eitaa logo
اشعار آئینی جواد کریم زاده
237 دنبال‌کننده
147 عکس
48 ویدیو
0 فایل
زنده گردد از دمت هر مرده ای ای مسیح حضرت زهرا حسین
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
مرد میدان ، حسین فهمیده شیر غران ، حسین فهمیده آنکه در راه میهنش بگذشت از سر و جان ، حسین فهمیده سیزده ساله نوجوان رشید یل دوران ، حسین فهمیده سوی دشمن چو شیر می غرید چون دلیران ، حسین فهمیده اسوه ای پاکباز و الگوی نوجوانان ، حسین فهمیده بگرفته همه وجودش را نور ایمان ، حسین فهمیده او که در مکتب حسین آموخت درس قرآن ، حسین فهمیده زیر بار ستم نرفت هرگز چون شهیدان ، حسین فهمیده بارها شد نمود دشمن را بس گریزان ، حسین فهمیده وز شجاعت نمود دشمن را سخت حیران ، حسین فهمیده یک وجب خواست کم نگردد از خاک ایران ، حسین فهمیده تن خود را به زير تانک انداخت کرد طوفان ، حسین فهمیده کرد در راه‌ حق چنان تسلیم جان به جانان ، حسین فهمیده عاقبت شد شهید راه وطن همچو یاران ، حسین فهمیده بر سر خوان بیکران حسین گشت مهمان ، حسین فهمیده جاودان ماند نام جاویدش همچو نیکان ، حسین فهمیده شد شفیعی به عرصه ی عرصات شادی روح پاک او صلوات
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هاتفی داد اینچنین آوا، بر امیرجهان، شهِ بطحا تابد امشب ستاره ای پر نور، متجلی زحیدرو زهرا همه ی عرش کبریا آذین، شدمعطر سماوعرش برین همه مدهوش ومست از بوی یاس خوشبوی خانه مولا گشته در عرش باز همهمه ای، بین حور و ملک چه زمزمه ای آید امشب دوباره فاطمه ای، دختر دوم رسول خدا تاکه نورش بر این جهان تابید، آفرینش به خویش می بالید و ملائک به شوق او خواندند، ذکر سبحان ربی الاعلی به جهان پا نهاد و بعد از آن، چادرش را تکاند و بعد از آن رزق و روزی رساند و بعد از آن، همه دیدند رزق دنیا را مصطفی را به شوق آورد و مرتضی را به ذوق آورد و حسنین از جمال او مفتون گشت زهرا ز روی او شیدا باز هنگام وحی سرمد شد مهبط وحی صدر احمد شد گفت جبریل ذات حق فرمود نام او هست زینب کبری در میان دو دست احمد دید چه جمالی خدا به او بخشید نام زینب نهاده می فرمود زینِ اَب هست زینت بابا چون در آغوش مرتضی آمد شاه ناد علی بر او خواند مادرش و ان یکاد می خواند تا شود دور چشم بد اورا شیر با طعم یا علی نوشد در رگش خون حیدری جوشد چادر فاطمی به سر پوشد شیر زن بین ولی به حجب و حیا فاطمه با دو دست پاره ی تن می دهد گوهرش به دست حسن علت بی قراری اش پرسد مجتبی آن کریم آل عیا یک به یک تا جمال او دیدند گل زیبای یاس بوییدند آمد آمد رسید نزد حسین تا در آغوش او بگیرد جا تا جمال حسینِ خود را دید شاد گشت و به روی او خندید علت بی قراری اش این بود تا نباشد حسین او تنها السلامُ علیک ای خورشید السلام ای ملیکه ملکوت بانو عُلیا مخدّره زینب السلام علیک یا طوبی السلامُ علیک ای کوثر السلام ای شفیعه ی محشر السلام ای عقیله الاعراب خاک پایت تمام ما فیها السلامُ علیک ای مهتاب دختر بی قرین مادر آب السلام علیک