eitaa logo
کانال اشعار آئینی جواد کریم زاده
260 دنبال‌کننده
205 عکس
61 ویدیو
0 فایل
زنده گردد از دمت هر مرده ای ای مسیح حضرت زهرا حسین
مشاهده در ایتا
دانلود
مرام و مسلک سید ازين حکایت داشت که دائما به لبش واژه ی شهادت داشت به راه مکتب توحید و مصطفی جان داد شهادتی که نصیبش شد و لیاقت داشت کسی که دم ز شه ملک لافتی میزد شجاع بود و چو مولای خود شجاعت داشت چه سیدی که به یاری خلق نصرالله چه سیدی که عشق به مولا و بر ولایت داشت به نام نیک حسن شهره بود و نصر الله ز عشق نصر من الله به دوش رایت داشت به زیر بار مذلت نرفت همچو حسین عزیز وار چو ارباب خود شهامت داشت ز خطبه خوانی طوفانی اش هویدا بود ز نطق حضرت سجاد او علامت داشت چه بهره ها که ز علم امام باقر برد وز آن امام به لبهای خود روایت داشت به نقل قول و احادیث حضرت صادق به روی منبر در نطق خود صداقت داشت فرا گرفته ی درس امام کاظم بود بجز ستمگر بر کظم غیظ عادت داشت و هر چه کرد برای رضای خالق بود چقدرامام رضا هم از او رضایت داشت ز نام پاک جوادالائمه دم میزد تمام عمر به درماندگان کرامت داشت چو راه یافته گان امام هادی بود به خلق شیعه ز راه وفا هدایت داشت میان لشگر دشمن ز عسکری آموخت امیر بود، و بر دشمنان نظارت داشت همو که بنده و سرباز خاص مهدی بود به پيشگاه رفیعش سر ارادت داشت همو که روضه ی مادر ز غصه پیرش کرد بکا به عمه ی سادات و بر اسارت داشت همو که از یل ام البنین چنین آموخت که در مقابله ی ظلم باید استقامت داشت همو که با تاسی از اهل بیت دشمن را چنان حقیر و وادار بر حقارت داشت جهان شیعه بر این شیعه تا ابد نازد که در برابر کفر این‌چنین جسارت داشت مقاومت اگر اکنون چو قامتش سرو است رئیس و رهبر آن هوش و هم درایت داشت مجاهدات ز یکسو ز سوی دیگر هم ز سوی رهبر ایران بسی حمایت داشت بسوی دره ی نابودی است اسرائیل حرامزاده که از نطفه اش شرارت داشت رژیم غاصب صهیون نحس کودک کش که قصد ظلم و تجاوز و قتل و غارت داشت چنان به دست خودش گور خویش را کنده ست مگر که با ملک الموت او رقابت داشت همان رژیم پلیدی که شیخ نصرالله برای بردن نامش بسی کراهت داشت بلند گشت قصیده سخن کنم کوتاه که سید از سخن رهبری اطاعت داشت بخوان دعای فرج را ظهور نزديک است مرام و مسلک سید ازين حکایت داشت
جواب حمله و کشتار کودکان موشک و التیام دل زار مادران موشک جواب حمله به غزه به ضاحیه، صنعا جواب بمب برادر، در این زمان موشک نهاده آرش ایرانیان چنان از شوق بجای تیر در آن چله ی کمان موشک بگو به ابرهه سجیل وار می‌بارد به روی فیل و تو و هر چه فیلبان موشک بجای بارش باران به روی اسرائیل ببارد ابر ابابیل از آسمان موشک بگو که آرزوی نیل تا فرات چه شد برآورَد همه ی آرزویتان موشک رژیم غاصب صهیون نحس کودک کش عذاب ظلم شما هست بی گمان موشک شهاب و پاوه و قدر و عماد و سجیل و ... ز هر کدام که خواهید نوش جان موشک دگر تمام شده دوره ی بزن در رو دگر تمام شده بهرتان گران موشک غریو نصرو من‌ الله میرسد بر گوش ز غرشِ پرشِ تا به بیکران موشک کجاست تا که ببیند شهید تهرانی به یادگار نهاده ست جاودان موشک به کوری همه ی دشمنان نگر امروز رسیده تا به تل‌آویو و عسقلان موشک ببین ز وعده ی صادق توان ایران را که انتقام بگیرد ز دشمنان موشک بگو به دشمن ایران قرار اگر جنگ است سر قرار بیا و قرارمان موشک
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
