مادری با تمام دلتنگی
هر شب جمعه زار میآید
سوی کرب و بلا ز عرش برین
خسته و بیقرار میآید
پا گذارد ز هودجی به زمین
میشود میهمانِ فرزندش
میهمانِ قتیلِ مظلومی
که به عالَم نَبُد همانندش
آمده در حرم که بگذارد
سر فرزند خود به دامانش
آه و واویلتا هزار افسوس
سر به تن نیست، جان به قربانش
جای سر بوسه میزند بر حلق
پیکرش را کشد چو در آغوش
گویدش یا بُنَیَّ! یا مظلوم!
غرق در ناله میرود از هوش
آه از آندم که گوشهی گودال
دید بر سینه شمر پَست نشست
آه از آندم که مادری میدید
سر فرزند و چشم خود را بست
جواد کریم زاده
@javadkarimzadeh
#مهدی_جان...🌼
نه خواب است و نه رؤیا...
نه افسانه است و نه داستان...
حکایت ظهور را مى گویم...
زیباترین روزى که تاریخ به خود مى بیند و عاشقانه اى که در صفحه هاى تقویم، براى همیشه ماندگار خواهد شد...
بى شک آن روز، روز استجابت دعاست که به آن، مَبادا مى گفتیم...
خدایا
مَبادا ما نباشیم آن روز
یا باشیم و غرق خواب باشیم
یا خوابى رفته باشیم که با آمدن روز مَبادا هم، بیدار نشویم...
#آقاجان...
درد و بلایت به جانم... سَرَت سلامت...
روزت به عافیت...
الهی بحق السیدة زینب سلام الله علیها عجل لولیک الغریب المظلوم الوحید الطرید الشرید الفرج 🤲🏻
بسم الله الرحمن الرحیم
کوفه یادش مانده آنروزی که می لرزاندی اش
ای که دشمن را به شام از خطبه ات ترساندی اش
ای زبانت ذوالفقارو خطبه ات دشمن شکن
ای یدالله فوق ایدیهم به هنگام سخن
گشت با هنگامه ات برپا بساط شورو شین
دشمنان گفتند علی آمد به یاری حسین
جملگی گفتند این ناطق که نورش منجلی است
یاعلی باشد و یا خود نطق گویای علی است
آینه در آینه نام علی تکثیر شد
نام حیدر در جهان با نطق ات عالمگیر شد
کاخ ظلم از خطبه ات بر روی خصم آوار شد
چون به شام و کوفه زینب حیدر کرار شد
گر چه می پنداشتند،حیدر نمی خواند نماز
جملگی با خطبه ات گفتند علی باشد نماز
سر درون تشت زر با خون سرخ این را نگاشت
مارایتُم گفتن تو کم ز زیبائی نداشت
زینبا ای ابتدا و انتهای شهر عشق
جان ما بادا فدایت ، شاه بانوی دمشق
#جواد_کریم_زاده
@javadkarimzadeh
4.18M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
دیزی سنتی در ظرف سفالی اکرام عزادار است
پذیرایی هیات شایسته است کرامت آمیز باشد و بدون یکبار مصرف،اسراف و تولید زباله
■ ریختن غذای داغ در یکبار مصرف، استفاده از برنج بی کیفیت خارجی و استفاده از غذاهای مضر در اطعام عزاداران خلاف اکرام است
#امام_حسین_ع
#تنور_خولی_ملعون
آه و ماتم ز عصر روز دهم
آه از ضربه ی دوازدهم
قاتل و کهنه خنجرش ای وای
سر جدا شد ز پیکرش ای وای
لحظهای بعد با سری پرخون
شمر آمد ز قتلگه بیرون
خولی نحس و شوم بد آیین
سر خونین نهاد در خورجین
سوی کوفه روان به سرعت باد
شد که سر را دهد به ابن زیاد
نیمه ی شب به حالتی خسته
دید دارالاماره در بسته
رو سوی خانه کرد رذل شرور
سر خونین نهاد کنج تنور
همسرش گفت ، گو چها کردی
از سفر با خودت چه آوردی
گفت سوغات، بهترینها را
سر فرزند پاک زهرا را
گفت از کربلا سر آوردم
تحفه ای بهر همسر آوردم
گفت هر کس که از سفر آید
بهر سوغات سیم و زر آرد
تو به همراه خود سر آوردی ؟
سر سبط پیمبر آوردی؟
زدی آتش به پیکر و جانم
با تو هرگز دگر نمی مانم
چون جدا شد ز وصله ای ناجور
چشمش افتاد ناگهان به تنور
دید تابیده از زمین به سما
نور زیبای سیدالشهدا
محو شد در کمال شیدایی
محو انوار بس دل آرایی
نور میدید از درون تنور
نور ساطع ز روی حضرت نور
سر خونین به روی خاکستر
همره صوت ناله ی مادر
ناله بود و فغان و زمزمه بود
ناله و اشک و آه فاطمه بود
ناله ی یا بُنَیَّ یا مظلوم
بوسه ی بر گلو و بر حلقوم
مادری دیده پیکری پامال
آمده در تنور از گودال
آنچنان خسته که خدا داند
روضه ی قتلگاه میخواند
آه در قتلگاه بلوا شد
بر سر غارت تو دعوا شد
با سر نیزه میکشیدند ات
با لب تشنه سر بریدند ات
پسرم با تنت چها کردند
سرت از پیکرت جدا کردند
بعد از آن هم دلم به شور افتاد
چون سرت داخل تنور افتاد
باز بر زخم دل نمک خورده
من بمیرم لبت ترک خورده
من بمیرم برایت ای مادر
از چه بالشت توست خاکستر
زن خولی نظر به سر میکرد
مات بر صحنه او نظر میکرد
سر شکسته پر از جراحت و زخم
ابرو بشکسته زخم گونه و چشم
در تنوری که غرق نور شده
زلف مشکین نمای بور شده
سر درآورد و غرق حیرت شد
و سراپا غرور و غیرت شد
تا سحر غرق شور و ماتم بود
همچو زهرا به ماتم و غم بود
سر نداد و به دست خولی مرد
آه سر را به زور خولی برد
#جواد_کریم_زاده
@javadkarimzadeh