eitaa logo
کانال اشعار آئینی جواد کریم زاده
264 دنبال‌کننده
209 عکس
61 ویدیو
0 فایل
زنده گردد از دمت هر مرده ای ای مسیح حضرت زهرا حسین
مشاهده در ایتا
دانلود
آمده از خیمه برون پور شاه نور دو چشمان شه کم سپاه شور به پا کرده قد و قامتش یا که قیامت قد قدقامتش سرو قدی لاله رخی مه جبین زیر قدم هاش بلرزد زمین چکمه به پا کرده که غوغا کند حشر دگر آمده بر پا کند خود به سر،بسته حمایل به دوش واله و شیدا و بسی پر خروش تیغ کجی بر کمر آویخته زلف سیه بر سر و رو ریخته صولت او صولت پیغمبری ماه بر آن چهره بود مشتری چهره ی او معنی شمس الضحی یا که به تفسیر چو بدرالدجی ماه سما گشته به صد آبرو سجده گهش طاق دو ابروی او در نسب آمد ز ازل هاشمی احمدی و حیدری و فاطمی همچو اباالفضل قریشی نسب فخر عرب هست و خدای ادب روی مهش هر که ببیند ز دور گفته نبی آمده از کوه نور گِرد رُخش عده ای از بانوان زجه زنان لاله ی لیلا بمان هم به بر شمع چو پروانه اند گرد رخش واله و دیوانه اند سبزه قبا حضرت قرص قمر از گره ی هاشمیون شد به در جرعه ز پیمانه و ساغر زده باده ز میخانه ی کوثر زده محو رخ حضرت ساقی شده مست هوالباقی و باقی شده چشم به چشم پدرش دوخته آتشی اندر دلش افروخته شمع شده آب شده سوخته چون ز اباالفضل ادب آموخته گفت که بابا شه و سلطان دین سرور خوبان و امام مبین جمله ی اصحاب فدایت شدند بنده و خاک کف پایت شدند رخصتی اینک بده سلطان عشق تا بنهم جان سر پیمان عشق حال اگر رخصت میدان دهید هاشمیان را شوم اول شهید روح به جانم تو مسیحا بده جان به تن لاله ی لیلا بده آه کشید از دلش آن مستطاب گفت که صبری کن و کم کن شتاب راه برو چند قدم در برم اکبر من نور دو چشم ترم تا که ببینم قد و بالای تو سِیر کنم قامت رعنای تو گفت برو حیدر کرب و بلا صف شکن خیبر کرب و بلا عازم معراج به دشت بلا حضرت پیغمبر کرب و بلا بعد تو این دل چو شود بی قرار خاک بوَد بر سر این روزگار رفت به میدان رجز آغاز کرد همچو نبی باب سخن باز کرد گفت عدو این نوه ی حیدر است؟ نِی به خدا حضرت پیغمبر است منطق و خُلقش همه پیغمبری در کف او تیغ کج حیدری تیغ مگو معجزه ی ذوالفقار هیبت او حیدر دُلدُل سوار گفت به مرگم به خدا سینه چاک مرد خدا رای ز مردن چه باک فخر کنم بر پدرم مرتضی فخر عرب پادشه لافتی فاتح خیبر یل بدر و حُنین باب حسین پادشه عالمین او که ز نامش همه لرزان شوید معرکه بگریز و گریزان شوید مست من از باده ی آگاهیم نامم علی و اسد اللهیم کیست مرا پایه ی جنگاوری حیدری ام حیدری ام حیدری @javadkarimzadeh
اشبه المصطفی علی اکبر ثانی المرتضی علی اکبر پرتو نور ذات لم یزلی جلوه ی مجتبی علی اکبر ای که در هر رگ تو می جوشد خون خون خدا علی اکبر ای که دل بردی از ابوفاضل دلبر و دلربا علی اکبر خلق و خوی ات محمدی دیگر محو تو انبیا علی اکبر گشته مجنون روی تو لیلا ماه فرخ لقا علی اکبر آفرینش به خویش میبالد چونکه دارد تو را علی اکبر فاطمه وان یکاد خوانده تو را بهر دفع بلا علی اکبر قد و بالات محشری دیگر کرده از نو بپا علی اکبر دیده زینب چو سرو قامت تو کرده بهرت دعا علی اکبر شرح والیل طره ی مویت روی تو و الضحی علی اکبر گشته شرمنده ی رخ ات خورشید مه جبین مه لقا علی اکبر سبز