eitaa logo
کانال اشعار آئینی جواد کریم زاده
260 دنبال‌کننده
205 عکس
61 ویدیو
0 فایل
زنده گردد از دمت هر مرده ای ای مسیح حضرت زهرا حسین
مشاهده در ایتا
دانلود
بر روی نیزه دیدم گیسوی درهمت را در دست ساربان هم یاقوت خاتمت را گه گاه خواب بودم بر ناقه دست بسته از ناقه اوفتادم دست و سرم شکسته هر بار دیدم افتاد از روی نی سر تو از روی ناقه هر بار افتاد دختر تو میرفت کاروان و من روی خاک بودم زجر حرامی آمد از موی سر کشیدم بر من چنان لگد زد که پهلویم شکسته جوری به صورتم زد که اَبرویم شکسته چشمام تار می‌دید با درد های بسیار یک لحظه دیدم از دور دیدم سر تو انگار دیدم که نیزه داری سر را به سرعت باد می‌برد آه ، سر در، خورجین خولی افتاد این هم علامت آن خاکستر تنور است چون زلف مشک بویت خاکستری و بورست از یک طرف لبانت، از تشنگی ترک خورد از یک طرف رقیه، لب تشنه هی کتک خورد ما را به عمد بردند از کوچه‌های بس تنگ بر صورت و سرِ ما، میخورد دائما سنگ درراه کاروان چون با هلهله می آمد شمر، سایه سایه ی من با حر مله می آمد این شمرو زجر و خولی و حرمله چه پستند گوش مرا کشیدند، گوشواره را شکستند از بس که درد دارم دیوار شد عصایم شکر خدا که عمه هر جاست پا به پایم روی تو و گلویت با آب و تاب شستم با اشک های چشمم جای گلاب شستم از بس که خیزران خورد در تشت زر سر تو ولله داشت میمرد آن لحظه خواهر تو در تشت زر نهادند چون راس روی نی را دیدم به صورتت ریخت ته مانده های می را دور سر تو با رقص هی پیچ و تاب خوردند بد جور مست بودند بسکه شراب خوردند نزد یزید دیدم یک مرد سرخ مویی حرف از کنیز میزد بی شرم زشت رویی دیدم عروسکم را در دست دخت شامی رفتم از او بگیرم میزد مرا حرامی میگفت دخت شامی اینست یادگاری عمو سنان به من داد تو که عمو نداری هستی من تو بودی آرامشم عمو بود عالم برای من بود وقتی به گفت و گو بود میسوخت معجر من چسبیده شد به مویم صد شکر چون نرفته از دست آبرویم گفتم غم تو دارم، گفتی غمت سر آید گفتم چگونه؟ گفتی! سویم چو دلبر آید @javadkarimzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بسم الله الرحمن الرحيم اصلا رقیه جنس غمش فرق می کند حتی کتیبه و علمش فرق می کند دردانه ای که روی ضریحش عروسک است با اهل بیت هم حرمش فرق می کند در بارگاه او که زند طعنه بر بهشت دربان و خادم و خدمش فرق می کند دریای اهل بیت پر از دُرّ و گوهر است اما حسین دُرِّ یمش فرق می کند باب الحوائجیست که اندر مقام او فرموده اند او کرمش فرق میکند غمخانه ای که گشته به پا در عزای او بانی مجد و محترمش فرق می کند هر کس برای خود صنمی انتخاب کرد کلب الرقیه هم صنمش فرق میکند هرگز عجیب نیست که حیران شود مسیح بیند که با مسیح دمش فرق می کند با فاطمه مقایسه شد بین روضه ها اما سه ساله قد خمش فرق می کند زهراست کوه صبر ولیکن رقیه اش کم طاقت است، سن کمش فرق می کند دقت بکن به گونه ی خود وقت روضه اش حس میکنی که اشک نمش فرق می کند شد پاره گوش او و عدو گفت حرمله این گوشواره هر گرمش فرق می کند روی سه ساله، دست عدو، آه بگذریم اصلا رقیه جنس غمش فرق می کند @javadkarimzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
شبی طفلی ز تنهایی نوا کرد دلش یاد غریب نینوا کرد سه ساله دختری کنج خرابه ز چشم خون فشان غوغا به پا کرد فلک آخر بساطم را به هم زد یتیمم کردو از بابا جدا کرد چنان سیل سرشکش شد روانه که ویران خانه را ماتم سرا کرد عدو فهمید این دلتنگی از چیست طبق اهدای بر آن بینوا کرد به ناگه شد خرابه نور باران چو از روی طبق آن پرده وا کرد چو رخسار پدر اندر طبق دید عنان دل همه از کف رها کرد بگفتا ای پدر باور نداری فراق روی تو با ما چه ها کرد به روی نیزه میدیدم که شانه به مشکین زلف تو باد صبا کرد سر پر خون او بر سینه چسباند چه صحبت‌ها که با خون خدا کرد که جرات کرده این سر را بریده سپس آن را به روی نیزه جا کرد بگو بابا محاسن را چه خصمی خضاب از خون شاه کربلا کرد بگو بابا به طفلی از چه پیرم به سر از ماتمش خاک عزا کرد در آن ویرانسرا از غصه جان داد ز بسکه مویه بر آن دلربا کرد رقیه بود و شد باب الحوائج به عشقش عالمی را مبتلا کرد @javadkarimzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
امشب تمام زمزمه ها گشته یا حسن دلهای عاشقان شده همراه با حسن امشب تمام نغمه ی پیغمبران شده همراه ذکر روی لب مصطفی حسن یک بار علی و فاطمه گویند یاحسین صدبار گفته اند که واویلتا حسن امشب تمام عرش سیه پوش این عزاست شد ناله ی ملائکه ی در سما حسن حور و ملک به روضه ی او غرق در عزا گوید به ناله حضرت خیرالنسا حسن حی علی العزا شنوید از مناره ها ذکر کبوترانِ ز گلدسته ها حسن آن کس که در تمامی عمرش غریبوار بوده غریب و با همه کس آشنا حسن یک عمر بوده همسر او بدتر از عدو جعده چو جغد شوم و چو مرغ هما حسن ای کاش بشکند دم افطار این سبو ای کاش نخورده بود ز زهر جفا حسن سم جفا نکشت حسن را که پیش از آن همواره بود کشته ی در کوچه ها حسن گرچه نبد به ماریه در یاری حسین صلحش که بود رایت کرب وبلا حسن نازم به آن که با علم صلح داده است بر این قیام کرب و بلا اعتلا حسن تابوت او اگرچه پر از تیر خصم شد اما نشد دگر سرش از تن جدا حسن لایوم کیومک گفته ای با حسین آری نشد جدا سر تو از قفا حسن جسمش کفن شد و سر پاکش به پیکرش دیگر نشد به جای کفن بوریا حسن گرچه حرم ندارد و گلدسته و ضریح اما بود مزارش در قلب ما حسن باشد کریم و چشم جهان سوی دست اوست روزی رسد ز او چو تکاند عبا حسن امشب برات هیئت ما را ز روی لطف گردان زیارت حرم اولیا حسن زائر به کربلا و نجف مشهد الرضا مکه مدینه کرب و بلا سامرا حسن بهر ظهور منجی عالم دعای ما گردیده بی اثر به خدا کن دعا حسن مدحت جواد گفت ز ظلمت رهانی اش چون نور ابتدایی و بی انتها حسن @javadkarimzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
یا ابا محمد یا حسن ابن‌ علی ( ع) چو ز صلح تو بپا شد همه نهضت حسینی همه در حسین دیدم من امام مجتبی را پیِ صلحِ توست باللَّه،چو حسین می‌تواند "که علَم کند به عالم، شهدای کربلا را" بجز از حسن که آرد، پسری بسان قاسم که شراب مرگ باشد،چو عسل بر او گوارا بجز از حسن که گوید به پسر که نازنینم تو به قتلهگه سپر شو شهِ ملک نینوا را @javadkarimzadeh
رحمت پروردگار برشهدای قهی رحمت حق بیشمار بر شهدای قهی سلام رب جلیل، به نغمه ی جبرئیل در همه لیل و نهار، بر شهدای قهی سلام یکبار نه، ده نه و صد بار نه بلکه هزاران هزار، بر شهداي قهی سلام آن جاودان ، سرور اَهل جهان احمد مکی تبار، بر شهدای قهی سلام فخر زنان فاطمه همراه آن صاحب بر ذوالفقار بر شهدای قهی سلام ام البنین مادر قطع الیدین در همه ی روزگار بر شهدای قهی سلام عباس او شاخه گل یاس او سلام آن نامداربر شهدای قهی رایحه و عطر گل، سلام جمع رُسُل سلام هشت و چهار بر شهدای قهی سلام هر مرد و زن سلام هر سینه زن تا به ابد یادگار بر شهدای قهی من اَهل این قریه ام شد همه سرمایه ام اینکه کنم افتخار بر شهدای قهی @javadkarimzadeh
قرنها او کریم بوده و هست هیچ کس چون شه کرم نشود هیچ کس چون کریم اهل البیت دست و دلباز و محترم نشود گبر و ترسا و ارمنی و جهود با وجودش دچار غم نشود هر گدائی که نزد او آید کاهل است ار که محتشم نشود هر کجا پا گذاشت ممکن نیست سفره ای از کرم علم نشود همنشین جزامیان گردد بنده ی درهم و دِرَم نشود نان به سگ از کرم دهد حتی به سگ از سوی او ستم نشود هرچه خوردند و برده اند از او خم به ابرو نداد و خم نشود اینهمه خورده و ز اعجازش لقمه ای هم ز سفره کم نشود مدح او را خدا تواند کرد کار هر شاعر و قلم نشود و کسی می‌شود در این عالم عاشق روی این صنم نشود؟ کاش می شد طعام او هرگز وقت افطار زهر و سَم نشود و کریمی چنین در این عالم کاش میشد که بی حرم نشود @javadkarimzadeh