آفتاب رخت درخشید و ملک ری با صفا و زیبا شد آمدی با رسیدنت آقا نوبت عاشقی مهیا شد تا که پایت به ری رسید ای جان ، با خودت یک بهار آوردی از صفای قدومت ای مولا پُر زگُل کوه ودشت و صحرا شد چشم ری شد بهمقدمت روشن باغ و بستان ز رویتان گلشن برکت از وجودتان لبریز مثل یک آبشار زیبا شد عطرتان چونکه در فضا پیچید، یک نفس ری فقط تو را بوئید گل حُسن حسن به ری روئید مایه رنگ و بوی گلها شد بوی عطر حسن ز دستارت آسمان را نمود عطرآگین ملک ری هم به یُمن آمدنت، پاک و خوشبو شد و مُصفا شد السلامُ علیک ای خورشید السلام علیک حضرت عشق ای پیام آور امام هُمام آمدی با تو عشق معنا شد حضرت شاه عبدالعظیم ای سخی ای کریم ابن کریم ای امامزاده واجب التعظیم، حرمت قبله گاه دلها شد حَرَمت قبله گاه اهل ولاست، حُرمَت زائرت بسی والاست آنچنانی که اجر زوّارت همچو زوار پور زهراشد گرد گلدسته ها و گنبد نور، در طوافت بسی ملائک وحور زائران گرد مرقدت پر شور، وه مقامت چقدر والا شد نه فقط زائران که خدامت مرغ دلشان پریده بربامت همچو صیدی فتاده در دامت، تیر عشقت به قلبشان جا شد تو سفیری ز حضرت هادی، تو به یک عالمی نشان دادی می توان با ولای اهل البیت شاه و سلطان ملک ری ها شد با روایات و با احادیثت آشنا گشته شیعه ی حیدر شیعه با فقه و منطقت آقا، عاشق از پیش تر به مولا شد تو اباالقاسم و کریم هستی تو به خلق جهان زعیم هستی تو به ری موسی کلیم هستی با تو ری همچو طور سینا شد همچو جدت امام خوبی ها به دل مرده روح می بخشی بی سبب نیست یا اباالقاسم که دمت چون دم مسیحا شد که چنین میتوان بزرگی کرد که چنین میتوان لیاقت داشت که ببیند رخ چهار امام و سپس دست بوس آنها شد هرکجا کار دل گره میخورد دل مرا سوی مرقدت میبرد بارها شد پس از زیارتتان گره از کار زائرت وا شد بوده این آرزوی من ز قدیم خادمی تو شاه عبدالعظیم یک دمی هم شده قبولم کن هر که شد نوکر تو آقا شد چون که بوسم ضریح پاک تو را مرغ دل میپرد به کرب و بلا آمدی در کنار مشهد و قم کربلایی دوباره برپا شد حسنی زاده هر کسی باشد میبرد ارث از امام حسن شک ندارم کرامتت آقا باعث رستگاری ما شد چون به دل مهر اولیا دارم در بهشتم برند یا نارم متحیر نگردم ار آتش، بهر من بَردا و سلاما شد هر که هستم گدای این کویم من که باشم ثنایتان گویم آنکه انت ولینا فرمود خواست تا این قصیده غرّا شد شب میلادتان محبان و نوکرانت برات میخواهند چه براتی، برات کرب و بلا ، که به دست کریم امضا شد @javadkarimzadeh
و به نام خدای حی رحیم کنم آغاز مدحت و تکریم مدحت او کنند اهل البیت بعد مدح خدای حی رحیم کیستم من که مدح او گویم جان ناقابلم بر او تقدیم کیست او از سلاله حسن است هم ابا القاسم است و عبد العظیم پادشاه کبیر ملک ری است هم امام زاده واجب التعظیم حسنی زاده است و می باشد همچو جدش کریم ابن کریم از مدینه چو آفتاب دمید شد مقیم ری و به خلق زعیم ملک ری شد ز یمن آمدنش طور سینا و حضرتش چو کلیم نفس قدسی اش مسیحایی دل و قولش سلیم و عقل سلیم حرمش قطعه ای بود ز بهشت هر بهشتی ست در طواف حریم عاشقان در حریم او زائر و ملائک به محضرش چو ندیم بوی جنت ز تربت پاکش بر مشامم رسد سحر ز نسیم همچو حیدر قسیم نار و بهشت مهر ، خلدست و قهر او چو جحیم بنده و خادمی درگاهش بوده این آرزوی من ز قدیم تا ز مدحش چنین شکر ریزد از لبم، گو مرا ز نار چه بیم آنکه انت ولیُنا فرمود می دهد بر چنین مقام درود آمدی با تو عشق معنا شد نوبت عاشقی مهیا شد با خودت یک بهار آوردی پر ز گل کوه و دشت و صحرا شد چشم ری شد ز مقدمت روشن چشم خفته ز نورتان وا شد برکت از وجودتان لبریز مثل یک آبشار زیبا شد گل حُسن حَسن به ری رویید مایه ی رنگ و بوی گل ها شد ای پیام آورِ امام همام حرمت قبله گاه دلها شد اجر زوارت ای سلاله ی عشق همچو زوار پور زهرا شد زائران گرد مرقدت به طواف وه مقامت چقدر والا شد شیعه با فقه و منطقت آقا عاشق از پیشتر به مولا شد با روایات و با احادیثت دل هر شیعه ای مصفا شد تو به ری موسی کلیم هستی با تو ری همچو طور سینا شد به دل مرده روح میبخشی وه دمت چون دم مسیحا شد