پوشیده ای بهار شدی مه سبزه قبا علی اکبر ای که ممسوس ذات حق گشتی غرق سر تا به پا علی اکبر پس از آن هم خدا چنین فرمود السلام علی علی اکبر خود بر سر نهاده جوشن پوش چکمه کرده به پا علی اکبر زیر پایش زمین به لرزه فتاد زد بر آن گام تا علی اکبر بسته بر تن حمایل و شمشیر و کمانی جدا علی اکبر آمد از خیمه گاه خود بیرون اشبه المصطفی علی اکبر همه پروانه وار اهل حرم گرد شمع ولا علی اکبر مویه گر بانوان اهل حرم سوی میدان چرا ؟ علی اکبر اذن می خواهد از پدر گیرد بهر رزم ابتدا علی اکبر پای کار حسین فاطمه او مانده تا انتها علی اکبر اذن میدان جنگ می‌خواهد از شه کربلا علی اکبر شه بفرمود قدری آهسته سوی بابا بیا علی اکبر چند گامی بزن تو در بر من تا ببینم تو را علی اکبر میروی و رود مرا از تن جان، روی گر مها ، علی اکبر نغمه ی لا اله الا هو داشت بر لب ندا علی اکبر یا علی گفت و بر عقاب نشست سوی قوم دغا علی اکبر نقش سربند اوست یا زهرا بر لبش ربنا علی اکبر گفت نامم علیست پور حسین اجل اشقیا علی اکبر آمدم تا بپای او سازم جان خود را فدا علی اکبر کربلا خیبری دگر من هم حیدر کربلا علی اکبر یا علی گفت و سوی میدان تاخت میر لشگر گشا علی اکبر ضربدر سر دوتا دوتا میزد چون شه لافتی علی اکبر دشمن از هیبتش گریزان شد کرد غوغا بپا علی اکبر بود کرار و سوی دشمن شد حمله ور بارها علی اکبر کشت از اشقیا دویست نفر مرحبا مرحبا علی اکبر آه از آن دم که تشنه لب افتاد رهگذارش کجا علی اکبر آه از آندم که کوچه باز شد و گشت فرقش دو تا علی اکبر هر که با هر چه داشت او را زد تیغ و سنگ و عصا، علی اکبر شه رسید و گرفت بر دامن سر شهزاده را علی اکبر اربا اربا تنی که بنهادند در میان عبا علی اکبر از جوانان مدد گرفت حسین شد سوی خیمه ها علی اکبر ذکر عشاق در شب هشتم گشته حی علی علی اکبر جمله ی کائنات هم گويند همگی یکصدا علی اکبر کعبه ی عاشقان ، حریم حسین قبله پایین پا علی اکبر هم به هر درد نام او درمان هم که دارالشفا علی اکبر قند چایی تلخ روضه ی اوست ذکر شیرین يا علی اکبر کاش می شد شفیعمان گردد صبح روز جزا علی اکبر و در آخر دعایمان باشد "ربنا آتنا علی اکبر" @javadkarimzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
در سحرگاهی از مه برکات چون به مسجد شدم به شوق صلاة هاتفی با نوای زیبا گفت بر اذان گوی کربلا صلوات اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
|سیراب از شراب شهادت| علی پس از جنگی سخت نزد پدر بازگشت و گفت: «پدرجان تشنگی مرا کشته و سنگینی سلاح، توان را از من برده‌؛ آیا شربت آبی به من می‌رسد؟» حسین (ع) بگریست و فرمود: «جانم، از کجا آب بیابم، اندکی مقاتله نما، نزدیک است که جدت محمد (ص) را زیارت کنی و او تو را با جامی سرشار از آب سیراب کند که بعد از آن هرگز تشنه نشوی.» (برگرفته از کتاب لهوف، سیدبن طاووس)
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هیئت محترم جان نثاران حضرت علی اکبر عليه السلام(بیت الا کبرع) خ هفده شهریور جنوبی خ شهید تاجیک
در سحرگاهی از مه برکات چون به مسجد شدم به شوق صلاة هاتفی با نوای زیبا گفت بر اذان گوی کربلا صلوات اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم