته اند
اکنون منافق اند و اگر چند دسته اند
هستند اگر علیه علی گرم همهمه
هرگز غمین مباش که با توست فاطمه
زهرا که بوده ذکر لبش یا علی مدام
عمریست ذوالفقار علی بوده در نیام
اما کنون که یکه و تنها بُوَد امام
از بهر یاوری علی میکند قیام
با خطبه کرده خانه ی هر غاصبی خراب
گفته فقط به عالم امیرست بوتراب
حتی اگر شود به مصافت چهل نفر
آندم به خاطر تو شوم پشت در سپر
حتی شوم فدایی بین جدار و در
جانم که هیچ بهر تو حتی دهم پسر
در راه یاری تو دهم بود و هست خود
پهلو و سینه و سر و بازو و دست خود
هر مادری که دختر طاها نمیشود
هر دختری که ام ابیها نمیشود
هر همسر ی که کوثر مولا نمیشود
هر میوه ای ميوه ی طوبی نمیشود
یک سیب سرخ چید و نمودش دو نیمه سیب
تا بر نبی و بر وصی حق شود نصیب
نه سال عمر او که نصیب نبی شد و
نه سال دیگرش که نصیب وصی شد و
یک عمر گرم گفتن ذکری جلی شد و
یعنی که ذکر دائم او یا علی شد و
دائم برای بردن نامش وضو گرفت
تا عالمی ز نام علی آبرو گرفت
#جواد_کریم_زاده
@javadkarimzadeh
#حضرت_زهرا_س_پس_از_شهادت
#زبان_حال_امیرالمومنین_ع
با رفتنت در قلب من غم بی حسابست
از داغ تو حیدر دمادم در عذابست
حک بود عمری نام تو روی عقیقم
حس می کنم بی تو عقیقم بی رکابست
با خاک میگفتم چسان گیری تو در بر
این جسم نه، این جان پاک بو ترابست
با چاه می گویم پس از تو راز خود را
با آه میگویم که داغت بی حسابست
هر دم سر سجاده ات زینب نشیند
با چادر خاکی تو در التهابست
با من نمی گوید حسن راز دلش را
اصلا نمیدانم چرا در اضطرابست
گوید امان از کوچه و از راز کوچه
هر بار میپرسم سوالم بی جوابست
باشد خیالت تخت از بهر حسینت
هر شب به بالای سرش یک ظرف آبست
میخواند در سوگت برایم روضه جبریل
اینجای روضه بیشتر حالم خرابست
آید صدای مادری در بین گودال
گوید بُنَیَّ ، زین نوا در پیچ و تابست
عطری که پیچیده ست در گودال خونین
تلفیق بوی خون بهمراه گلابست
#جواد_کریم_زاده
@javadkarimzadeh