اقیانوس آبی بی کرانه دریا السلامُ علیک حضرت عشق فاتح کوفه ،کربلا و دمشق السلامُ علیک جان حسین السلام اعتبار کرب و بلا که چنین میتوان بزرگی کرد،که چنین میتوان شجاعت داشت که علم را بدوش خود گیرد بعد از عباس عصر عاشورا عالَم شیعه نیک می داند هر چه دشمن بر او رجز خواند از فداکاری تو می ماند پرچم شیعه تا ابد بالا قطره قطره تو برکت باران آیه آیه تمامی قرآن فاش گویم به شان زینب هم می سزد شان سوره ی طاها ای فدای تو روح و جان و تنم خواهر پادشاه بی کفنم نه فقط بانویی تو شه بانو بلکه آقاتری ز هر آقا گر جوادم گدای کوی و درم همه مدیون بانوی کرمم هر کجایم مدافع حرمم به غلامی قبول کن تو مرا هرکه هستم گدای این کویم،من که باشم ثنایتان گویم همه از لطف مادرت زهراست، که سرودم قصیده ای غرّا شب میلادتان محبان و نوکرانت برات می خواهند چه شود که برات کرب و بلا، را نمائی برایشان امضا جواد کریم زاده
ای قلم از شوق سینه چاک کن صفحه امشب فخر بر افلاک کن ای مرکب می شو در ساغر بریز ای مرکبدان ز ساغر می بریز ای قلم شو مست از جام و سبو شمه ای از وصف زینب را بگو کیست زینب نور چشم مصطفی کنز صبر و مهد ایثار و حیا کیست زینب؟ بهترین دُر در صدف زینت افزای شهنشاه نجف ای قلم برگوی با هر زمزمه مدحت دخت عزیز فاطمه کیست زینب گوهر ی والا مقام ذوالفقار مرتضی اندر نیام دختر حیدر عقیله عالمه کوثری دیگر مثال فاطمه کیست زینب جان شیرین حسن حیدری دیگر به هنگام سخن کیست زینب پنج تن را نور عین کیست زینب یار و غم خوار حسین کیست او یاسی ز دشت یاسمین کیست او دست خدا در آستین کیست او تفسیر قرآن مبین هذه دخت امیرالمومنین ملک هستی مشتی از خاک گلش صد هزاران همچو حاتم سائلش خاک پایش نی زمین بل نه فلک فرش راهش تا ابد بال ملک آسمان ها و زمین در مشت او کهکشان ها حلقه در انگشت او همچو زهرا بهترین بانوی دهر دست بوسش انبیا در روز حشر اولیا خدمتگزار درگهش فاطمه مدهوش از روی مهش چادر او برکت خوان زمین معجر او شهپر روح الامین چون به مدحش انبیا پرداختند در جنان هم زینبیه ساختند کی جدا از حلقه ی آل کساست او که مداح نخستینش خداست خطبه خوان کوفه و شام بلا تا قیامت اعتبار کربلا زینبیون را همیشه رهبر است بر شهیدان تا ابد پیغمبر است پرده بردار ای دلا از راز عشق با ولای شاه بانوی دمشق @javadkarimzadeh
وه که خدا آب زند راه را گل بزند سر در درگاه را قاب کند عکس رخ ماه را هدیه ی شاهانه دهد شاه را سپس. به اذن ربّ حیّ جلیل وحی بَرَد به مصطفی جبریل که هدیه ای داده خدا از شعف چه هدیه ای گوهر پاک صدف چه گوهری پاک چو دُرّ نجف کنون رسد به گوش ات از هر طرف از لب جبریل و ملک زمزمه آمده دخت حیدر و فاطمه مژده که‌ هنگام بهار آمده ست حاصل باغبان به بار آمده ست غنچه ی گل به شاخسار آمده ست فاطمه‌ ای علی تبار آمده ست نور خداوند شده‌ منجلی آمده عشق فاطمه و علی شب شبِ میلاد و چه نیکو شب است نغمه ی آل مصطفی یا رب است ز آسمان بر قدمش کوکب است زِینِ اَبَ ست و نام او زینب است قیامتی بپاست در عالمین آمده یار مجتبی و حسین هم که به اقتدار چون حیدر ست هم به حیا فاطمه را دختر ست هم که حسين و حسن دیگرست هم به جزا شفیعه ی محشر ست این سخن جمله ی آل کساست زینب ، اعتبار کرب و بلاست دختر شاه و دختر یاس بود ز کودکی معنی احساس بود چقدر بر حسین حساس بود پلهگه منبرش عباس بود فاتح کوفه است و شام بلا زنده ازو واقعه ی کربلا @javadkarimzadeh
بر دختر دوم پیمبر صلوات بر فاطمه ی دوم حیدر صلوات بر یاور مجتبی و بر یار حسین بر نور دل این دو برادر صلوات
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
شب میلاد زینب گشته امشب قلم بنویس نیکو مدح زینب مهین مدح جمال منجلی را ثنای دخت دلبند علی را بیا تفسیر کن شمس الضحی را و معنا واژه ی بدر الدجی را بیا توصیف آل طاهرین گو ز واللهُ یحب الصابرین گو بیا با من شبی یک رنگ و بو شد بیا مجنون صفت دیوانه خو شو به صحرای جنون با من قدم زن بیا گامی فراسوی عدم زن که وصف نام لیلا عین جان است به مجنون روز و شب ورد زبان است کند بر صفحه ی دل نقش جانش بنوشد باده ی مستی ز جامش بیا با من سوی میخانه رو کن بیا لیلای خود را جست و جا کن بیا شادان بکوب این حلقه بر در و مستی کن بزن بر سیم آخر مرکب همچو می کن نوش جانت بزن بر لب منزه کن زبانت الا ساقی مرا هم مست گردان مرا هم عاشقی یکدست گردان مرا همچون قلم مست سبو کن ز مستی بار دیگر زیر و رو کن که هردو مست یک جام و سبوییم و با هم مدح زینب را بگوییم قلم حال خوشت بادا مبارک و اجرت با خداوند تبارک به سرمتی کنون با می وضو کن و هر ناممکنی را آرزو کن نما مدح و ثنا نور خدا را و بانوی دمشق و کربلا را همان زینب که وصفش را خدا کرد و مدحش را محمد مصطفی کرد همان زینب که سالارش حسین است و نزد اهل بیت او نور عین است نه یک زن بود زینب پنج تن بود به یاری حسینش شیر زن بود جهان شیعه از او زیر دین است دمادم دم به دم یار حسین است یکی شد پرچم آن یک نقش پرچم به پا شد زین دو آوای محرم و هردو روح واحد در دو جسم اند به یک معنا ولیکن در دو اسم اند ز عشق هردو دل در شور و شین است حسین اش زینب و زینب حسین است به وقت خلق او خلاق داور گرفت الگوی او اول ز کوثر مهیا تا کند اجزای او را ستاند از یاس و مریم رنگ و بو را مهم تر از همه دادش ز خود نور طراوت از بهشت و جلوه از حور صفا از صبح و زیبایی ز مهتاب جلا و روشنایی دادش از آب ز باران رحمت و پاکی ز شبنم حیا و عفت از زهرا و مریم وقار و استواری دادش از کوه که تاب آرد به زیر بار اندوه ز خاک کربلا بر خشت او ریخت بلا و خشت اورا در هم آمیخت سپس خلاق رحمان و رحیمش ز احمد داد بس خلق عظیمش شجاعت از علی شیر خدا داد شهامت از مهین خیرالنسا داد کرامت از حسن بخشید اورا و بودن با حسینش آرزو را و زینب را گلی بی خار و خس کرد سر آخر با حسینش هم نفس کرد نبود او فاطمه؟ پیغمبری بود سراپایش خدایی حیدری بود سراپا پا به تا سر حیدر است این به سان فاطمه چون کوثر است این و زهرا و علی را دختر است این نه دختر بل حسین دیگر است این به عصمت مریم عذراست زینب و بالاتر ،خود زهراست زینب و صبر از صبر زینب سربلند است به دامش چون اسیری در کمند است نه یک زن بل هزاران شهریار است خدایی کربلا را اعتبار است و تیغ او زبان بود و سخن بود دمش بران بُد و دشمن شکن بود به پای کفر هر دم بند می زد ظفر بر تیغ او لبخند می زد و اینها شمه ای بود از کمالش چه سان دیگر دهم من شرح حالش نویسند عالمان اوصاف بی حد به وصف و مدح او صد ها مجلد دلم گه کربلا گاهی دمشق است اسیر زینب و سلطان عشق است به دنیا افتخار ما همین است که او دخت امیر المومنین است @javadkarimzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
امشب به باغ مصطفی یاس معطر آمده بر دامن ختم رُسل زهرای دیگر آمده بین دو دُرِّ از لطف حق دُردانه گوهر آمده یعنی که زینب دختر زهرا و حیدر آمده در آسمانها و زمین خوانَد چنین روح الامین آمد به دنیا زینت مولا امیرالمومنین روح الامین بر مقدش بگشوده بال و شهپرش با صور اسرافیل میخواند مدیح محشرش میکال خود روزی خورَد از خوان روزی گسترش وز شوق عزرائیل جان خواهد دهد در محضرش خیل ملائک سجده گر بر زینب کبری شده عالم ز یمن مقدمش چون جنت الماوی شده بیت علی و فاطمه پرنور شد از روی او عالم معطر گشت از عطر گلاب و بوی او مانند زهرا مادرش باشد صفات و خوی او کعبه به فرمان خدا گردد به سمت و سوی او امشب خدا بر فاطمه نوری علیمه می‌دهد حیدر ز یمن برکت زینب ولیمه می دهد این زینب کبری که باشد اعتبار کربلا گیرد علم بر دوش خود مانند عباس از وفا مانند زهرا خطبه ی زینب کند طوفان بپا با نطق حیدر گونه اش ویران کند شام بلا بهر حسین ابن علی اینگونه یاور می‌شود نازد حسین امشب به خود دارای خواهر می‌شود امشب همه آل کسا از شوق دل سر مست او هستی به خود نازد که باشد هستی اش از هست او پابست او باشد حسین و زینبش پا بست او باشد برات کربلای عاشقان در دست او باشد حسین ابن علی خورشید عالمتاب عشق آنجا که زینب می‌شود ماه جهانتاب دمشق هر جا که دخت فاطمه نوری مجسم می‌شود خدمتگزار درگهش ساره و مریم می‌شود هر جا بساط روضه با یادش فراهم می‌شود دخت علی یاد آور ماه محرم می‌شود بر زینبیون تا ابد زینب امیر و رهبر ست هم بر شهیدان تا ابد دخت علی پیغمبر ست
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
از جفای زمانه یار غریب شده دلخسته در دیار غریب چون نشانی ز آشنایی نیست میخورد خون دل نگار غریب همه دنبال یار می‌گردند غافل از اینکه اوست یار غریب همه دنبال کار خود هستند هیچ کس نیست پای کار غریب به زبان بیقرار آمدنش خود فریبان بیقرار غریب ما که یک عمر ادا در آوردیم اینکه هستیم همقطار غریب کاش میشد که بی ریا باشیم در دعا بهر انتظار غریب کاش هنگام العجل گفتن چون علی بن مهزیار غریب سر و جان را فدای دوست کنیم کاش باشیم سربدار غریب من ندیدم غریب‌تر از او همه عمرم به روزگار غریب همه عالم شده غریبستان آه از درد بیشمار غریب سیصدو سیزده نفر تا کی جمع گردند در کنار غریب ؟ سیزده قرن بگذرد اما کی شود وقت کارزار غریب ؟ به خدا در نیام طاق شده طاقت و صبر ذوالفقار غریب کاش در صبح جمعه ای نزدیک آید از راه تکسوار غریب @javadkarimzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
