#امام_حسن_عسکری_ع_ولادت
سر زده از مشرقین طلعت روشنگری
تا که به گردون کند مهر رخش محوری
اختر برج ولا مولد مه پیکری
کز صدف بحر عشق گشته برون گوهری
طلعت رویش حسن نکهت و بویش حسن
طره ی مویش حسن خلق نکویش حسن
آمده از عاشقان تا که کند دلبری
مست ولای توام یا حسن عسکری
سر زده امشب مهی از دل هفت آسمان
نور رخش جلوه گر تا به ته کهکشان
لاله ی خوشبو شکفت از دل باغ جنان
رهبر اهل زمین سرور خلق جهان
سیرت او مصطفی صولت او مرتضی
اختر برج هدی چون حسن مجتبی
اختر و خورشید و ماه بر رخ او مشتری
مست ولای توام یا حسن عسکری
یا حسن عسکری لاله ی دشت و دمن
از نفست می وزد نکهت مُشک ختن
والد تو لاله و والده ات یاسمن
ای گل رویت حسن عطر وجودت حسن
هر دوجهان زنده ات دولت جان بنده ات
مِهر زند خنده ات بر رخ تابنده ات
ای که به عالم کنی تا به ابد سروری
مست ولای توام یا حسن عسکری
سلسله ی انبیا از پی دیدار تو
بوسه زنند از شعف بر سر و دستار تو
خیل ملک صف به صف خادم دربار تو
ناز نما فاطمه گشته خریدار تو
بر سه محمد ثمر چار علی را پسر
مصلح کل را پدر فوق ثنای بشر
در حرمت جبرئیل گرم ثنا گستری
مست ولای توام یا حسن عسکری
مست چو گردم شوم مست می و جام تو
مرغ دلم پر زند تا که فتد دام تو
روزی عشاق تو دانه ی بر بام تو
فخر به عالم کنم چون که برم نام تو
سامره ات کعبه ام خال رخت قبله ام
بر در تو بنده ام دولت پاینده ام
اینکه کنم تا ابد بر در تو نوکری
مست ولای توام یا حسن عسکری
یا حسن عسکری آینه ی کردگار
ای که بُود مهدی ات از تو به ما یادگار
بهر ظهورش شده این دل ما بی قرار
صبر دگر تا به کی تا چه زمان انتظار
چاره ی بیچارگان یاور درماندگان
دادرس شیعیان تا به ابد جاودان
آید و تیغش کند معجزه ی حیدری
مست ولای توام یا حسن عسکری
#جواد_کریم_زاده
@javadkarimzadeh
#حضرت_معصومه_س_شهادت
منم دُردانه ی موسی بن جعفر
به شوق دیدن روی برادر
به همراه برادر های دیگر
شدم راهی چو از شهر پیمبر
به جاه و فر نشستم بر کجاوه
رسیدم بین ره در شهر ساوه
چو دشمن باخبر از حال ما شد
به حال کاروان ما جفا شد
به ناگه در میان جنگی به پا شد
به راه حق عزیزانم فدا شد
چنان آزرده ی پیکار گشتم
به کلی خسته و بیمار گشتم
من از تاثیر آن جنگ و شبیخون
شدم آزرده و نالان و دلخون
ز ساوه تا به قم در دشت و هامون
نمودم طیِ ره با حال محزون
میان شور و استقبال مردم
شدم ساکن به شهر شیعیان قم
چه گویم من ز لطف مردمانی
که بنمودند با من مهربانی
مرا بودند جمله یار جانی
به تکریم و مرام خوش زبانی
گرفت آندم که بودم من به هودج
مهار ناقه ام را ابن خزرَج
درون منزلش مسکن گزیدم
بسی از شیعیان تکریم دیدم
کجا دشنام و فحاشی شنیدم
کجا ناکَس ز سر معجر کشیدم
شده ذکر لبم تا هیفده شب
امان از حال زار عمه زینب
اسیر کوفه و شام است زینب
اسیر خیل دشنام است زینب
اسیر قوم بد نام است زینب
اسیر سنگ از بام است زینب
فراق یار اگر معصومه را کُشت
چه دردی زینب مظلومه را کُشت؟
#جواد_کریم_زاده
@javadkarimzadeh
عصمت الهی و ناموس خدایی بانو
تو عقیق شرف الشمس رضایی بانو
#جواد_کریم_زاده
@javadkarimzadeh