ای که دیدی رخ چهار امام و لبت دست بوس آنها شد بار ها شد پس از زیارتتان گره از کار زائرت وا شد یک دمی هم شده قبولم کن هر که شد نوکر تو آقا شد آمدی در کنار مشهد و قم کربلایی دوباره بر پا شد حسنی زاده ای کرامتتان باعث رستگاری ما شد آنکه انت ولیُنا فرمود می دهد بر چنین مقام درود ای شکوه تو از جلال حسن رخت آیینه ی جمال حسن ای کریمی که ارث برده ای از جود و الطاف بی مثال حسن ای بزرگی که این چنین بخشید حضرت حق به تو کمال حسن بر سر عمامه و عبا بر دوش به کمر بسته ای تو شال حسن سیدی ، خال هاشمی داری وه چه زیبا مثال خال حسن ای که داری هماره حُسن حَسن در عبادت تو شور و حال حسن مُلک ری مُلک بی زوال شماست دو جهان ملک بی زوال حسن گشته محراب جبرئیل و ملک طاق ابروی چون هلال حسن دائما میزند مه و خورشید روز و شب بوسه بر نعال حسن بر تنت خلعت زعامت خلق گشته بر گردنت مدال حسن می رسم تا خدا به لطف شما میرسم با تو تا وصال حسن روی قلبم همیشه نام حسین چشمم آشفته ی خیال حسن صلوات خدا به تو هر دم بر تو و بر حسن و آل حسن وه که مست از ولایتان گردم چون که نوشم می زلال حسن دائما از لب تو دُرّ ریزد نَقلِ قول و حدیث و قالَ حسن آنکه انت ولیُنا فرمود می دهد بر چنین مقام درود @javadkarimzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سؤالی کرد یوسف از زلیخا الا ای آنکه گشتی واله ی ما بگو در خلقت یوسف چه دیدی که غیر از حُسن او چیزی ندیدی امان از شور بی پروایی تو چه باشد چاره ی رسوایی تو که قعر چاه ما را بود خوشتر زبان بُد متصل بر ذکر داور مرا آورد بیرون از دل چاه و بختم با زلیخا گشت همراه بگفت ای ماه خوش سیمای خوش روی بیا و نرم‌تر با ما سخن گوی گذشته کار من از چاره جویی و حق داری نکوهش هر چه گویی الا یوسف که دل از ما ربودی و عشقت گشت جان را تارو پودی خدایی، آدمی، حوری چه هستی مرا چشم تو بوده جام مستی چنان از جام چشمت مست گشتم که پنداری ز مستی هست گشتم تو را گر روی زیبا آفریدند یقین بهر زلیخا آفریدند چو رب النوع زیبایی تو هستی چه بتوان کرد جز زیبا پرستی نگویم حیله ی شیطان من بود که شیطان نزد کیدم سجده بنمود نه کیدم خدعه ی افسونگری بود تماما عشق و عاشق پروری بود به زلف چون کمندت تا دل افتاد به آسانی به کارم مشگل افتاد کمان ابرویت بر قلب من تیر زد و شد آهوی عشقم زمینگیر زمژگانت بسی فریاد کردم‌ به رسم عاشقی بیداد کردم دگر از ماه رخسارت چه گویم که هر دم خواهمش چون گل ببویم ز زندان رفتنت ای ماه کنعان پشیمانم پشیمانم پشیمان همانانی که انگشتان بريدند چه شد حرف زلیخا را خريدند؟ که هر چشمی به رخسارت نظر بست بُرَد جای ترنج انگشت از دست چو از وصلت شدم در مصر ناشاد نهادم نام آن را یوسف آباد سبب این بوده جرم عشق دلخواه که گفتی دم به دم استغفرالله به پاسخ گفت یوسف حال بنگر که‌ آگه گردی از اسرار دلبر مرا در سینه عشق یار باشد و تنها عشق آن دلدار باشد که خلاق عظیم و حی معبود جهانی ز عشق او بنمود موجود همان دلبر که حق بستود آنرا ز نورش خلق بنمود این جهان را چنان او را خدا پرورده از نور که او صد بود و من یک پرده از نور زلیخا گر ببیند سرورش را بجای دست میبُرّد سرش را اگر بیند رخش را جای انگشت ببرّد سر و خود را زعشق او کشت چو بینی جلوه اش از کف دهی هوش و یوسف گردد از یادت فراموش نمایاندند بر ما نور او را همانا دولت منصور او را چو یوسف دید نور شاه لولاک به حالی نزد او افتاد بر خاک تمام آفرینش خاک پایش ملائک جملگی آیینه دارش تمامی سجده گر بر ماه رویش دمادم تا ابد تسبیح گویش درود حق بر اوصاف و کمالش به میم و حا و م و دال و آلش بر آن احمد که سرمستان سرمد "بخوانندش ابوالقاسم محمد" اللهم صل علی محمد و آل محمدو عجل فرجهم @javadkarimzadeh