_ باز عالم به سوز و سوگ و عزاست زین عزا شورشی به ارض و سماست دخت پیغمبر عظیم الشأن رخت بر بسته زین جهان فناست فاطمیه عزای آل الله ست ماتم دختر رسول الله ست چشم های علی پر از خون است پر ز خون بهر ماتم زهراست فاطمیه ضمیر قران است همچو کوثر که در کتاب خداست گشته ایام محنت و اندوه آه این روزها چه محنتزاست شرح این ماجرا چگونه دهم در و دیوار شاهد است و گوا ست بین دیوار و در قیامت شد چه قیامت که محشر کبرا ست در و دیوار و میخ و آتش و دود پهلو و سینه را چه شاهد هاست جن و انس و فرشته حور و ملک همه در ماتم اند بی کم و کاست بهر ظلمی که ناکسان کردند رویشان تا ابد سیاه سیاه ست ای خدا بهر دخت پیغمبر این همه ظلم و جور و کینه رواست؟ ای خدا جرم دخت ختم رسل یک علی گفتن از لب زهراست دوش از هاتفی شنیدم گفت فاطمه افتخار شیر خداست بر رخش مهر و مه کنند سجود از چه نیلی رخ مه طاهاست؟ خشمگین گر شود خدا داند خشم زهرا به عینه خشم خداست خشم زهرا نه اینکه از فدک است بهر غصب خلافت مولاست فاطمه یار و یاور مولاست آه مولا بدون او تنهاست کنج بستر مثال شمس و قمر چشم در چشم آن شه والاست آن طرفتر چو سر بگرداند خیره در چشم زینب کبری ست گوئیا با اشاره میگوید بر دلم داغ طهر عاشوراست گرچه فارغ از این جهان گردم این دلم باز هم به حول و ولاست چون به محراب غرق خون گردد فرق حیدر ز تیغ کینه دوتاست یا حسن سم خورد ز همسر خویش همسری کو ز دسته ی اعداست چشم هایش به سوی چشم حسین یا به لب های سید الشهداست یادش آید ز سینه خون میربخت حال گربان ز بهر ثار الله ست غم جانسوز او ز بعد حسین بر اسیران دشت کرب و بلاست رهسپار ست سوی حضرت دوست میزبان در جنان حبیب خدا ست هم شهادت بود غریبانه هم که غسل و کفن بدون صداست راز بگشا علی به شیعه بگو قبر مام عزیز شیعه کجاست؟ هر که مست ولای تو گردد با تو و با ولایت زهراست دست مارا بگیر از سر مهر ای غریبی که غربتت پیداست چاه از اشک چشم تو دلخون هم نوایت به نیمه شبها چاه ست نه فقط ای "جواد" در دل تو مهر زهراست ، در همه دلهاست
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ای مسافر بیا ، سفر تا کی ؟ منتظِر پای منتظَر تا کی ؟ نظری سوی ما کنی بد نیست دور مانی تو از نظر تا کی ؟ بهر لیلا چقدر صبر کند دل مجنون در به در تا کی ؟ سیزده قرن منتظر بودن این دعاهای بی اثر تا کی ؟ به فدای تو مادر و پدرم گریه ی مادر و پدر تا کی ؟ غربتت را کسی نمیفهمد غربت شام بی سحر تا کی ؟ جمع باید شوند اصحابت سیصد و سیزده نفر تا کی ؟ باز هم فاطمیه ای دیگر صبر این داغ ، بر جگر تا کی ؟ منتقم بهر انتقام بیا صبر آن تیغه ی دو سر تا کی ؟ کاش می آمدی ز جاده ی نور کاش نزدیک بود صبح ظهور جواد کریم زاده